Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
Other Matches
private property
مالکیت خصوصی
private ownership
مالکیت خصوصی
praivate ownership
مالکیت خصوصی
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
repossess
مالکیت مجدد یافتن
repossessing
مالکیت مجدد یافتن
repossessed
مالکیت مجدد یافتن
public ownership
مالکیت عمومی
joint ownership
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
his right of ownership lapsed
حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
communism
کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
separation of ownership and control
جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
communications stallite corporation
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
expropriated
سلب مالکیت کردن از
expropriating
سلب مالکیت کردن از
expropriates
سلب مالکیت کردن از
expropriate
سلب مالکیت کردن از
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
disorintate
مالکیت چیزی راانکار کردن
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
right of ownership
حق مالکیت
acquisition
مالکیت
acquisitions
مالکیت
possession
مالکیت
ownership right
حق مالکیت
dominium
مالکیت
ownership
مالکیت
support
حق مالکیت
dominion
حق مالکیت
ownership
حق مالکیت
propritorship
مالکیت
proprietorial right
حق مالکیت
proprietorship
مالکیت
get hold of (something)
<idiom>
به مالکیت رسیدن
slaveholding
مالکیت برده
muniment of title
دلیل مالکیت
retention of title
ضبط مالکیت
special property
مالکیت خاص
retention of title
حفظ مالکیت
literary property
حق مالکیت ادبی
seisin
مالکیت اراضی
joint ownership
مالکیت مشترک
joint ownership
مالکیت مشاع
expropriation
سلب مالکیت
root of title
منشاء مالکیت
document of title
سند مالکیت
ownership and management
مالکیت و مدیریت
documents of title
سند مالکیت
state enterprise
مالکیت دولتی
state ownership
مالکیت دولتی
estate in common
مالکیت مشاع
qualified property
مالکیت محدود
dispossession
سلب مالکیت
confusion
مالکیت ما فی الذمه
villeinage
مالکیت رعیت
joint ownership
مالکیت اشتراکی
reconversion
اعاده مالکیت
public ownership
مالکیت دولتی
public domain
مالکیت دولتی
titles
مستند مالکیت
title
مستند مالکیت
property rights
حقوق مالکیت
accession
شرکت در مالکیت
asset ownership
مالکیت دارائی
public ownership
مالکیت دولتی
title of territory
مالکیت اقلیم
title deeds
سند مالکیت
title deed
قباله مالکیت
title deed
سند مالکیت
title deed
اسناد مالکیت
ascription
تصدیق مالکیت
alienation
انتقال مالکیت
individual ownership
مالکیت فردی
personal ownership
مالکیت شخصی
collective ownership
مالکیت مشاع
possessory title
سمت مالکیت
possessory right
حق تصرف یا مالکیت
possessory title
عنوان مالکیت
possessory action
دعوی مالکیت
collective ownership
مالکیت جمعی
condominiums
مالکیت مشترک
condominium
مالکیت مشترک
gen
حالت مالکیت
passing the ownership
مالکیت مافی الذمه
title-holder
صاحب سند مالکیت
mere right
حق مالکیت بدون تصرف
estate in common
اشتراک در مالکیت زمین
entitled to owver ship
دارای حق مالکیت است
title of territory
مالکیت قلمرو کشور
collectivity
مالکیت اشتراکی جمع
share certificate
گواهی مالکیت سهام
beneficial ownership
مالکیت به نسبت منافع
prescriptive right
حق مالکیت از طریق مرورزمان
prescriptive right or title
حق مالکیت از راه مرورزمان
replevin
دعوی اعاده مالکیت
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
title-holders
صاحب سند مالکیت
possession by title of ownership
تصرف به عنوان مالکیت
disowns
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
petitory
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
socialism
مالکیت اجتماعی ابزار تولید
disowning
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
freehold
مالکیت مطلق ملک موروثی
disowned
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disown
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
tenancy
مدت اجاره مالکیت موقت
tenancies
مدت اجاره مالکیت موقت
put in a claim for something
مدعی مالکیت چیزی شدن
p is nine points of the law
تصرف شرط عمده مالکیت است
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
hold down
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
hold down
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
titleholder
صاحب سند مالکیت دارای عنوان
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
estate in fee
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
Here are my car registration papers.
بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
chose in action
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
alienability
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
severalty
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
shifting use
مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
apostrophes
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
apostrophe
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
prescription
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
executed contract
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
reconversion
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
escheat
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
qui tam action
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
capital stock
عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
tenancy in common
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
fee tail
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
reconversion
تبدیل مجدد پول
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
root of title
منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
dediction of way
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
bulk petroleum conversion kit
جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
firewall
سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
come around
بازگشت کردن به
charring
کردن بازگشت
char
کردن بازگشت
chare
کردن بازگشت
chars
کردن بازگشت
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
privatized
خصوصی کردن
privatised
خصوصی کردن
privatizing
خصوصی کردن
privatising
خصوصی کردن
privatization
خصوصی کردن
privatises
خصوصی کردن
privatizes
خصوصی کردن
privatize
خصوصی کردن
condemnations
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
harder
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
reloads
پر کردن مجدد
reloaded
پر کردن مجدد
reloading
پر کردن مجدد
reload
پر کردن مجدد
relay
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
subdevice
قسمت کردن مجدد
reproduction
تولید کردن مجدد
reconditioning
شرطی کردن مجدد
reprecipitation
رسوب کردن مجدد
reproductions
تولید کردن مجدد
remelt
ذوب کردن مجدد
subdevice
بخش کردن مجدد
redesign
طراحی مجدد کردن
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
refer
مراجعه کردن بازدید مجدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com