Total search result: 202 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
voltage stabilization |
تثبیت فشار الکتریکی |
|
|
Search result with all words |
|
voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
Other Matches |
|
electric tension |
فشار الکتریکی |
voltage |
فشار الکتریکی |
voltages |
فشار الکتریکی |
contact potential |
فشار الکتریکی تماسی |
ignition voltage |
فشار الکتریکی احتراق |
voltage stability |
ثبات فشار الکتریکی |
constant voltage |
فشار الکتریکی ثابت |
voltage drop |
افت فشار الکتریکی |
voltage source |
منبع فشار الکتریکی |
high tension engineering |
مهندسی فشار قوی الکتریکی |
instantaneous voltage |
مقدار لحظهای فشار الکتریکی |
automatic pilots |
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر |
automatic pilot |
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر |
contact electricity |
فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی |
voltage swing |
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ |
output voltage |
ولتاژ ثانویه فشار الکتریکی ثانویه |
stabilisers |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
stabilizer |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
monetarists |
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد |
electrostatic |
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی |
PSU |
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی |
cabin pressure |
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون |
pressurized cabin |
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار |
compensating relief valve |
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است |
pitot static system |
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است |
pore pressure |
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی |
cabin pressurization safety valve |
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین |
compressor pressure ratio |
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان |
isopiestic |
دارای فشار یکسان خط هم فشار |
electrical and otherwise |
الکتریکی و غیر الکتریکی |
anti- |
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند |
anchor cell |
سل تثبیت |
fixations |
تثبیت |
fixity |
تثبیت |
stabilisation |
تثبیت |
confirmation |
تثبیت |
consolidation |
تثبیت |
fixation |
تثبیت |
stabilising |
تثبیت |
stabilize |
تثبیت |
stabilises |
تثبیت |
stabilization |
تثبیت |
fixing |
تثبیت |
corroboration |
تثبیت |
stabilized |
تثبیت |
stabilised |
تثبیت |
stabilizes |
تثبیت |
functional fixedness |
تثبیت کارکردی |
avouch |
تثبیت کردن |
confirmation |
تثبیت استقرار |
holding attack |
تک تثبیت کننده |
positioning |
تثبیت موقعیت |
patented |
حق تثبیت اختراع |
course stabilizer |
تثبیت کننده |
stabilization |
پابرجاسازی تثبیت |
stabilizers |
تثبیت کننده ها |
wage stabilization |
تثبیت مزد |
visual fixation |
تثبیت دیداری |
fixedness |
تثبیت شدگی |
father fixation |
تثبیت پدری |
fixing agent |
عامل تثبیت |
fixate |
تثبیت کردن |
voltage stabilization |
تثبیت ولتاژ |
fixation of affect |
تثبیت عاطفی |
fixation point |
نقطه تثبیت |
heat setting |
تثبیت گرمائی |
patents |
حق تثبیت اختراع |
patenting |
حق تثبیت اختراع |
patent |
حق تثبیت اختراع |
fixation process |
فرایند تثبیت |
stop go policy |
سیاست تثبیت |
economic stabilization |
تثبیت اقتصادی |
reinstatement |
تثبیت در مقام |
stabilizes |
تثبیت کردن |
reinstate |
تثبیت کردن |
reinstated |
تثبیت کردن |
stabilized |
تثبیت کردن |
stabilising |
تثبیت کردن |
stabilizer |
تثبیت کننده |
reinstates |
تثبیت کردن |
reinstating |
تثبیت کردن |
stabilisers |
تثبیت کننده |
stabilize |
تثبیت کردن |
stabilises |
تثبیت کردن |
stabilised |
تثبیت کردن |
maintenance level |
سطح تثبیت |
mechanical stabilization |
تثبیت مکانیکی |
price ceilings |
تثبیت قیمت |
price freeze |
تثبیت قیمت ها |
price freezing |
تثبیت قیمت |
price stability |
تثبیت قیمت |
nitrogen fixation |
تثبیت نیتروژن |
price stabilization |
تثبیت قیمت |
low head plant |
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف |
built in stabilizers |
تثبیت کنندههای خودکار |
stabilizer |
ثابت تثبیت کننده |
holding force |
نیروی تثبیت کننده |
stabilisers |
ثابت تثبیت کننده |
well fixed |
خوب تثبیت شده |
verges |
شانه تثبیت نشده |
fix |
تثبیت محل ناو |
stabilizing sleeve |
غلاف تثبیت کننده |
stabilized layer |
لایه تثبیت شده |
stabilized layer |
قشر تثبیت شده |
automatic stabilizer |
تثبیت کننده خودکار |
fixes |
تثبیت محل ناو |
hard shoulder |
شانه تثبیت شده |
stabilization policy |
سیاست تثبیت اقتصادی |
exchanged stabilization fund |
صندوق تثبیت ارز |
emulsion stabilizer |
تثبیت کننده امولسیونی |
viscosity stabilizer |
تثبیت کننده گرانروی |
verge |
شانه تثبیت نشده |
course stabilizer |
دستگاه تثبیت مسیر |
course stabilizer |
تثبیت کننده مسیر |
self stabilizing dynamo |
دینام خود تثبیت کننده |
route |
به خاک نشاندن تثبیت کردن |
routes |
به خاک نشاندن تثبیت کردن |
commodity agreement |
تثبیت مشترک قیمت فروش |
zener diode stabilization |
تثبیت کنندگی دیود زنر |
voltage stabilizer |
تثبیت کننده اختلاف سطح |
mains voltage stabilizer |
تثبیت کننده ولتاژ شبکه |
stabilizes |
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر |
pegging |
تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز |
stabilising |
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر |
stabilised |
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر |
stabilized |
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر |
stabilises |
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر |
stabilize |
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر |
piezoelectric |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
gas electric generating set |
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی |
adjustable stabilizer |
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما |
high frequency stabilized arc |
قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا |
energy absorber |
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار |
impluse level |
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای |
high voltage transformer |
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی |
price support |
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا |
functional finance |
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی |
stop bath |
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود |
pitot pressure |
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج |
setting time |
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی] |
clear one's ears |
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب |
fair trade laws |
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت |
low voltage distribution system |
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف |
hypobaric |
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو |
positioning band |
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه |
declaratory judgment |
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست |
electrotechnical |
الکتریکی |
electrical |
الکتریکی |
electric |
الکتریکی |
tachogenerator |
دورسنج الکتریکی |
electric primer |
چاشنی الکتریکی |
hot seat |
صندلی الکتریکی |
air dielectric |
دی الکتریکی هوا |
all electric |
تماما" الکتریکی |
electric field |
میدان الکتریکی |
magic eye |
چشم الکتریکی |
electric eye |
چشم الکتریکی |
gyro compass |
قطبنمای الکتریکی |
electric filter |
صافی الکتریکی |
charges |
بار الکتریکی |
electric shocks |
شوک الکتریکی |
specific conductance |
رسانندگی الکتریکی |
electric shock |
شوک الکتریکی |
electric flux |
شار الکتریکی |
electroplating |
ابکاری الکتریکی |
electrical |
سیستم الکتریکی |
charge |
بار الکتریکی |
circuits |
جریان الکتریکی |
electric connection |
اتصال الکتریکی |
electric constant |
ثابت الکتریکی |
conduction |
رسانایی الکتریکی |
isolating |
به صورت الکتریکی |
isolates |
به صورت الکتریکی |
isolate |
به صورت الکتریکی |
electric contact |
کنتاکت الکتریکی |
electric control |
کنترل الکتریکی |
electric charge |
بار الکتریکی |
electric coupling |
تزویج الکتریکی |
electric component |
قطعه الکتریکی |
electric clock |
ساعت الکتریکی |
electric attraction |
جاذبه الکتریکی |
electric arc |
قوس الکتریکی |
electric apparatus |
دستگاه الکتریکی |
electric balance |
تعادل الکتریکی |
electric brake |
ترمز الکتریکی |
electric break down |
شکست الکتریکی |
electric bulb |
لامپ الکتریکی |
electric circuit |
مدار الکتریکی |
electric coupling |
پیوست الکتریکی |
electric discharge |
تخلیه الکتریکی |
dielectric power |
قدرت دی الکتریکی |
dielectric polarization |
قطبش دی الکتریکی |
electrified |
الکتریکی کردن |
electric drive |
محرکه الکتریکی |
electric energy |
انرژی الکتریکی |
electrifies |
الکتریکی کردن |
electrify |
الکتریکی کردن |
electrifying |
الکتریکی کردن |
dielectric strain |
بار دی الکتریکی |
dielectric stress |
بار دی الکتریکی |