Dictiornary-Farsi | تثبیت کننده اختلاف سطح | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (16 milliseconds)

English	Persian
voltage stabilizer	تثبیت کننده اختلاف سطح


Other Matches

voltage stabilizer	تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilisers	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
automatic pilots	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
stabilizers	تثبیت کننده ها
course stabilizer	تثبیت کننده
stabilizer	تثبیت کننده
stabilisers	تثبیت کننده
holding attack	تک تثبیت کننده
stabilisers	ثابت تثبیت کننده
stabilizing sleeve	غلاف تثبیت کننده
emulsion stabilizer	تثبیت کننده امولسیونی
automatic stabilizer	تثبیت کننده خودکار
holding force	نیروی تثبیت کننده
stabilizer	ثابت تثبیت کننده
viscosity stabilizer	تثبیت کننده گرانروی
course stabilizer	تثبیت کننده مسیر
self stabilizing dynamo	دینام خود تثبیت کننده
mains voltage stabilizer	تثبیت کننده ولتاژ شبکه
adjustable stabilizer	تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
voltage regulator	تنظیم کننده اختلاف سطح
concentration cell corrosion	نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation	اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
monetarists	طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
free air anomaly	اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
difference in northing	اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
fixity	تثبیت
fixations	تثبیت
stabilising	تثبیت
fixing	تثبیت
stabilization	تثبیت
stabilises	تثبیت
stabilised	تثبیت
fixation	تثبیت
stabilize	تثبیت
anchor cell	سل تثبیت
stabilizes	تثبیت
stabilized	تثبیت
confirmation	تثبیت
stabilisation	تثبیت
consolidation	تثبیت
corroboration	تثبیت
positioning	تثبیت موقعیت
reinstated	تثبیت کردن
reinstates	تثبیت کردن
stabilises	تثبیت کردن
reinstate	تثبیت کردن
avouch	تثبیت کردن
stabilised	تثبیت کردن
nitrogen fixation	تثبیت نیتروژن
patent	حق تثبیت اختراع
patented	حق تثبیت اختراع
patenting	حق تثبیت اختراع
patents	حق تثبیت اختراع
stabilize	تثبیت کردن
stabilization	پابرجاسازی تثبیت
stabilising	تثبیت کردن
reinstating	تثبیت کردن
stabilizes	تثبیت کردن
heat setting	تثبیت گرمائی
father fixation	تثبیت پدری
visual fixation	تثبیت دیداری
functional fixedness	تثبیت کارکردی
fixate	تثبیت کردن
fixation of affect	تثبیت عاطفی
maintenance level	سطح تثبیت
price ceilings	تثبیت قیمت
price freeze	تثبیت قیمت ها
stop go policy	سیاست تثبیت
price freezing	تثبیت قیمت
mechanical stabilization	تثبیت مکانیکی
price stability	تثبیت قیمت
fixation point	نقطه تثبیت
fixing agent	عامل تثبیت
economic stabilization	تثبیت اقتصادی
confirmation	تثبیت استقرار
wage stabilization	تثبیت مزد
stabilized	تثبیت کردن
price stabilization	تثبیت قیمت
voltage stabilization	تثبیت ولتاژ
fixedness	تثبیت شدگی
reinstatement	تثبیت در مقام
fixation process	فرایند تثبیت
voltage stabilization	تثبیت فشار الکتریکی
hard shoulder	شانه تثبیت شده
fixes	تثبیت محل ناو
fix	تثبیت محل ناو
course stabilizer	دستگاه تثبیت مسیر
stabilization policy	سیاست تثبیت اقتصادی
exchanged stabilization fund	صندوق تثبیت ارز
well fixed	خوب تثبیت شده
stabilized layer	قشر تثبیت شده
verge	شانه تثبیت نشده
built in stabilizers	تثبیت کنندههای خودکار
stabilized layer	لایه تثبیت شده
verges	شانه تثبیت نشده
route	به خاک نشاندن تثبیت کردن
zener diode stabilization	تثبیت کنندگی دیود زنر
routes	به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement	تثبیت مشترک قیمت فروش
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stabilising	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging	تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilised	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
high frequency stabilized arc	قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
functional finance	سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support	تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
stop bath	ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time	[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
diversions	اختلاف
compromis	حل اختلاف
variation	اختلاف
versatility	اختلاف
defferential	اختلاف
divarication	اختلاف
dispute	اختلاف
variations	اختلاف
disputed	اختلاف
schismatism	اختلاف
settlement of disputes	حل اختلاف
diversion	اختلاف
discord	اختلاف
disparity	اختلاف
variance	اختلاف
quarrels	اختلاف
difference	اختلاف
disparities	اختلاف
disputing	اختلاف
disputes	اختلاف
differences	اختلاف
divided <adj.>	در اختلاف
quarrelling	اختلاف
disagreement	اختلاف
mean square deviation	اختلاف
disagreements	اختلاف
misalignment	اختلاف
schisms	اختلاف
quarrelled	اختلاف
quarreling	اختلاف
quarreled	اختلاف
stour	اختلاف
schism	اختلاف
quarrel	اختلاف
discrepancy	اختلاف
shading	اختلاف جزئی
disputes	اختلاف نظر
deviation	اختلاف سمت
deviations	اختلاف سمت
divarication	اختلاف عقیده
cross	اختلاف مرافعه
disputing	اختلاف نظر
reconcilement	رفع اختلاف
crosser	اختلاف مرافعه
class distinctions	اختلاف طبقاتی
disputed	اختلاف نظر
angular displacement	اختلاف زاویهای
difference in easting	اختلاف طول
dissension	اختلاف شقاق
phase displacement	اختلاف فاز
dissension	اختلاف عقیده
divergence of opinions	اختلاف نظر
difference of potential	اختلاف پتانسیل
frictions	مالش اختلاف
phase shift	اختلاف فاز
friction	مالش اختلاف
magnetic variation	اختلاف مغناطیسی
crossest	اختلاف مرافعه
crosses	اختلاف مرافعه
difference of opinions	اختلاف نظر
phase difference	اختلاف فاز
diversity of citizenship	اختلاف تابعیت
inventory discrepancy	اختلاف موجودی
efficiency variance	اختلاف بازدهی
disagreements	اختلاف ناسازگاری
parallax	اختلاف منظر
frequency drift	اختلاف فرکانس
disagreement	اختلاف ناسازگاری
judicial settlement	حل اختلاف قضایی
parallax distortion	اختلاف منظر
parallaxe	اختلاف منظر
product differentiation	اختلاف محصول
variegation	اختلاف رنگ
deflection correction	اختلاف انحراف
dissidence	اختلاف رای
scissor	پراکندگی اختلاف
inventory discrepancy	اختلاف دفتردارایی
parallactic	اختلاف منظری
settlement of a dispute	رفع اختلاف
dispute	اختلاف نظر
potential difference	اختلاف پتانسیل
difference	اختلاف دو چیز
vertical interval	اختلاف ارتفاع
divisions	اختلاف تفرقه
wage differentials	اختلاف در دستمزد
heteromorphism	اختلاف شکل