Dictiornary-Farsi | تحمل ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 213 (12 milliseconds)

English	Persian
insufferable	تحمل ناپذیر
insupportable	تحمل ناپذیر
intolerable	تحمل ناپذیر
unbearable	تحمل ناپذیر
unbearably	تحمل ناپذیر
beyond bearing	تحمل ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر


Search result with all words

unbearable	غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
unbearably	غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
insufferably	بطور تحمل ناپذیر
insupportably	بطور تحمل ناپذیر
intolerably	بطور تحمل ناپذیر
too much of a good thing	غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
Other Matches

invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
toleration	تحمل
tolerances	تحمل
longanimity	تحمل
endurance	تحمل
passiveness	تحمل
good humor	تحمل
enduringness	تحمل
tolerance	تحمل
to give support to	تحمل کردن
sit down under	تحمل کردن
tolerate	تحمل کردن
tolerated	تحمل کردن
tolerates	تحمل کردن
tolerating	تحمل کردن
endure	تحمل کردن
endured	تحمل کردن
endures	تحمل کردن
keep up	تحمل کردن
bearable	تحمل پذیر
support	تحمل کردن
stand	تحمل کردن
forbearance	تحمل امساک
tolerable	قابل تحمل
tolerable	تحمل پذیر
lie down under	تحمل کردن
tolerator	تحمل کننده
supportable	قابل تحمل
thole	تحمل کردن
to bear out	تحمل کردن
withstand	تحمل کردن
withstanding	تحمل کردن
impassibility	تحمل ناپذیری
bearing capacity	قدرت تحمل
abhide	تحمل کردن
abiding	تحمل کننده
sustainable	قابل تحمل
intolerability	تحمل ناپذیری
intolerableness	تحمل نا پذیری
intolerancy	عدم تحمل
good humouredly	با صبر و تحمل
bearing capacity	فرفیت تحمل
bearing capacity	گنجایش تحمل
beyond bearing	غیرقابل تحمل
frustration tolerance	تحمل ناکامی
fault tolerance	تحمل نقص
expected time	زمان تحمل
sufferable	تحمل پذیر
endurable	تحمل پذیر
dure	تحمل کردن
dree	تحمل کردن
defrayal	تحمل هزینه
intolerance	عدم تحمل
experiencing	تحمل کردن
experiences	تحمل کردن
bide	تحمل کردن
suffers	تحمل کردن
suffered	تحمل کردن
suffer	تحمل کردن
withstood	تحمل کردن
sustain	تحمل کردن
sustained	تحمل کردن
sustains	تحمل کردن
experience	تحمل کردن
weathers	تحمل یابرگزارکردن
weathered	تحمل یابرگزارکردن
weather	تحمل یابرگزارکردن
undergone	تحمل کردن
undergoing	تحمل کردن
undergoes	تحمل کردن
undergo	تحمل کردن
withstands	تحمل کردن
forbore	تحمل کرد
vasbyt	تحمل کردن
take it <idiom>	تحمل مشکلات
tolling	تحمل خسارت
put up with	تحمل کردن
toll	تحمل خسارت
tolls	تحمل خسارت
to live through something	چیزی را تحمل کردن
tolerance	حدود قابل تحمل
tolerances	حدود قابل تحمل
unsustainable <adj.>	غیر قابل تحمل
stomach	اشتها تحمل کردن
stress tolerance	تحمل فشار روانی
intolerantly	بدون تحمل متعصبانه
taxpaying capacity	تحمل کل بار مالیات
stomachs	اشتها تحمل کردن
tolerably	بطور قابل تحمل
stomaching	اشتها تحمل کردن
borne	تحمل کرده یاشده
bearingly	از روی تحمل و بردباری
intolerable	غیر قابل تحمل
stomached	اشتها تحمل کردن
breaking load	حداکثر تحمل بار
outstand	بیشتر تحمل کردن
fault tolerance	قدرت تحمل نقص
gameness	طاقت تحمل مصائب
comport	جور بودن تحمل کردن
insufferable	تن در ندادنی غیر قابل تحمل
comported	جور بودن تحمل کردن
comporting	جور بودن تحمل کردن
bear	تاب اوردن تحمل کردن
bears	تاب اوردن تحمل کردن
bete noire	ادم مزاحم وغیرقابل تحمل
stick	پیچ درکار تحمل کردن
at the top of one's bent	تا انجا که می توان تحمل کرد
comports	جور بودن تحمل کردن
ties	عضو تحمل کننده کشش
tie	عضو تحمل کننده کشش
bearing	قسمت تحمل کننده بار
(can't) stand <idiom>	تحمل نکردن،دوست نداشتن
tail boom	پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
i am out of p with it	دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
to champ the bit	چیزیرابابی صبری تحمل کردن
to suffer a loss	ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss	ضر ردادن تحمل خسارت کردن
forborne	دست برداشتن تحمل کردن
smooth something over <idiom>	بهتریا قابل تحمل تر شدن
waterproofs	نم ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
tolerance	قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
overweight	تحمل وزن اضافه از طرف اسب
broad shoulders	نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
on line fault tolerant system	سیستم تحمل خرابی درون خطی
scaleweight	وزنی که اسب در مسابقه تحمل میکند
transient	وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
transients	وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
tolerances	قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
impartible	بخش ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر