English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
catch up تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
Other Matches
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
weight قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
bodies نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
body نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
to offshore something چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
nursed حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurses حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
nurse حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
motherboard که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است
doubled استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
doubled up استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
lotus شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
to ask somebody out for dinner کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
precision استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر
lotuses شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
nitro مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
microcomputer تخته مدار چاپی اصی سیستم که بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای جانبی و... را دارد
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
bad debts طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debt طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
allocation یک یا تعدادی بیشتر شیار روی دیسک سخت که برای ذخیره سازی فایل یا بخشی از آن به کار می رود
allocations یک یا تعدادی بیشتر شیار روی دیسک سخت که برای ذخیره سازی فایل یا بخشی از آن به کار می رود
transylvania فرش ترانسیلوانیا [ریشه اصلی آن مربوط به ترکیه می باشد که بیشتر برای کلیساهای رومانی و مجارستان بافته شده.]
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
weariness ماندگی
staleness ماندگی
texts کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
text کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
wing بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
winging بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
unix سیستم عامل چند کاربره عمومی سافت AT Tbell Laboraforien برای اجرا روی بیشتر کامپیوترها از PC تامین کامپیوتر و meninframe بزرگ
smalltalk یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
lag عقب ماندگی
lagged عقب ماندگی
autism در خود ماندگی
lags عقب ماندگی
infantilism کودک ماندگی
retardation عقب ماندگی
spinsterhood خانه ماندگی
underdevelopment عقب ماندگی
languor ماندگی پژمردگی
backwardness عقب ماندگی
boarded تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
loops بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
keypad مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
loop بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
demurrage خسارت بیکار ماندگی
mental retardation عقب ماندگی ذهنی
underdevelopment عقب ماندگی گسترشی
mental deficiency عقب ماندگی ذهنی
hypophrenia عقب ماندگی ذهنی
oligophrenia عقب ماندگی ذهنی
mental subnormality عقب ماندگی ذهنی
mental deficiency عقب ماندگی روانی وفکری
primary mental deficiency عقب ماندگی ذهنی نخستین
secondary mental deficiency عقب ماندگی ذهنی ثانوی
borderline mental retardation عقب ماندگی ذهنی مرزی
mongolism عقب ماندگی مغول وارگی
receipt notification خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
extend در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extending در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
in the hole <idiom> قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
offset جبران کردن جبران
offsetting جبران کردن جبران
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
Hamming code سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
conventional RAM این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
locomotion تحرک
mobiles با تحرک
dynamism تحرک
movability تحرک
volubility تحرک
mobile با تحرک
stirring پر تحرک
mobility تحرک
stimuli تحرک
stimulus تحرک
stimulation تحرک
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
immobility عدم تحرک
immobility تحرک ناپذیری
locomotive وابسته به تحرک
immobilization عدم تحرک
mobility قوه تحرک
mobility تحرک یکان
ionic mobility تحرک یونی
reflating تحرک بخشیدن
reflates تحرک بخشیدن
class mobility تحرک طبقهای
reflated تحرک بخشیدن
reflate تحرک بخشیدن
social mobility تحرک اجتماعی
class mobility تحرک طبقاتی
geographical mobility تحرک جغرافیائی
occupational mobility تحرک شغلی
locomotory نقص تحرک
locomotives وابسته به تحرک
locomotor نقص تحرک
upward mobility تحرک صعودی
mobiles قابل تحرک
mobility of capital تحرک سرمایه
mobility ratio نسبت تحرک
mobile قابل تحرک
static بدون تحرک
dynamism قدرت تحرک
motion study تحرک سنجی
downward mobility تحرک نزولی
cell animation تحرک سلولی
vagile دارای تحرک
vagility دارای تحرک
vertical mobility تحرک عمودی
horizontal mobility تحرک افقی
limiting ionic mobility تحرک یونی حد
MTA نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
labor mobility تحرک نیروی کار
thermotaxis تحرک در اثر گرما
locomotion تحرک نقل وانتقال
horizontal labor mobility تحرک افقی کارگر
sticking point نقطهی عدم تحرک
horizontal social mobility تحرک افقی اجتماعی
mobility of a charged particle تحرک ذره باردار
sticking points نقطهی عدم تحرک
factor mobility تحرک عوامل تولید
mobility of labor تحرک نیروی کار
mobility of factors of production تحرک عوامل تولید
to reflate the economy به اقتصاد تحرک بخشیدن
squashes پرتاب بدون تحرک زیاد
mobilization بسیج کردن تحرک دادن
squashing پرتاب بدون تحرک زیاد
low feild mobility قابلیت تحرک میدان ضعیف
squashed پرتاب بدون تحرک زیاد
movement گردش جابجا کردن تحرک
squash پرتاب بدون تحرک زیاد
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
frictional unemployment بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
quid pro quo جبران
compensatory amount جبران
restitution جبران
remedying جبران
quid pro quos جبران
making up جبران
offset جبران
amends جبران
recovery جبران
recoveries جبران
offsetting جبران
recvery جبران
remedy جبران
remedies جبران
atonement جبران
remedied جبران
reparation جبران
satisfaction جبران
reprisals جبران
reprisal جبران
compensator جبران گر
recoupment جبران
compensation جبران
compensations جبران
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
reciprocates جبران کردن
offset جبران کردن
satisfies جبران کردن
attenuation compensation جبران میرایی
solatium جبران خسارت
expiating جبران کردن
current compensation جبران جریان
offsetting جبران کردن
expiates جبران کردن
expiated جبران کردن
expiate جبران کردن
satisfy جبران کردن
satisfying جبران کردن
atone جبران کردن
recompense جبران عوض
atoning جبران کردن
atones جبران کردن
atoned جبران کردن
dispenser cathode کاتد جبران گر
requiting جبران کردن
requites جبران کردن
requited جبران کردن
requite جبران کردن
irreparable جبران ناپذیر
reciprocated جبران کردن
reciprocate جبران کردن
redressed جبران خسارت
make up for جبران کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com