English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
Other Matches
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
condominium اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
interventions هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
states کشور
soil کشور
soiling کشور
common wealth کشور
state- کشور
stated کشور
state کشور
soils کشور
nation کشور
countries کشور
nations کشور
realm کشور
realms کشور
country کشور
fatherland کشور
fatherlands کشور
land n کشور
stating کشور
territories کشور
territory کشور
Ecuador کشور اکوادر
interior ministry وزارت کشور
oversea خارج از کشور
Morocco کشور مغرب
Djibouti کشور جی بوتی
Eire کشور ایرلند
in this country <adv.> در این کشور
in these parts <adv.> در این کشور
Lesotho کشور لسوتو
ottoman کشور عثمانی
traitors خائن به کشور
Cameroon کشور کامرون
Cambodia کشور کامبوج
state- جمهوری کشور
friendly state کشور دوست
friendly state کشور خودی
Burma کشور برمه
Botswana کشور بوتسوانا
Bhutan کشور بوتان
neighbouring country [British E] کشور همسایه
Belize کشور بلیز
neighboring state [American E] کشور همسایه
Bangladesh کشور بنگلادش
Bahrain کشور بحرین
Bahamas کشور باهاما
Cuba کشور کوبا
respublica جمهوری کشور
respublica کشور جمهوری
dependency کشور غیرمستقل
dependencies کشور غیرمستقل
deportation اخراج از کشور
fisc خزانه کشور
Czechoslovakia کشور چکوسلواکی
forwarding country کشور فرستنده
Costa Rica کشور کاستاریکا
country of origin کشور مبداء
Colombia کشور کلمبیا
cloud-cuckoo-land کشور پریون
bordering country کشور همسایه
Fiji کشور فیجی
Peru کشور پرو
Pakistan کشور پاکستان
Ukraine کشور اوکرانی
Uruguay کشور اوروگوئه
Venezuela کشور ونزوئلا
Vietnam کشور ویتنام
Oman کشور عمان
Zambia کشور زامبیا
Zimbabwe کشور زیمبابوه
Nigeria کشور نیجریه
Niger کشور نیجر
Nicaragua کشور نیکاراگوا
New Zealand کشور زلاندنو
Nepal کشور نپال
Namibia کشور نامیبیا
Namibia کشور نامیبی
Myanmar کشور میانمار
Tunisia کشور تونس
Togo کشور توگو
Philippines کشور فیلیپین
Portugal کشور پرتغال
Qatar کشور قطر
Rwanda کشور رواندا
Paraguay کشور پاراگوئه
Senegal کشور سنگال
Sierra Leone کشور سیرالئون
Singapore کشور سنگاپور
Somalia کشور سومالی
Sri Lanka کشور سریلانکا
Sudan کشور سودان
Suriname کشور سورینام
Swaziland کشور سوازیلند
Sweden کشور سوئد
Tanzania کشور تانزانیا
Thailand کشور تایلند
independency کشور مستقل
department of the enterior وزارت کشور
Guyana کشور گیانا
Guatemala کشور گواتمالا
Great Britain کشور انگلیس
Ghana کشور گانا
fairyland کشور پریان
Mozambique کشور موزامبیک
fairylands کشور پریان
Ghana کشور غنا
Gabon کشور گابن
Finland کشور فنلاند
Uganda کشور اوگاندا
traitor خائن به کشور
treason خیانت به کشور
nationwide در سرتاسر کشور
Honduras کشور هندوراس
Hungary کشور مجارستان
Mexico کشور مکزیک
Mali کشور مالی
Maldives کشور مالدیو
Malaysia کشور مالزی
Malawi کشور مالاوی
per pais بوسیله کشور
Luxembourg کشور لوکزامبورگ
Libya کشور لیبی
Laos کشور لائوس
Kuwait کشور کویت
Kiribati کشور کیریباتی
Kenya کشور کنیا
Jamaica کشور جامائیکا
Indonesia کشور اندونزی
expulsions اخراج از کشور
host nation کشور میزبان
Hungary مجارستان [کشور]
mother countries کشور اصلی
sending state کشور فرستنده
expulsion اخراج از کشور
Home Office وزارت کشور
mother country کشور اصلی
ministry of the interior وزارت کشور
Holland کشور هلند
host country کشور میزبان
secretary of state for home affairs وزیر کشور
Albania کشور آلبانی
kingdom کشور قلمروپادشاهی
land of the rising sun کشور ژاپن
America کشور امریکا
the play of europe کشور سویس
the superme court دیوانعالی کشور
turkeys کشور ترکیه
Canada کشور کانادا
attack origine کشور اغازکننده تک
turkey کشور ترکیه
traitor to the countruy خائن کشور
Angola کشور انگولا
the youth of the country جوانان کشور
Egypt کشور مصر
abroad خارج از کشور
midland داخله کشور
Argentina کشور آرژانتین
great power کشور با قدرت
stated جمهوری کشور
states جمهوری کشور
stating جمهوری کشور
home country کشور اصلی
sea power کشور دریایی
Spain کشور اسپانیا
state جمهوری کشور
Liberia کشور لیبریا
Korea کشور کره
assyria کشور اشور
Greece کشور یونان
traitor to one's country خائن به کشور
high court of دیوانعالی کشور
southland کشور نیمروز
inland درون کشور
theocrat خداوند کشور
Andorra کشور آندورا
self supporting country کشور خود کفا
Dominican Republic کشور جمهوری دمینیکان
the country is ours کشور مال ما است
indonesian اهل کشور اندونزی
faunal وابسته بجانوران یک کشور
inbound traffic مسیر خارج از کشور
one country or another این یا یک کشور دیگری
median اهل کشور ماد
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
reich کشور و امپراطوری المان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com