English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English Persian
ostracism تبعید با اراء عمومی
Search result with all words
ostracised با اراء عمومی تبعید کردن
ostracises با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizing با اراء عمومی تبعید کردن
Other Matches
plebiscite اراء عمومی
plebiscites اراء عمومی
ostracises با اراء عمومی تبعیدکردن
polls مراجعه به اراء عمومی
ostracizing با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracize با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracizes با اراء عمومی تبعیدکردن
poll مراجعه به اراء عمومی
ostracized با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracised با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracising با اراء عمومی تبعیدکردن
polled مراجعه به اراء عمومی
pollsters متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollster متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
public opinion polling استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
referenda همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendum همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendums همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
petalism تبعید پنجساله بوسیله نوشتن نام تبعید شونده در روی برگ زیتون
expotriate به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
exile شخص تبعید شده تبعید کردن
exiled شخص تبعید شده تبعید کردن
exiles شخص تبعید شده تبعید کردن
deportees محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
deportee محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
exiling شخص تبعید شده تبعید کردن
polled تعداد اراء اخذ اراء
polls تعداد اراء اخذ اراء
poll تعداد اراء اخذ اراء
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
scrutineer بازرس اراء
unanimously به اتفاق اراء
unanimity اتفاق اراء
by a unanimous به اتفاق اراء
consensus اتفاق اراء
by a majority vote به اکثریت اراء
poll صورت اراء
counting votes استخراج اراء
polled صورت اراء
counting votes شمارش اراء
unanimously باتفاق اراء
consensus of opinion اتفاق اراء
tie vote تساوی اراء
tie vote اراء مساوی
polls صورت اراء
by a unanimity vote به اتفاق اراء
vote down به اکثریت اراء رد کردن
consentaneous دارای اتفاق اراء
vox populi اراء یا افکار مردم
vote با اکثریت اراء تصویب کردن
votes با اکثریت اراء تصویب کردن
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
voted با اکثریت اراء تصویب کردن
exiling تبعید
expulsion تبعید
expulsions تبعید
transportation تبعید
relegation تبعید
exiled تبعید
exile تبعید
deportation تبعید
exiles تبعید
resettlement تبعید
banishment تبعید
proscription تبعید
out lawry تبعید
balloted رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballots رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballot رای مخفی مجموع اراء نوشته
proscribed تبعید کردن
resettle مهاجرتاجباریبهمکانیدیگر تبعید
banishing تبعید کردن
proscribes تبعید کردن
exiling تبعید کردن
proscribe تبعید کردن
deportable قابل تبعید
proscribing تبعید کردن
exiles تبعید کردن
banishes تبعید کردن
transportation بارکشی تبعید
deports تبعید کردن
deporting تبعید کردن
exile تبعید کردن
banisher تبعید کننده
proscription تبعید محکومیت
banish تبعید کردن
deported تبعید کردن
exiled تبعید کردن
deport تبعید کردن
banished تبعید کردن
cast out تبعید کردن
canvass برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvasses برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassing برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
abandon رهاکردن تبعید کردن
dp بی مکان ومنزل تبعید شده
deporting تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deports تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deportation تبعید و بیرون کردن فردخارجی از کشور
deported تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deport تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
treating جمع اوری اراء با رشوه یا غذا و مشروب دادن به رای دهندگان
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
expellee افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
ecumenic عمومی
outline خط عمومی
common user عمومی
generic عمومی
wider عمومی
wide عمومی
oecumenical عمومی
popular عمومی
general porpose عمومی
rife عمومی
hackneyed عمومی
widest عمومی
commoners :عمومی
public عمومی
generals عمومی
universal عمومی
the public voice عمومی
commonest عمومی
commonest :عمومی
overt عمومی
common :عمومی
outlines خط عمومی
outlined خط عمومی
common عمومی
outlining خط عمومی
general عمومی
commoners عمومی
g/a خسارت عمومی
general requirements نیازهای عمومی
general meeting مجمع عمومی
suffrage universal حق رای عمومی
state property اموال عمومی
general ability توانایی عمومی
general meeting گردهمایی عمومی
general intelligence هوش عمومی
general grant کمک عمومی
general factor عامل عمومی
general equilibrium تعادل عمومی
general education اموزش عمومی
general depot امادگاه عمومی
general depot انبار عمومی
general concepts تدبیر عمومی
general cargo بار عمومی
general assembly مجمع عمومی
general amnesty عفو عمومی
general damage خسارت عمومی
general allotment اختصاصات عمومی
general act سند عمومی
social good کالاهای عمومی
general meeting جلسه عمومی
fourth estate مطبوعات عمومی
common items قطعات عمومی
common labour کارگر عمومی
baths استخر عمومی
common language زبان عمومی
common nuisance اضرار عمومی
public baths استخر عمومی
common hardware قطعات عمومی
cameralistic science مالیه عمومی
central war جنگ عمومی
checkup معاینه عمومی
collective call sign معرف عمومی
common grid شبکه عمومی
common parts قطعات عمومی
common purse وجوه عمومی
encyclic عمومی دوری
public finance مالیه عمومی
folkway طرزفکر عمومی
folkway احساسات عمومی
bath-house حمام عمومی
common user خدمات عمومی
common user items اقلام عمومی
comulative action اثر عمومی
consolidated annuities دیون عمومی
counsel for the crown وکیل عمومی
prosecture وکیل عمومی
general paralysis فلج عمومی
public information اطلاعات عمومی
public place محل عمومی
public place مکان عمومی
public policy سیاست عمومی
public property مال عمومی
public servant مستخدم عمومی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com