Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
slurry
تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
Other Matches
to wash down
ابکی کردن
dilute
ابکی کردن
diluted
ابکی کردن
dilutes
ابکی کردن
diluting
ابکی کردن
wishy washy
ابکی
watery
پر اب ابکی
liquid
ابکی
soupy
ابکی
liquids
ابکی
dilution
ابکی
washy
ابکی
wishy-washy
ابکی
serous
ابکی
pappy
ابکی
wateriness
ابکی بودن
slops
خوراک ابکی
liquids
چیز ابکی
thin
رقیق و ابکی
slurry
ماده ابکی
washiness
ابکی بودن
thinners
رقیق و ابکی
thins
رقیق و ابکی
serosity
ابکی بودن
slush
برف ابکی
serous membrane
شامه ابکی
waterish
چیز ابکی
thinned
رقیق و ابکی
semifluid
نیمه ابکی
weakish
چیز ابکی
thinnest
رقیق و ابکی
slipslop
خوراک ابکی
liquid
چیز ابکی
aquosity
حالت ابی یا ابکی
small ale
ابجو ابکی وارزان
wish wash
مشروب ابکی اب زیپو
succulence
اب داری حالت ابکی
proteinase
انزیمهای ابکی کننده پروتئین
plasm
پلاسما قسمت ابکی خون
plasma
پلاسما قسمت ابکی خون
potion
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
potions
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
kefir
کفیر:یکجورخوراک ابکی وکفدارکه مانندماست است ودرقفقاز....میخورانند
lotion
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
lotions
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
solvable
محلول
solutions
حل محلول
solution
حل محلول
antifreezing solution
محلول ضد یخ
solution
محلول
dilution
محلول
solutions
محلول
to convert something into something
تبدیل کردن به
convert
تبدیل کردن
reset
تبدیل کردن
reduces
تبدیل کردن
transforming
تبدیل کردن
converting
تبدیل کردن
turns
تبدیل کردن
gear level
تبدیل کردن
scorify
تبدیل به کف کردن
converted
تبدیل کردن
converts
تبدیل کردن
transmutes
تبدیل کردن
transmuted
تبدیل کردن
turn
تبدیل کردن
transact
تبدیل کردن
transforms
تبدیل کردن
to turn something into something
تبدیل کردن به
convert
تبدیل کردن
toggles
تبدیل کردن
toggle
تبدیل کردن
transrorm
تبدیل کردن
commute
تبدیل کردن
transmute
تبدیل کردن
commuting
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
commutes
تبدیل کردن
reducing
تبدیل کردن
to transform
[into]
تبدیل کردن
[به]
transformed
تبدیل کردن
commuted
تبدیل کردن
transmuting
تبدیل کردن
reduce
تبدیل کردن
transform
تبدیل کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
water glass
شیشه محلول
normal solution
محلول نرمال
solvate
ماده محلول
standard solution
محلول استاندارد
cutting solution
محلول برش
acid solution
محلول اسید
dissolved solids
مواد محلول
acid soluble
محلول در اسید
ammonia
محلول امونیاک
ammonia water
محلول امونیاکی
buffer solution
محلول بافر
pseudosolution
شبه محلول
alkaline solution
محلول قلیایی
caustic solution
محلول سوزاور
soap solution
محلول صابون
saline
محلول نمک
battery solution
محلول باتری
benedict's solution
محلول بندیکت
ideal solution
محلول ایده ال
soild solution
محلول جامد
stock solution
محلول ذخیره
solid solution
محلول جامد
buffer
محلول تامپون
soluble
حل شدنی محلول
emulsoid
محلول سریشمی
forests
تبدیل به جنگل کردن
gorgonize
تبدیل بسنگ کردن
realised
تبدیل به پول کردن
liquation
تبدیل باب کردن
lever
تبدیل به اهرم کردن
levers
تبدیل به اهرم کردن
aerify
تبدیل به هوا کردن
sugars
تبدیل به شکر کردن
realizing
تبدیل به پول کردن
saccharify
تبدیل به قند کردن
compartmentalized
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalising
تبدیل به اجزا کردن
realized
تبدیل به پول کردن
realize
تبدیل به پول کردن
nitrate
به نیترات تبدیل کردن
nitrates
به نیترات تبدیل کردن
fluidize
تبدیل به مایع کردن
forest
تبدیل به جنگل کردن
realizes
تبدیل به پول کردن
lignify
تبدیل به چوب کردن
realising
تبدیل به پول کردن
compartmentalize
تبدیل به اجزا کردن
pustulate
تبدیل به کورک کردن
realises
تبدیل به پول کردن
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
reify
تبدیل بماده کردن
salify
تبدیل به نمک کردن
verbalizing
تبدیل به فعل کردن
compartmentalizes
تبدیل به اجزا کردن
verbalizes
تبدیل به فعل کردن
capitalizing
تبدیل بسرمایه کردن
porcelainize
تبدیل بچینی کردن
capitalizes
تبدیل بسرمایه کردن
verbalized
تبدیل به فعل کردن
capitalized
تبدیل بسرمایه کردن
verbalised
تبدیل به فعل کردن
verbalises
تبدیل به فعل کردن
ionize
تبدیل به یون کردن
incineration
تبدیل بخاکستر کردن
verbalising
تبدیل به فعل کردن
agglutinate
تبدیل به چسب کردن
surrender
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered
پس گرفتن و تبدیل کردن
etherify
تبدیل به اتر کردن
nitrogenize
تبدیل به ازت کردن
capitalising
تبدیل بسرمایه کردن
charr
تبدیل به زغال کردن
saponify
تبدیل بصابون کردن
capitalised
تبدیل بسرمایه کردن
capitalises
تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalizing
تبدیل به اجزا کردن
to change to the better
تبدیل به احسن کردن
surrenders
پس گرفتن و تبدیل کردن
phosphatize
تبدیل به فسفات کردن
interchange energy
تبدیل کردن انرژی
capitalize
تبدیل بسرمایه کردن
verbalize
تبدیل به فعل کردن
compartmentalises
تبدیل به اجزا کردن
hypostatize
تبدیل بماده کردن
gasification
تبدیل کردن بگاز
sugar
تبدیل به شکر کردن
structuralize
تبدیل به ساختمان کردن
provincialize
تبدیل باستان کردن
marmarize
تبدیل بمرمر کردن
acetify
تبدیل به سرکه کردن
prosify
تبدیل به نثر کردن
versify
تبدیل بنظم کردن
stencilize
تبدیل به استنسیل کردن
lapidify
تبدیل به سنگ کردن
ozonize
تبدیل به ازن کردن
peptonize
تبدیل به پپتن کردن
compartmentalised
تبدیل به اجزا کردن
vitriolize
تبدیل به زاج کردن
scorify
تبدیل به تفاله کردن
coke
تبدیل به زغال کردن
cokes
تبدیل به زغال کردن
afforest
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
chars
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com