English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
resolution of forces تجزیه نیروها
Other Matches
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
funiculars بس گوشه نیروها
distribution of forces تقسیم نیروها
dynamics مجموعه نیروها
triangle of forces مثلث نیروها
triangle of forces سه گوشه نیروها
polygon of forces کثیرالاضلاع نیروها
system of forces دستگاه نیروها
polygon of forces بس گوشه نیروها
attrition فرسایش نیروها
distribution of forces واگذاری نیروها
funicular زنجیر نیروها
funicular بس گوشه نیروها
funiculars زنجیر نیروها
all arms کلیه نیروها
composition of forces ترکیب نیروها
allotments واگذارسهمیه تخصیص نیروها
committing بکار بردن نیروها
parallelogram of forces متوازی الاضلاع نیروها
commitment به کاربردن نیروها اجرا
commitments به کاربردن نیروها اجرا
redistribution of force تقسیم مجدد نیروها
main effort تلاش اصلی نیروها
main attack تلاش اصلی نیروها
allotment واگذارسهمیه تخصیص نیروها
redeployment دوباره مستقرکردن نیروها
entireforce تمام قوا یا نیروها
mobilization exercise تمرین بسیج نیروها
total mobilization بسیج کامل نیروها
statics دانش پایداری نیروها
commit بکار بردن نیروها
committed بکار بردن نیروها
commits بکار بردن نیروها
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups بالا بردن توان رزمی نیروها
ingross تحریر کردن جمع اوری نیروها
build-up بالا بردن توان رزمی نیروها
mechanical powers نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
build up بالا بردن توان رزمی نیروها
employment کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
committing وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
target array نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
pantheism فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
spectrophotometry اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
mobilization reserves ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
separates تجزیه
separated تجزیه
dissection تجزیه
analyzer تجزیه گر
parsing تجزیه
separate تجزیه
decomposition تجزیه
severance تجزیه
disintegration تجزیه
anatomy تجزیه
anatomies تجزیه
sequestration تجزیه
segregation تجزیه
separation تجزیه
separations تجزیه
break down تجزیه
break تجزیه
breaks تجزیه
resolutions تجزیه
decoupling تجزیه
dialysis تجزیه
cracking تجزیه
dissociation تجزیه
catalysis تجزیه
break up تجزیه
resolution تجزیه
analysis تجزیه
decay تجزیه
decayed تجزیه
decaying تجزیه
dissolution تجزیه
decays تجزیه
shake down تجزیه
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
frequency analysis تجزیه فرکانس
frequency analysis تجزیه هارمونی ها
inseparability تجزیه ناپذیری
disintegrable تجزیه پذیر
electron decay تجزیه الکترون
disassemble تجزیه کردن
dialyze تجزیه شدن
dialyze تجزیه کردن
fractionating column ستون تجزیه
dispersion of light تجزیه نور
microconsumer تجزیه کننده
microcomoser تجزیه کننده
decomposer تجزیه کننده
decomposable قابل تجزیه
dissociative تجزیه کننده
dissoluble تجزیه پذیر
gravimetrical analysis تجزیه وزنی
gravimetric analysis تجزیه وزنی
double decomposition تجزیه مضاعف
image resolution تجزیه تصویر
gasometry تجزیه گازی
fibrinolysis تجزیه فیبرین
hydrolysis تجزیه بوسیله اب
hydrolyze تجزیه شدن
elution analysis تجزیه شویشی
gas analysis تجزیه گاز
indiscerptibility تجزیه ناپذیری
elemental analysis تجزیه عنصری
infrangible تجزیه ناپذیر
disembody تجزیه کردن
electrolytic decomposition تجزیه الکترولیت
dissolvable تجزیه شدنی
dissect [analyse] تجزیه کردن
assay تجزیه کردن
analyze [American] تجزیه کردن
break down <idiom> تجزیه وتحلیل
volumetric analysis تجزیه حجمی
ultimate analysis تجزیه نهایی
syllabicity تجزیه هجایی
syllabi تجزیه هجائی
stripping analysis تجزیه عریانساز
study تجزیه کردن
survey تجزیه کردن
scrutinize تجزیه کردن
look into تجزیه کردن
investigate تجزیه کردن
inspect تجزیه کردن
explore تجزیه کردن
examine تجزیه کردن
enquire into تجزیه کردن
determine تجزیه کردن
check تجزیه کردن
bolt [examine] تجزیه کردن
evaluate تجزیه کردن
splitting a cause of action تجزیه دعوی
spectrum analysis تجزیه بیناب
physical analysis تجزیه فیزیکی
photodecomposition تجزیه نوری
parting of metals تجزیه فلزات
parser تجزیه کننده
parse tree درخت تجزیه
motion analysis تجزیه حرکت
segregative تجزیه طلب
market segmentation تجزیه بازار
job analysis تجزیه کار
irresolvable تجزیه ناپذیر
irrefrangible غیرقابل تجزیه
ionization تجزیه اتمها
inverse segregation تجزیه وارونه
prescind تجزیه کردن
spectrum analysis تجزیه طیف
separator دستگاه تجزیه
separatist تجزیه طلب
analyse [British] تجزیه کردن
secessionism تجزیه طلبی
resolvable تجزیه شدنی
resoluble تجزیه شدنی
research and analysis تجزیه و تحلیل
quantitative analysis تجزیه کمی
qualitative analysis تجزیه چونی
qualitative analysis تجزیه کیفی
proximate analysis تجزیه گروهی
instrumental analysis تجزیه دستگاهی
analytical balance ترازوی تجزیه
disintegrating تجزیه شدن
dismember تجزیه کردن
dismembered تجزیه کردن
analytically از راه تجزیه
analytically بطور تجزیه
detachable قابل تجزیه
disintegrates تجزیه کردن
disintegrates تجزیه شدن
homolysis تجزیه شیمیایی
liberate تجزیه کردن
analitics علم تجزیه
analitical مربوط به تجزیه
liberates تجزیه کردن
liberating تجزیه کردن
acid decomposition تجزیه اسیدی
disintegrate تجزیه شدن
disintegrate تجزیه کردن
dismembering تجزیه کردن
parsing تجزیه کردن
atomic تجزیه ناپذیر
secessionists تجزیه طلب
secessionist تجزیه طلب
decompose تجزیه شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com