Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
gabfest
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
Other Matches
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
officiary
مامور رسمی مقام رسمی
reviewing
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
officious
نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
accumulation
تجمع
aggregation
تجمع
accumulations
تجمع
public meeting
تجمع
congestion
تجمع
association
تجمع
associations
تجمع
assembly
تجمع
forming up
تجمع
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
collecting point
منطقه تجمع
accumulation point
نقطه تجمع
rendezvous area
منطقه تجمع
assembling area
منطقه تجمع
capital agglomeration
تجمع سرمایه
assembly area
منطقه تجمع
line official
داور خط تجمع
swarmer
تجمع کننده
hive
مرکز تجمع
traffic
تجمع مدافعان
trafficked
تجمع مدافعان
turout
تجمع پرسنل
traffics
تجمع مدافعان
furunculosis
تجمع چندکورک
trafficking
تجمع مدافعان
unlawful assembly
تجمع غیر قانونی
dust laden
تجمع گرد وغبار
line backer
مدافع پشتیبان خط تجمع
number forward
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
associations
تداعی معانی تجمع
line backing
دفاع پشت خط تجمع
boat rendezvous area
منطقه تجمع قایقها
association
تداعی معانی تجمع
coagulation
تجمع مواد در یک ناحیه
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
pipe the side
تجمع گارد احترام
rallying points
محل تجمع مجدد
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
concentration camps
منطقه تجمع اسرا
pigmentation
تجمع رنگدانه ها در بافتها
rallying point
محل تجمع مجدد
coil up
تجمع ستون در راحت باش
recalls
دستور تجمع قوا دادن
hydrothorax
تجمع مایع در حفره جنب
dummies
گول زدن حریف در تجمع
bomb cemetery
محل تجمع بمبهای فاسد
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
sick call
تجمع برای رفتن به بهداری
pipe the side
فرمان تجمع گارد احترام
dummy
گول زدن حریف در تجمع
casual water
تجمع موقتی اب روی زمین
recalled
دستور تجمع قوا دادن
sacking
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
hike
گرفتن توپ درشروع تجمع
hikes
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiking
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked
گرفتن توپ درشروع تجمع
recall
دستور تجمع قوا دادن
flares
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snap
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
to recall the troops from Mali
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
snapped
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddling
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flare
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
prisoner of war cage
محل تجمع اولیه اسرای جنگی
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddled
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snapping
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
snaps
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
assembly order
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
nailed
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nail
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
encroaching
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
forming up
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
nails
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
spermathecal
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
spermatheca
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
ashless dispersant oil
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
backfield line
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
cosmopolis
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
sacked
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
ball back
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sacks
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology
علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
square in
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalitions
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
rallying point
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying points
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
rallied
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
collective fire
تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
capitalization
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
common
:عمومی
common
عمومی
outline
خط عمومی
hackneyed
عمومی
rife
عمومی
common user
عمومی
wider
عمومی
widest
عمومی
wide
عمومی
universal
عمومی
commoners
:عمومی
popular
عمومی
outlines
خط عمومی
oecumenical
عمومی
commonest
عمومی
outlining
خط عمومی
overt
عمومی
ecumenic
عمومی
generic
عمومی
the public voice
عمومی
outlined
خط عمومی
general
عمومی
commoners
عمومی
public
عمومی
general porpose
عمومی
commonest
:عمومی
generals
عمومی
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
general practitioner
پزشک عمومی
public relations
روابط عمومی
general education
اموزش عمومی
general damage
خسارت عمومی
general psychology
روانشناسی عمومی
general quarters
اسایشگاههای عمومی
general concepts
تدبیر عمومی
general cargo
بار عمومی
folkway
احساسات عمومی
general assembly
مجمع عمومی
general depot
انبار عمومی
secularised
عمومی کردن
secularize
عمومی کردن
general intelligence
هوش عمومی
public opinion
افکار عمومی
general meeting
گردهمایی عمومی
general plan
نقشه عمومی
general meeting
مجمع عمومی
general message
پیام عمومی
general mobilization
بسیج عمومی
general paresis
فلج عمومی
general outpost
پاسدار عمومی
amnesty
عفو عمومی
secularising
عمومی کردن
secularises
عمومی کردن
general depot
امادگاه عمومی
general meeting
جلسه عمومی
general equilibrium
تعادل عمومی
general factor
عامل عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com