Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
English
Persian
search
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
searched
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
searches
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
searchingly
تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
Other Matches
investigation
تجسس وارسی
investigations
تجسس وارسی
to go behind
وارسی کردن
verifies
وارسی کردن
sift
وارسی کردن
see into
وارسی کردن
sifts
وارسی کردن
verifying
وارسی کردن
verify
وارسی کردن
sifted
وارسی کردن
verified
وارسی کردن
to see into
وارسی کردن
look into
<idiom>
رسیدگی یا وارسی کردن
investigate
وارسی کردن بازجویی کردن
investigates
وارسی کردن بازجویی کردن
investigated
وارسی کردن بازجویی کردن
investigating
وارسی کردن بازجویی کردن
probing
وارسی
probing technique
فن وارسی
checkouts
وارسی
checking
وارسی
checks
وارسی
checked
وارسی
checkout
وارسی
check
وارسی
checkout run
رانش وارسی
program checkout
وارسی برنامه
cross validation
وارسی اعتبار
checkout test
ازمون وارسی
checker
وارسی کننده
checkout point
نقطه وارسی
verification
وارسی تطبیق
control equipment
ابزار وارسی ابزار پایش
frisking
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisks
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisk
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisked
ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
inspects
تفتیش کردن
inspected
تفتیش کردن
inspect
تفتیش کردن
inspecting
تفتیش کردن
seach
تفتیش کردن
inspecting
بازرسی کردن تفتیش کردن
inspect
بازرسی کردن تفتیش کردن
inspects
بازرسی کردن تفتیش کردن
inspected
بازرسی کردن تفتیش کردن
feedout
تجسس کردن
search
تجسس کردن
searchingly
تجسس کردن
searches
تجسس کردن
searched
تجسس کردن
investigates
تحقیق کردن تجسس کردن
indagate
تجسس کردن رسیدگی کردن
investigated
تحقیق کردن تجسس کردن
investigate
تحقیق کردن تجسس کردن
investigating
تحقیق کردن تجسس کردن
terrain spotting
تجسس کردن زمین
scans
تجسس کردن بارادار
surveillance
تجسس بررسی کردن
scan
تجسس کردن بارادار
scanned
تجسس کردن بارادار
snoop
نگاه تجسس امیز کردن
snooping
نگاه تجسس امیز کردن
snoops
نگاه تجسس امیز کردن
snooped
نگاه تجسس امیز کردن
visit and search
بازدید و تجسس کردن ناو
sweep
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
mine watching
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
ranging
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
detection
تفتیش
inquisition
تفتیش
inspection
تفتیش
inquisitions
تفتیش
searches
تفتیش
censorship
تفتیش
searchingly
تفتیش
search
تفتیش
searched
تفتیش
court of inquiry
دادگاه تفتیش
boarding parties
تیم تفتیش
search warrant
حکم تفتیش
courts of inquiry
دادگاه تفتیش
visit
بررسی تفتیش
visits
بررسی تفتیش
visited
بررسی تفتیش
search warrants
حکم تفتیش
search warrants
اجازه تفتیش
search warrant
اجازه تفتیش
searcher warrant
اجازه تفتیش
frisks
تفتیش وجستجو
frisking
تفتیش وجستجو
right of visit
حق بازرسی و تفتیش
boarding party
تیم تفتیش
frisked
تفتیش وجستجو
frisk
تفتیش وجستجو
inspective
وابسته به تفتیش و بازرسی
search warrant
حکم تفتیش منزل
search warrants
حکم تفتیش منزل
water bailiffs
مامور تفتیش کشتیها در بندر
checkroom
اطاق تفتیش اثاث وبارمسافرین
expertism
تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
searched
تجسس
searchingly
تجسس
investigations
تجسس
scans
تجسس
equivoque
تجسس
indagation
تجسس
scanned
تجسس
scan
تجسس
investigation
تجسس
search
تجسس
searches
تجسس
equivoke
تجسس
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
inquisition
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisitions
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
ground surveillance
تجسس زمینی
chemical survey
تجسس شیمیایی
air search
تجسس هوایی
researching
تجسس تحقیق
espial officer
افسر تجسس
research
تجسس تحقیق
surveillant
تجسس کننده
researches
تجسس تحقیق
researched
تجسس تحقیق
air surveillance
تجسس واکتشاف هوایی
combat surveillance
تجسس میدان رزم
surveillance radar
رادار تجسس هدف
antisubmarine search
عملیات تجسس ضد زیردریایی
pararescue team
تیم تجسس و نجات
specific search
تجسس اختصاصی منطقه
search attack unit
یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
radiological survey
تجسس تشعشع اتمی
sector of search
منطقه تجسس رادار
target aquisition
سیستم تجسس هدف
search and rescue
عملیات تجسس و نجات
seeker
رادار تجسس هدف
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
counter surveillance
عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
sweep
تجسس هوایی سریع منطقه دشمن
spiral scanning
مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
search mission
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
target cap
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
intercepting search
کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com