Dictiornary-Farsi | تحت سلاح رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
bear arms	تحت سلاح رفتن


Other Matches

range card	کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
armament	سلاح
armaments	سلاح
armouring	سلاح
armor	سلاح
weapons	سلاح
armour	سلاح
weaponless	بی سلاح
weapon	سلاح
arm	سلاح
dis armament	خلع سلاح
chemical munition	سلاح شیمیایی
distance	برد سلاح
distances	برد سلاح
to carry arms	سلاح برداشتن
half loaded	سلاح نیمه پر
to fly to arms	سلاح برداشتن
heavy arm	سلاح سنگین
weaponry	تهیه سلاح
spica	سماک بی سلاح
side armor	سلاح کمری
under arms	تحت سلاح
airguns	سلاح بادی
range	برد سلاح
ranged	برد سلاح
ranges	برد سلاح
panoply	سلاح کامل
offensive weapon	سلاح خطرناک
offensive weapon	سلاح تهاجمی
pieces	قبضه سلاح
piece	قبضه سلاح
loading	پر کردن سلاح
airgun	سلاح بادی
accidents	علامت سلاح
accident	علامت سلاح
arms control	کنترل سلاح
automatic weapon	سلاح خودکار
disarmament	خلع سلاح
unarm	خلع سلاح کردن
brandishing	تکان دادن سلاح
disarm	خلع سلاح کردن
brandished	تکان دادن سلاح
disarmed	خلع سلاح کردن
disarms	خلع سلاح کردن
brandish	تکان دادن سلاح
artillery carriage	قنداق سلاح توپخانه
brandishes	تکان دادن سلاح
cycle of operation	دوره عمل سلاح
range correction	تصحیح برد سلاح
intermediate range	سلاح برد متوسط
safety lock	چفت ضامن سلاح
heavy weapon	سلاح و جنگ افزار سنگین
nuke	با سلاح اتمی حمله کردن
nuked	با سلاح اتمی حمله کردن
nukes	با سلاح اتمی حمله کردن
loading	خرج گذاری کردن سلاح
jutte	نوعی سلاح بنام ده دست
nuking	با سلاح اتمی حمله کردن
to lay down ones arms	سلاح خودرا بزمین گذاشتن
failure	عمل نکردن گیر سلاح
failures	عمل نکردن گیر سلاح
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
bazooka	یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
concrete steel	سلاح یا میله فولادی بتن ارماتور
bazookas	یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
half loaded	سلاح نیمه خرج گذاری شده
setting up	بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
set	بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sets	بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
to a oneself	خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
civil nuclear powers	کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
range calibration	تعیین دقت مسافت تنظیم برد سلاح
range board	طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
bear arms	سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
catches	ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
disarms	خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
disarm	خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
disarmed	خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
extraction	عمل اخراج در عمل سلاح
inspection arms	سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
levee en masse	عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
distance angle	زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
betake	رفتن
to take to ones heels	در رفتن
break loose	در رفتن
to break loose	در رفتن
to sleep fast	رفتن
to skirt along the coast	رفتن
to run off	در رفتن
bleneh	پس رفتن
receded	پس رفتن
to whisk away or off	رفتن
short-changed	کش رفتن
short-changes	کش رفتن
receding	پس رفتن
retrograde	پس رفتن
puttering	ور رفتن
puttered	ور رفتن
pullback	پس رفتن
putter	ور رفتن
make off	در رفتن
putters	ور رفتن
nim	کش رفتن
short-changing	کش رفتن
mog	رفتن
short-change	کش رفتن
recede	پس رفتن
to boil over	سر رفتن
go off	در رفتن
to fall away	رفتن
to fall away	پس رفتن
to fall short	کم رفتن
glom on to	کش رفتن
crawl	رفتن
to flow over	سر رفتن
snook	کش رفتن
to fly off	در رفتن
crawled	رفتن
to do out of	کش رفتن
to do a guy	در رفتن
hang around	ور رفتن
goes	رفتن
go over	به ان سو رفتن
go	رفتن
crawls	رفتن
swiping	کش رفتن
swiped	کش رفتن
swipe	کش رفتن
to foot it	رفتن
jauk	ور رفتن
to make ones getaway	در رفتن
to go bang	در رفتن
pilfer	کش رفتن
pilfered	کش رفتن
pilfering	کش رفتن
pilfers	کش رفتن
to pair off	رفتن
snitch	کش رفتن
snitched	کش رفتن
snitches	کش رفتن
to hang back	پس رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
to get away	رفتن
to get one's monkey up	از جا در رفتن
to get over	رفتن از
fribble	ور رفتن
to go back ward	پس رفتن
sinks	ته رفتن
to go backward	پس رفتن
sink	ته رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
to go to mess	رفتن
snitching	کش رفتن
filch	کش رفتن
departures	رفتن
snip	کش رفتن
gang	رفتن
twiddling	ور رفتن
snipped	کش رفتن
snipping	کش رفتن
retract	تو رفتن
retracted	تو رفتن
retracting	تو رفتن
retracts	تو رفتن
twiddles	ور رفتن
twiddled	ور رفتن
twiddle	ور رفتن
recedes	پس رفتن
gangs	رفتن
filched	کش رفتن
filches	کش رفتن
filching	کش رفتن
To go	رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
to peter out	پس رفتن
niggles	ور رفتن
niggled	ور رفتن
niggle	ور رفتن
hedge	در رفتن
hedged	در رفتن
hedges	در رفتن
going	رفتن
meddles	ور رفتن
retire	پس رفتن
meddled	ور رفتن
regressing	پس رفتن
shrinking	اب رفتن
shrinks	اب رفتن