Dictiornary-Farsi | تبریک گویی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
gratulation	تبریک گویی


Other Matches

chiromancy	پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet	پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
greeting	تبریک
greetings	تبریک
congratulant	تبریک گو
felicitation	تبریک
congratulation	تبریک
congratulations	تبریک
gratulatory	تبریک امیز
congratulating	تبریک گفتن
congratulate	تبریک گفتن
congratulator	تبریک گوینده
congratulated	تبریک گفتن
congratulates	تبریک گفتن
self congratulation	تبریک بخود
congrats	مخفف تبریک
I congratulate you!	بهت تبریک میگم.
felicitate	تبریک وتهنیت گفتن
Many happy returns of the day?	صد سال به این سالها ( تبریک ) !
gratulate	تبریک گفتن سلام کردن
banzai	شلیک توپ جهت تبریک وتهنیت
greets	درود گفتن تبریک گفتن
gratulant	تهنیت امیز تبریک امیز
cards	کارت تبریک کارت عضویت
card	کارت تبریک کارت عضویت
greeted	درود گفتن تبریک گفتن
greet	درود گفتن تبریک گفتن
candour	رک گویی
ingenuousness	رک گویی
one would say	گویی
outdpokenness	رک گویی
pauciloquy	کم گویی
as thought	گویی
scandal	بد گویی
laconic speech	کم گویی
plain speaking	رک گویی
downrightness	رک گویی
free spokenness	رک گویی
candor	رک گویی
hypophrasia	کم گویی
soliloquy	تک گویی
scandals	بد گویی
soliloquies	تک گویی
hypologia	کم گویی
knop	گویی
so to peaking	گویی
to stab in the back	بد گویی
divination	غیب گویی
divagation	پریشان گویی
word salad	اشفته گویی
bullshit	گزافه گویی
door-knob	دستگیره گویی
echolalia	پژواک گویی
echophrasia	پژواک گویی
extemporization	بالبداهه گویی
facetiousness	بذله گویی
lallation	کودکانه گویی
wittiness	لطیفه گویی
wittiness	بذله گویی
cluttering	بریده گویی
leasing	دروغ گویی
witticism	بذله گویی
witticisms	بذله گویی
agitolalia	شتابان گویی
tachylalia	شتابان گویی
tachyphemia	شتابان گویی
ambage	ابهام گویی
pseudology	دروغ گویی
waggery	بذله گویی
free spokenness	ساده گویی
metonymy	به تقریب گویی
missatement	خلاف گویی
soliloquize	تک گویی کردن
open heartedness	رک گویی صداقت
so to speak	چنانکه گویی
poeticism	شعر گویی
prate	یاوه گویی
ranten	بیهوده گویی
reticency	سکوت کم گویی
revilement	ناسزا گویی
rhodomontade	گزاف گویی
rodomontade	گزاف گویی
scandalum magnatum	بد گویی از بزرگان
logorrhea	پراکنده گویی
polyphrasia	پریشان گویی
polylogia	پریشان گویی
vituperation	ناسزا گویی
verbalization	دراز گویی
unreserve	بی پرده گویی
tympany	گزافه گویی
to speak ill of	بد گویی کردن از
to fling d.	بد گویی کردن
tautologize	مکرر گویی
stilted speech	مطنطن گویی
idioglossia	نامفهوم گویی
idiolalia	مهمل گویی
somniloquy or quence	سخن گویی
iterance	باز گویی
labyrinthine speech	پریشان گویی
self contradiction	تناقض گویی
rants	بیهوده گویی
disclosure	بی پرده گویی
repetitions	باز گویی
incoherence	گسسته گویی
gossips	اراجیف بد گویی
gossiping	اراجیف بد گویی
gossiped	اراجیف بد گویی
ellipsis	بریده گویی
improvisation	بدیهه گویی
wit	بذله گویی
premonition	شوم گویی
repetition	باز گویی
invective	ناسزا گویی
disclosures	بی پرده گویی
contradictions	خلاف گویی
knob	دستگیره گویی
overstatement	گزافه گویی
knobs	دستگیره گویی
ironies	وارونه گویی
irony	وارونه گویی
gossip	اراجیف بد گویی
contradiction	خلاف گویی
premonitions	شوم گویی
overstatements	گزافه گویی
knock	بد گویی کردن از
restatement	باز گویی
ranted	بیهوده گویی
restatements	باز گویی
piffle	مهمل گویی
reticence	سکوت کم گویی
jocose	بذله گویی
rant	بیهوده گویی
jocosely	بذله گویی
ranting	بیهوده گویی
knocked	بد گویی کردن از
exaggeration	گزافه گویی
wits	بذله گویی
jest	بذله گویی
jests	بذله گویی
verbosity	اطناب گویی
knocks	بد گویی کردن از
effusively	چنانکه گویی بریزد
overstates	گزافه گویی کردن
overstated	گزافه گویی کردن
exaggerates	گزافه گویی کردن
logorrhea	پرحرفی وبیهوده گویی
bullshit	چرند گویی کردن
overstate	گزافه گویی کردن
exaggerating	گزافه گویی کردن
exaggerate	گزافه گویی کردن
veridical	از روی حقیقت گویی
recriminative	پس دهنده بد گویی یا تهمت
toucher	گویی که باجک برخوردکند
bounce	جست گزاف گویی
bounced	جست گزاف گویی
dote	پرت گویی کردن
doted	پرت گویی کردن
obsequiousness	تملق مزاج گویی
tergiversation	بی ثباتی تناقض گویی
bounces	جست گزاف گویی
dotes	پرت گویی کردن
it look as if	چنین مینماید که گویی
recriminatory	پس دهنده بد گویی یاتهمت
witticism	شوخی لطیفه گویی
forebode	پیش گویی کردن
pleasantries	بذله گویی شوخی
pleasantry	بذله گویی شوخی
delirium	پرت گویی دیوانگی
quirk	مزاجی تناقض گویی
divining rod	چوب غیب گویی
corespondent	مسئول جواب گویی
divined	غیب گویی کردن
divines	غیب گویی کردن
divining	غیب گویی کردن
deliriousness	هذیان گویی [روانشناسی]
deliriousness	پرت گویی [روانشناسی]
witticisms	شوخی لطیفه گویی
hyperbole	غلو گزاف گویی
fribble	یاوه گویی کردن
Is that so ? You dont say.	نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
hyperbolize	گزافه گویی کردن
chicanery	ضد ونقیض گویی مغالطه
chicaneries	ضد ونقیض گویی مغالطه
natters	یاوه گویی کردن
nattering	یاوه گویی کردن
nattered	یاوه گویی کردن
natter	یاوه گویی کردن
Do you mean it ? Really ? Honestly ?	جان من ؟( جدی می گویی )
overstating	گزافه گویی کردن
quirks	مزاجی تناقض گویی
grandiloquence	گزاف گویی مبالغه
extravaganzas	فانتزی گزاف گویی
extravaganza	فانتزی گزاف گویی
divine	غیب گویی کردن
gutter ball	گویی که به شیار میافتد
bounce	پریدن گزاف گویی کردن
bounced	پریدن گزاف گویی کردن
You took the words out of my mouth.	جانا سخن از زبان ما می گویی
welcoming drink	نوشیدنی خوش آمد گویی
bounces	پریدن گزاف گویی کردن