English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
ship over تجدید کنترات خدمت دریایی
Other Matches
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
i have served in the navy در نیروی دریایی خدمت کرده ام
careering شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
contract کنترات پیمان .
duty assignment واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
indenture عهد نامه کنترات
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
subcontract قرار دادیا کنترات دست دوم
subcontracted قرار دادیا کنترات دست دوم
subcontracting قرار دادیا کنترات دست دوم
subcontracts قرار دادیا کنترات دست دوم
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
wait on خدمت رسیدن و خدمت کردن
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
wait upon پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
contract کنترات کردن منقبض کردن
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
on duty سر خدمت
duty خدمت
on service سر خدمت
offices خدمت
office خدمت
serviced خدمت
service خدمت
sorb خدمت
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
serve در خدمت بودن
service cap کلاه خدمت
servant پیش خدمت
servants پیش خدمت
public service خدمت بجامعه
serve خدمت کردن
one's service خدمت یکسره
off duty خارج از خدمت
personal service خدمت شخصی
sea duty خدمت دریا
ministration اداره خدمت
serve خدمت کردن به
served خدمت کردن
served در خدمت بودن
served خدمت کردن به
serves خدمت کردن
ministrant خدمت کننده
serves خدمت کردن به
on duty درحین خدمت
service calls شیپور خدمت
serves در خدمت بودن
obliging اماده خدمت
national service خدمت ملی
desertion فرار از خدمت
military service خدمت نظامی
minister خدمت کردن
ministers خدمت کردن
au pairs خدمت تهاتری
au pair خدمت تهاتری
while on duty حین خدمت
conscription خدمت اجباری
dismissal اخراج از خدمت
record of service سابقه خدمت
veteran service خدمت سربازی
service medal نشان خدمت
desertion ترک خدمت
shore duty خدمت ساحل
ready for duty اماده خدمت
dismissals اخراج از خدمت
service contract قرارداد خدمت
service obligation تضمین خدمت
attendances خدمت ملازمت
service stairs پلکان خدمت
service uniform اونیفرم خدمت
attendance خدمت ملازمت
shipmate هم خدمت درناو
to wait خدمت رسیدن
general discharge خاتمه خدمت
chancery در ان خدمت میکند
carded for record از خدمت صف معاف
extra duty خدمت اضافی
breach of duty ترک خدمت
active service خدمت کادرثابت
casket کلاه خدمت
caskets کلاه خدمت
honorable service خدمت با افتخار
compulsory service خدمت وفیفه
in service به خاطر خدمت
duty station محل خدمت
exempt from duty معاف از خدمت
active federal service خدمت کادر
be off one's duty سر خدمت نبودن
information service خدمت اطلاعاتی
half pay حق انتظار خدمت
drafts به خدمت فراخواندن
drafted به خدمت فراخواندن
bad conduct discharge اخراج از خدمت
draft به خدمت فراخواندن
renewing تجدید
renewals تجدید
revival تجدید
renews تجدید
anabiosis تجدید
turnover تجدید
renewal تجدید
review تجدید
reviewed تجدید
refresh تجدید
refreshed تجدید
refreshes تجدید
reviewing تجدید
reviews تجدید
recrudescence تجدید
renew تجدید
revivals تجدید
repetitions تجدید
instauration تجدید
neogenesis تجدید
repetition تجدید
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobster خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
liable to military service مشمول خدمت وفیفه
national service خدمت نظام وظیفه
certificate of service تصدیق نامه خدمت
bronze service star نشان خدمت برنزی
i am at your service در خدمت شما هستم
to serve in the army درارتش خدمت کردن
conscientious objection خودداری از خدمت سربازی
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
reenlistment دوباره به خدمت فراخواندن
honorable service خدمت افتخار امیز
active duty خدمت کادر ثابت
draft order [American English] دستور به خدمت [سربازی]
service ribbon لنت نشان خدمت
in serving training اموزش ضمن خدمت
preservice training کاراموزی پیش از خدمت
rotas جدول نوبت خدمت
rota جدول نوبت خدمت
served خدمت انجام دادن
day of duty تعداد روزهای خدمت
serve خدمت ارتشی کردن
serve خدمت انجام دادن
rewardable جبران خدمت اجر
arrival حضور در خدمت فرستی
effective سرباز اماده به خدمت
selective service خدمت داوطلبانه نظام
service contract قرارداد انجام خدمت
on-the-job training آموزش ضمن خدمت
inbearing فضولانه حاضر خدمت
inbearing ناخوانده حاضر خدمت
permanent duty station محل خدمت دایمی
serves خدمت ارتشی کردن
serves خدمت انجام دادن
service bar مدال یا نشان خدمت
served خدمت ارتشی کردن
military service خدمت نظام وفیفه
reward جبران خدمت اجر
walking ticket ورقه خاتمه خدمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com