Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 51 (4 milliseconds)
English	Persian
self image	تجسم نفس واعمال خود
Other Matches
clericalism	سیاست واصول واعمال روحانیون
embodiment	تجسم
hallucination	تجسم
hallucinations	تجسم
incarnation	تجسم
incarnations	تجسم
materialization	تجسم
substantiation	تجسم
portrayal	تجسم
portrayals	تجسم
prosopopoeia	تجسم
visualization	تجسم
shapes	تجسم
shape	تجسم
apparition	تجسم شبح
apparitions	تجسم شبح
shapes	تجسم ترکیب
ghosts	تجسم روح
shape	تجسم ترکیب
reincarnation	تجدید تجسم
spatial visualization	تجسم فضایی
ghost	تجسم روح
Impressionism	مکتب تجسم
twice born	تجسم ثانوی
visualization	تجسم فکری
reincarnations	تجدید تجسم
personification	تجسم شخصیت
tablature	تجسم بصورت وضوح
pseudopod	تجسم واضح روح
pseudopodium	تجسم واضح روح
perspective	مال اندیشی تجسم شی
projections	تجسم پرتو افکنی
foreshortening	تجسم شکل در عمق
projection	تجسم پرتو افکنی
perspectives	مال اندیشی تجسم شی
postimpressionism	سبک هنری تجسم عین منافر
substantiative	بادلیل اثبات شده تجسم یافته
reprisal	در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals	در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
zoomorphism	تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
reincarnate	تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
ideogram	تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
animism	اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
visualised	تجسم کردن تصور کردن
visualising	تجسم کردن تصور کردن
visualize	تجسم کردن تصور کردن
visualized	تجسم کردن تصور کردن
visualizes	تجسم کردن تصور کردن
visualizing	تجسم کردن تصور کردن
visualises	تجسم کردن تصور کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com