Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
angulator |
تبدیل کننده تصویر زوایا |
|
|
Other Matches |
|
spherization |
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند |
autos |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
auto |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
tracings |
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود |
tracing |
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود |
image transformation |
تبدیل تصویر |
electron image tube |
لامپ تبدیل تصویر |
image dissector tube |
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر |
decompression |
تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود |
morphing |
جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود |
optical |
وسیلهای که تصویر را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند که قابل ذخیره سازی و نمایش روی کامپیوتر هستند |
goniometry |
مبحث زوایا |
truncation |
تسطیح زوایا |
image intensifier tube |
تقویت کننده تصویر |
direct video storage tube |
ثابت کننده تصویر |
convertor |
تبدیل کننده |
transformer |
تبدیل کننده |
converter |
تبدیل کننده |
reducer |
تبدیل کننده |
transformers |
تبدیل کننده |
zig |
یکی ازخطوط زوایا یادورههای کج ومعوج گلدوزی |
scanners |
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
scanner |
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
flatbed |
وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند |
scans |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
scanned |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
scan |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
conning |
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر |
conned |
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر |
con |
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر |
cons |
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر |
self reflexive |
منعکس کننده تصویر خود خود پژواکی |
crops |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
tweening |
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد |
crop |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
cropped |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
image |
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر] |
images |
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر |
pictured |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
picturing |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
picture |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
pictures |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
acrobats |
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند |
videoed |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
videos |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
video |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
videoing |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
acrobat |
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند |
image |
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.] |
images |
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود |
flicker |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
flickers |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
flickered |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
adaptive channel allocation |
استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است |
lossless compression |
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت |
novatio non presumiter |
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد |
refresh |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refreshes |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refreshed |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
persistence |
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
pen drawing |
تصویر خطی تصویر مدادی |
transiguration |
تبدیل صورت تبدیل هیئت |
conversion scale |
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل |
orthographic |
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست |
assembler |
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم |
backgrounds |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
background |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
restitution |
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات |
raster scan |
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر |
images |
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر |
image formation |
تولید تصویر تصویر |
assembler |
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند |
binary to hexadecimal conversion |
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی |
binary to octal conversion |
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
scanned |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scan |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scans |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
conversions |
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند |
conversion |
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
image line |
خط تصویر |
skew |
تصویر کج |
images |
تصویر |
skewing |
تصویر کج |
illustration |
تصویر |
ikons |
تصویر |
portrait |
تصویر |
icon |
تصویر |
icons |
تصویر |
likeness |
تصویر |
skews |
تصویر کج |
scenography |
تصویر |
illustrations |
تصویر |
afterimage |
رد تصویر |
likenesses |
تصویر |
portrayal |
تصویر |
portrayals |
تصویر |
portraits |
تصویر |
projection |
تصویر |
gratings |
در تصویر |
shape |
تصویر |
delineation |
تصویر |
shapes |
تصویر |
grating |
در تصویر |
picture |
تصویر |
projections |
تصویر |
image |
تصویر |
imagery |
تصویر |
pictured |
تصویر |
vignette |
تصویر |
picturing |
تصویر |
vignettes |
تصویر |
pictures |
تصویر |
ikons |
پیکر تصویر |
image registration |
ترام تصویر |
image registration |
ثبت تصویر |
tablature |
تصویر نقاشی |
image ray |
پرتو تصویر |
image ray |
شعاع تصویر |
anaglyph |
تصویر ژرفانما |
portraits |
تصویر کردن |
oblique projection |
تصویر مایل |
oblique projection |
تصویر مورب |
screens |
صفحه تصویر |
direct video storage tube |
نگاهدارنده تصویر |
portrait |
تصویر کردن |
portraiture |
تصویر کردن |
image resolution |
تجزیه تصویر |
pencil drawing |
تصویر مدادی |
image reversal |
واژگونی تصویر |
screening, screenings |
صفحه تصویر |
image reversal |
نقض تصویر |
documentary photography |
تصویر روشن |
retinal image |
تصویر شبکیه ای |
screened |
صفحه تصویر |
tear out |
پارگی تصویر |
display image |
نمای تصویر |
affigy |
تصویر برجسته |
reverse image |
تصویر وارونه |
illustration |
تصویر عکس |
image response |
پاسخ تصویر |
perspective projection |
تصویر پرسپکتیوی |
projections |
افکنش تصویر |
image shape |
کادر تصویر |
image retention |
ضبط تصویر |
double image |
تصویر مضاعف |
roentgenogram |
تصویر رونتگن |
image scale |
مقیاس تصویر |
image reversal |
برگشت تصویر |
projection |
افکنش تصویر |
image |
تصویر کردن |
ephod |
بت یا تصویر صنم |
memory afterimage |
رد تصویر یاد |
memory image |
تصویر یاد |
tearing |
پارگی تصویر |
mental image |
تصویر ذهنی |
clear picture |
تصویر واضح |
imageless thought |
تفکر بی تصویر |
hues |
تصویر فاهر |
image sharpness |
ترام تصویر |
image aerial |
آنتن تصویر |
hue |
تصویر فاهر |
image transmission |
انتقال تصویر |
image formation |
تصویر سازی |
clear picture |
تصویر شفاف |
radiographs |
تصویر رونتگن |
macrograph |
خط و تصویر درشت |
false stereo |
تصویر خیالی |
fair drawing |
تصویر مناسب |
radiograph |
تصویر رونتگن |
double |
تصویر قرینه |
sharp image |
تصویر واضح |
sharp picture |
تصویر واضح |