English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (37 milliseconds)
English Persian
theorised تحقیقات نظری کردن
theorises تحقیقات نظری کردن
theorising تحقیقات نظری کردن
theorize تحقیقات نظری کردن
theorized تحقیقات نظری کردن
theorizes تحقیقات نظری کردن
theorizing تحقیقات نظری کردن
Other Matches
theorization تحقیقات نظری استدلال نظری
theory تحقیقات نظری
theories تحقیقات نظری
theoretics تحقیقات نظری در علوم
theorised استدلال نظری کردن
theorizes استدلال نظری کردن
theorize استدلال نظری کردن
theorizing استدلال نظری کردن
theorising استدلال نظری کردن
theorises استدلال نظری کردن
theorized استدلال نظری کردن
to theorize [about something] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to make a remark حرفی زدن افهار نظری کردن
to theorise [about something] [British E] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
pedantize پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
researched تحقیقات علمی
tools of research وسایل تحقیقات
researches تحقیقات علمی
scientific researches تحقیقات علمی
research تحقیقات علمی
researching تحقیقات علمی
basic research تحقیقات مقدماتی
applied research تحقیقات عملی
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
to make enquiries into تحقیقات بعمل اوردن
f.b.i اداره فدرال تحقیقات
snoopy بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
proving ground محل تحقیقات علمی ازمایشگاه
primary cognizance تحقیقات اولیه روی یک مسئله
psychognosis تحقیقات روانی روان پژوهش
to make inquires into a matter در امری تحقیقات بعمل اوردن
Scientific research. تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
psychognosy تحقیقات روانی روان پژوهش
tempest تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
pay dirt تحقیقات واکتشافات با ارزش ومفید منفعت
market research تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
tempests تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
botanize تحقیقات گیاه شناسی بعمل اوردن
operations research تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
astrophotography عکس برداری از ستارگان برای تحقیقات فضایی
fields محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fielded محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
snooping بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoop بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
theoretic نظری
indiscrimination بی نظری
visionaries نظری
armchair نظری
armchairs نظری
opinionative نظری
visionary نظری
theoretical نظری
theoretical frequency بسامد نظری
theoretical mode نمای نظری
unique in every sense of the word از هر نظری بی مانند
parochialism کوته نظری
theoretical competition رقابت نظری
theoretical chemistry شیمی نظری
subjectivism حالت نظری
a priori تئوری و نظری
latitudinarianism وسیع نظری
in theory درعلم نظری
theoretical plate بشقابک نظری
inspectional نظری دیدنی
theoretical type سنخ نظری
theoretical value مقدار نظری
illiberal views تنگ نظری
theories اصول نظری
narrow minddedness کوتع نظری
theoretical span دهانه نظری
theoretical setting غروب نظری
metapolitics سیاسیات نظری
metaphsics فلسفه نظری
sight check مقابله نظری
notionalist عالم نظری
theoretical rising طلوع نظری
insularism تنگ نظری
oversights اشتباه نظری
spanned دهانه نظری
spanning دهانه نظری
erotics عشق نظری
revisionary تجدید نظری
theory اصول نظری
theory علم نظری
dogmatic theology لاهوت نظری
provinciality تنگ نظری
spans دهانه نظری
oversight اشتباه نظری
span دهانه نظری
objectivity اصل بی نظری
peninsularity تنگ نظری
expected value مقدار نظری
objectivity بیطرفی و بی نظری
theories علم نظری
pure mathematics ریاضیات نظری
short sighted ناشی از کوته نظری
A comparison of theory and practice. مقایسه ای از نظری و عمل.
visionary وابسته بدلایل نظری
notionalist متخصص علوم نظری
visionaries وابسته بدلایل نظری
that is a good idea خوب نظری است
theorists طرفدار استدلال نظری
notionalist هواخواه استدلال نظری
theorist طرفدار استدلال نظری
dogmatics علم الهیات نظری
hull speed حداکثر سرعت نظری قایق
height equivalent of theroretical plate ارتفاع معادل بشقابک نظری
theorist متخصص علوم نظری نگرشگر
short sight نزدیک بینی کوتاه نظری
theorists متخصص علوم نظری نگرشگر
doctrinal عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
There is no disagreement among us. اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
I wI'll not comment on this issue. درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
kinetic theory of heat عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
thermostatics اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
market research تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
h.e.t.p plate theoretical equivalentof height ارتفاع معادل بشقابک نظری
inquisitions نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
criminal investigation شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
association for computers and humanities یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
counterintelligence survey بررسی ضد اطلاعاتی تحقیقات ضد اطلاعاتی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com