Dictiornary-Farsi | تجزیه و تجلیل روحی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
psycho analysis	تجزیه و تجلیل روحی


Other Matches

magnification	تجلیل
kudos	تجلیل
homage	تجلیل
homage	تجلیل
aggrantizement	تجلیل
magnifications	تجلیل
exaltation	تجلیل
glorification	تجلیل
celebrations	تجلیل
celebration	تجلیل
ennobling	تجلیل کردن
ennobles	تجلیل کردن
ennoble	تجلیل کردن
self exaltation	تجلیل نفس
ennobled	تجلیل کردن
exalts	تجلیل کردن
celebrates	تجلیل کردن
exalting	تجلیل کردن
glorified	تجلیل یافته
glorifying	تجلیل کردن
glorifies	تجلیل کردن
exalt	تجلیل کردن
glorify	تجلیل کردن
celebrate	تجلیل کردن
celebrating	تجلیل کردن
glorifier	تکریم و تجلیل کننده
self congratulatory	وابسته به تجلیل نفس
self congratulation	تعریف از خود تجلیل نفس
obsequy	مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی فرمانبرداری
inanition	بی روحی
spectral	روحی
psychical	روحی
intrinsic	روحی
psychic	روحی
spiritual	روحی
psychiatry	طب روحی
mental	روحی
obsessions	عقده روحی
spiritually	معنوی روحی
gaiety	سبک روحی
psychic force	نیروی روحی
psychasthenia	ضعف روحی
panpsychism	روحی نگری
inner	روحی باطنی
verve	سبک روحی
numinous	اسرارامیز روحی
obsession	عقده روحی
emotional and physical	روحی وبدنی
psychic force	قوه روحی
anagogy	تعالی روحی
psychotherapy	تداوی روحی
anagoge	تعالی روحی
to raise a ghost	روحی راحاضرکردن
to lay a ghost	روحی راناپدیدکردن
analeptic	محرک روحی
supersensible	روحی روانی
congenial <adj.>	دارای تجانس روحی
congenial	دارای تجانس روحی
invigorate	تقویت روحی کردن
anagogic	وابسته بتعالی روحی
anagogical	وابسته بتعالی روحی
to sustain a trauma	ضربه روحی خوردن
psychic	واسطه پدیده روحی
insalutary	تاثیر روحی بد اب و هوا
obsessing	ایجاد عقده روحی کردن
obsess	ایجاد عقده روحی کردن
obsessed	ایجاد عقده روحی کردن
psychotherapy ortherapeutics	معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
obsesses	ایجاد عقده روحی کردن
to empower somebody	به کسی قدرت [روحی] دادن
to be devastated	از نظر روحی خرد شدن
traumas	ضربه روحی روان اسیب
to be shattered [British E]	از نظر روحی خرد شدن
to be dashed to the ground	از نظر روحی خرد شدن
trauma	ضربه روحی روان اسیب
to hit rock bottom	از نظر روحی خرد شدن
to haunt	به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to walk	به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
haunt	دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
syupersubstantial	مافق وجود یا جوهر مادی روحی
haunts	دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
orthopsychiatry	تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
analysis staff	ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
spectrophotometry	اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
zombie	روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombi	روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies	روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
structuralism	بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
shell shock	اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock	اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
homager	تجلیل کننده کرنش کننده
severance	تجزیه
anatomy	تجزیه
parsing	تجزیه
decomposition	تجزیه
anatomies	تجزیه
decoupling	تجزیه
disintegration	تجزیه
dialysis	تجزیه
shake down	تجزیه
break down	تجزیه
sequestration	تجزیه
break up	تجزیه
decay	تجزیه
analyzer	تجزیه گر
cracking	تجزیه
dissection	تجزیه
dissociation	تجزیه
separate	تجزیه
resolutions	تجزیه
separated	تجزیه
break	تجزیه
breaks	تجزیه
analysis	تجزیه
dissolution	تجزیه
resolution	تجزیه
decays	تجزیه
decaying	تجزیه
separates	تجزیه
separations	تجزیه
decayed	تجزیه
separation	تجزیه
segregation	تجزیه
catalysis	تجزیه
osmose	نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
analysis	شی تجزیه شده
gas analysis	تجزیه گاز
gasometry	تجزیه گازی
volumetric analysis	تجزیه حجمی
hydrolysis	تجزیه بوسیله اب
homolysis	تجزیه شیمیایی
ultimate analysis	تجزیه نهایی
disassemble	تجزیه کردن
double decomposition	تجزیه مضاعف
disembody	تجزیه کردن
elution analysis	تجزیه شویشی
gravimetrical analysis	تجزیه وزنی
gravimetric analysis	تجزیه وزنی
frequency analysis	تجزیه هارمونی ها
frequency analysis	تجزیه فرکانس
dissoluble	تجزیه پذیر
dissolvable	تجزیه شدنی
disintegrable	تجزیه پذیر
resolution of forces	تجزیه نیروها
electrolytic decomposition	تجزیه الکترولیت
electron decay	تجزیه الکترون
elemental analysis	تجزیه عنصری
job analysis	تجزیه کار
indissoluble	تجزیه نا پذیر
fibrinolysis	تجزیه فیبرین
break down <idiom>	تجزیه وتحلیل
dispersion of light	تجزیه نور
fractionating column	ستون تجزیه
dissociative	تجزیه کننده
parting of metals	تجزیه فلزات
parser	تجزیه کننده
parse tree	درخت تجزیه
quantitative analysis	تجزیه کمی
instrumental analysis	تجزیه دستگاهی
partings	تقسیم تجزیه
parting	تقسیم تجزیه
motion analysis	تجزیه حرکت
photodecomposition	تجزیه نوری
physical analysis	تجزیه فیزیکی
qualitative analysis	تجزیه چونی
qualitative analysis	تجزیه کیفی
research and analysis	تجزیه و تحلیل
resoluble	تجزیه شدنی
proximate analysis	تجزیه گروهی
resolvable	تجزیه شدنی
prescind	تجزیه کردن
secessionism	تجزیه طلبی
segregative	تجزیه طلب
separatist	تجزیه طلب
dispersion	تجزیه نور
infrangible	تجزیه ناپذیر
syllabi	تجزیه هجائی
syllabicity	تجزیه هجایی
indiscerptibility	تجزیه ناپذیری
thermal decomposition	تجزیه گرمایی
image resolution	تجزیه تصویر
hydrolyze	تجزیه شدن
inseparability	تجزیه ناپذیری
stripping analysis	تجزیه عریانساز
market segmentation	تجزیه بازار
separator	دستگاه تجزیه
spectrum analysis	تجزیه طیف
spectrum analysis	تجزیه بیناب
splitting a cause of action	تجزیه دعوی
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irrefrangible	غیرقابل تجزیه
ionization	تجزیه اتمها
inverse segregation	تجزیه وارونه
analysis	تجزیه و تحلیل
electrolysis	تجزیه الکتریکی
disintegrate	تجزیه کردن
dismembering	تجزیه کردن
dismembers	تجزیه کردن
parse	تجزیه کردن