Dictiornary-Farsi | تثبیت موقعیت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
positioning	تثبیت موقعیت


Other Matches

automatic pilots	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
voltage stabilizer	تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilizer	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
monetarists	طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
cartesian coordinates	سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
relative plot	موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
air position	موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
stabilised	تثبیت
stabilises	تثبیت
corroboration	تثبیت
fixation	تثبیت
stabilization	تثبیت
fixations	تثبیت
stabilising	تثبیت
stabilizes	تثبیت
consolidation	تثبیت
fixing	تثبیت
confirmation	تثبیت
fixity	تثبیت
stabilized	تثبیت
anchor cell	سل تثبیت
stabilize	تثبیت
stabilisation	تثبیت
stabilize	تثبیت کردن
price freezing	تثبیت قیمت
confirmation	تثبیت استقرار
price stabilization	تثبیت قیمت
stabilising	تثبیت کردن
price stability	تثبیت قیمت
price freeze	تثبیت قیمت ها
stabilised	تثبیت کردن
fixation process	فرایند تثبیت
stabilizer	تثبیت کننده
holding attack	تک تثبیت کننده
stabilisers	تثبیت کننده
reinstatement	تثبیت در مقام
fixation of affect	تثبیت عاطفی
fixate	تثبیت کردن
maintenance level	سطح تثبیت
mechanical stabilization	تثبیت مکانیکی
price ceilings	تثبیت قیمت
stabilises	تثبیت کردن
nitrogen fixation	تثبیت نیتروژن
fixation point	نقطه تثبیت
avouch	تثبیت کردن
voltage stabilization	تثبیت ولتاژ
wage stabilization	تثبیت مزد
reinstate	تثبیت کردن
reinstated	تثبیت کردن
reinstates	تثبیت کردن
functional fixedness	تثبیت کارکردی
reinstating	تثبیت کردن
economic stabilization	تثبیت اقتصادی
patents	حق تثبیت اختراع
patenting	حق تثبیت اختراع
patented	حق تثبیت اختراع
patent	حق تثبیت اختراع
course stabilizer	تثبیت کننده
heat setting	تثبیت گرمائی
father fixation	تثبیت پدری
fixedness	تثبیت شدگی
stabilization	پابرجاسازی تثبیت
stabilized	تثبیت کردن
stabilizes	تثبیت کردن
visual fixation	تثبیت دیداری
fixing agent	عامل تثبیت
stop go policy	سیاست تثبیت
stabilizers	تثبیت کننده ها
fixes	تثبیت محل ناو
verge	شانه تثبیت نشده
fix	تثبیت محل ناو
automatic stabilizer	تثبیت کننده خودکار
emulsion stabilizer	تثبیت کننده امولسیونی
built in stabilizers	تثبیت کنندههای خودکار
exchanged stabilization fund	صندوق تثبیت ارز
stabilisers	ثابت تثبیت کننده
course stabilizer	تثبیت کننده مسیر
course stabilizer	دستگاه تثبیت مسیر
stabilizer	ثابت تثبیت کننده
well fixed	خوب تثبیت شده
viscosity stabilizer	تثبیت کننده گرانروی
holding force	نیروی تثبیت کننده
stabilization policy	سیاست تثبیت اقتصادی
verges	شانه تثبیت نشده
stabilized layer	قشر تثبیت شده
stabilized layer	لایه تثبیت شده
stabilizing sleeve	غلاف تثبیت کننده
hard shoulder	شانه تثبیت شده
voltage stabilization	تثبیت فشار الکتریکی
zener diode stabilization	تثبیت کنندگی دیود زنر
routes	به خاک نشاندن تثبیت کردن
route	به خاک نشاندن تثبیت کردن
voltage stabilizer	تثبیت کننده اختلاف سطح
self stabilizing dynamo	دینام خود تثبیت کننده
mains voltage stabilizer	تثبیت کننده ولتاژ شبکه
commodity agreement	تثبیت مشترک قیمت فروش
stabilize	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging	تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilised	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
adjustable stabilizer	تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
high frequency stabilized arc	قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
functional finance	سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support	تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
condition	موقعیت
occasions	موقعیت
situation	موقعیت
situations	موقعیت
location	موقعیت
orientation	موقعیت
berth	موقعیت جا
occasioning	موقعیت
berthing	موقعیت جا
occasioned	موقعیت
occasion	موقعیت
locations	موقعیت
sites	موقعیت
berths	موقعیت جا
lodgment or lodge	موقعیت
site	موقعیت
line of position	خط موقعیت
lodgment	موقعیت
situs	موقعیت
positioned	موقعیت
position	موقعیت
berthed	موقعیت جا
sited	موقعیت
stop bath	ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
bit position	موقعیت ذره
pertinency	موقعیت شایستگی
pertinence or nency	دخل موقعیت
pertinence	موقعیت شایستگی
page orientation	موقعیت صفحه
benzylic position	موقعیت بنزیلی
monopoly position	موقعیت انحصاری
firing position	موقعیت احتراق
advantage ground	موقعیت خوب
ground position	موقعیت زمینی
point guard	موقعیت گارد
position buoy	بویه موقعیت
sign position	موقعیت علامت
endo position	موقعیت اندو
rest position	موقعیت سکون
exoposition	موقعیت اگزو
situation of a building	موقعیت ساختمان
social situation	موقعیت اجتماعی
social status	موقعیت اجتماعی
stimulus situation	موقعیت محرک
razor edge	موقعیت بحرانی
position finding	موقعیت یابی
d. of a situation	موقعیت باریک
print position	موقعیت چاپ
radar location	موقعیت رادار
storage location	موقعیت انباره
point	محل یا موقعیت
plot	نقطه موقعیت
lied	موقعیت چگونگی
lies	موقعیت چگونگی
plotted	نقطه موقعیت
situations	موقعیت حالت
configuration	وضعیت یا موقعیت
configurations	وضعیت یا موقعیت
situation	موقعیت حالت
position	شکل موقعیت
positioned	شکل موقعیت
status	اهمیت یا موقعیت
orientation	تعیین موقعیت
footing	موقعیت وضع
plots	نقطه موقعیت
circumstantial	مربوط به موقعیت
lie	موقعیت چگونگی
cases	وضعیت موقعیت
case	وضعیت موقعیت
forward position	موقعیت رو به جلو
orientation	تشخیص موقعیت
setting time	[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
flage pole position	موقعیت میله پرچمی
circumstances	شرط موقعیت تشریفات
positional	وابسته به موقعیت یامقام
upwell	موقعیت بهتری یافتن
downward	به طرف یک موقعیت پایین تر
stand	عهده دارشدن موقعیت
opportuneness	موقعیت موقع بودن
stations	موقعیت اجتماعی وضع
stationed	موقعیت اجتماعی وضع
whiteouts	عدم تشخیص موقعیت
blow	هدر دادن موقعیت
iam ill bested	موقعیت بدی دارم
blows	هدر دادن موقعیت
station	موقعیت اجتماعی وضع
spatial orientation	موقعیت یابی فضایی
space orientation	موقعیت یابی فضایی
pinches	موقعیت باریک سربزنگاه
vacancy	موقعیت شغلی آزاد
bowsprit position	موقعیت دکل خوابیده