Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
commutating pole converter
تبدیل گر قطب کمکی
Search result with all words
file conversion utility
برنامه کمکی تبدیل فایل
Other Matches
auxiliary storage
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
restitution
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
ancillary
کمکی
supplementary
کمکی
secondary
کمکی
subsidiary
کمکی
auxiliaries
کمکی
subsidiaries
کمکی
auxiliary
کمکی
auxiliary storage
انباره کمکی
auxiliary landing field
فرودگاه کمکی
reserve accumulator
انباره کمکی
auxiliary operatich
عمل کمکی
back up frequency
فرکانس کمکی
auxiliary view
نمای کمکی
accessory
لوازم کمکی
user interface
میانجی کمکی
auxiliary target
هدف کمکی
auxiliary operation
عمل کمکی
auxiliary rotor
رتور کمکی
utilitu program
برنامه کمکی
auxiliary storage
انبار کمکی
auxiliary target
نقطه کمکی
booster magneto
دینام کمکی
commutating pole
قطب کمکی
prony motor
موتور کمکی
auxiliary
امدادی کمکی
auxiliaries
امدادی کمکی
coprocessor
پردازنده کمکی
operating supplies
مواد کمکی
intermediate grid
شبکه کمکی
interpole
قطب کمکی
communicating pole
قطب کمکی
relieving arch
طاق کمکی
split pole motor
موتور کمکی
booster pump
پمپ کمکی
slack variable
متغیر کمکی
boostes pump
پمپ کمکی
boostes transformer
ترانسفورماتور کمکی
by pass valve
شیر کمکی
sabot
خرج کمکی
remedial measure
اندازه کمکی
relieving tackle
تاکل کمکی
interpoles
قطبهای کمکی
artificial antenna
انتن کمکی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
auxiliary base line
باز کمکی
auxiliary electrode
الکترود کمکی
auxiliary ego
خود کمکی
auxiliary charger
شارژکننده کمکی
dummy antenna
انتن کمکی
artificial aids
وسایل کمکی
accommodator
کارگر کمکی
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
auxiliary memory
حافظه کمکی
auxiliary memory
حافظ کمکی
layshaft
محور دندانه کمکی
accessory cells
یاخته های کمکی
sabot
خرج موشکی کمکی
afforce
نیروی کمکی فرستادن به
kedge anchor
لنگر کمکی ناو
interpole motor
موتور با قطب کمکی
visual aids
ابزارهای کمکی دیداری
aid
کمک وسایل کمکی
wills
فعل کمکی "خواهم "
pitman
عضو گروه کمکی
willed
فعل کمکی "خواهم "
backup utility
برنامه کمکی پشتیبان
igniter pad
کیسه خرج کمکی
norton utilities
برنامههای کمکی نورتن
dozzle
مخزن کمکی تغذیه
navigational grid
شبکه کمکی ناوبری
mace utilities
برنامه کمکی میس
downloading utility
برنامه کمکی استقرار
guiding
عضلات کمکی مجاور
lee helm
سکان کمکی ناو
will
فعل کمکی "خواهم "
astrocyteo
نوعی یاخته کمکی
undelete utility
برنامه کمکی احیاء
auxiliary flight surfaces
سطوح پرواز کمکی
back end processor
پردازنده کمکی تک منظوره
auxiliary power unit
واحد قدرت کمکی
aided
کمک وسایل کمکی
table utility
برنامه کمکی جدولی
auxiliary control surfaces
سطوح فرامین کمکی
aiding
کمک وسایل کمکی
I can't help it.
<idiom>
من نمیتونم کمکی کنم.
document comparison utility
برنامه کمکی مقایسه مدارک
frapping lines
طناب تعادل کمکی ناو
file transfer utility
برنامه کمکی انتقال فایل
build-ups
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up
نیروی کمکی تقویت نیروها
outline utility
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
I'm glad I could help.
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
boot
پوشش کمکی روی سم اسب
build up
نیروی کمکی تقویت نیروها
ingot feeder head
مخزن کمکی تغذیه شمش
I'm really not responsible for it.
<idiom>
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
communicating pole winding
سیم پیچی قطب کمکی
audiovisual aids
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
file compression utility
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
My hands are tied.
<idiom>
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
screen saver utility
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
banderillero
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
comment
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commenting
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
drum sorting
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
commented
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
pickup man
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
helps
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
baby siphon
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
help
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
common
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commoners
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commonest
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
augmentation
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
transaction trailing
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover
یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
code conversion
تبدیل کد
changing
تبدیل
changes
تبدیل
transform
تبدیل
changed
تبدیل
adapter
تبدیل
transmutation
تبدیل
change
تبدیل
toggles
تبدیل
reducer
تبدیل
converter
تبدیل گر
transformed
تبدیل
transforms
تبدیل
connector
تبدیل
conversion
تبدیل
translation
تبدیل
toggle
تبدیل
conversions
تبدیل
transforming
تبدیل
commutation
تبدیل
panification
تبدیل
converted
تبدیل
move
تبدیل
permutations
تبدیل
convert
تبدیل
permutation
تبدیل
reducing
تبدیل
shift
تبدیل
interconversion
تبدیل
reforming
تبدیل
reduces
تبدیل
converts
تبدیل
reduction
تبدیل
cinversion
تبدیل
alteration
تبدیل
modification
تبدیل
reductions
تبدیل
transformation
تبدیل
converting
تبدیل
reduce
تبدیل
aux
در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
access road
راه دستیابی راه کمکی
ignition anode
اند کمکی اند احتراق
basify
تبدیل به قلیاکردن
to change for the better
تبدیل به بهترشدن
toggle key
کلید تبدیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com