Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
impassibility	تحمل ناپذیری
intolerability	تحمل ناپذیری
Other Matches
inexpiably	بطور کفاره ناپذیری بطورجبران ناپذیری
too much of a good thing	غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
imperviousness	نم ناپذیری
illimitableness	حد ناپذیری
illimitability	حد ناپذیری
indissolubility	حل ناپذیری
irreconcilability	وفق ناپذیری
invincibility	شکست ناپذیری
invariance	تغییر ناپذیری
rigidity	انعطاف ناپذیری
inflexibility	انعطاف ناپذیری
interminableness	پایان ناپذیری
intangibility	لمس ناپذیری
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
irreconcilableness	وفق ناپذیری
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
inaccessibility	ارتباط ناپذیری
irreversibility	برگشت ناپذیری
irretrievability	جبران ناپذیری
irretrievability	چاره ناپذیری
irresistibility	مقاومت ناپذیری
irresistibility	ایستادگی ناپذیری
irreparableness	جبران ناپذیری
irremissibility	بخشش ناپذیری
irremediableness	علاج ناپذیری
irremediableness	چاره ناپذیری
irrefutability	انکار ناپذیری
irreducibility	تحویل ناپذیری
immobility	تحرک ناپذیری
inscrutability	تفحص ناپذیری
indisputability	بحث ناپذیری
indiscerptibility	تجزیه ناپذیری
indestructibility	فنا ناپذیری
indescribability	وصف ناپذیری
indefensibility	تصدیق ناپذیری
indefensibility	دفاع ناپذیری
indefatigability	خستگی ناپذیری
inevitability	چاره ناپذیری
incurability	علاج ناپذیری
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
invulnerability	اسیب ناپذیری
insatiability	تسکین ناپذیری
indomitability	تسخیر ناپذیری
infallibly	لغزش ناپذیری
inextensibility	انبساط ناپذیری
inexpressibility	بیان ناپذیری
inexplicability	توضیح ناپذیری
inexpiableness	مرمت ناپذیری
inexpiableness	کفاره ناپذیری
inerrable	لغزش ناپذیری
inerrability	لغزش ناپذیری
inelasticity	کشش ناپذیری
ineffability	وصف ناپذیری
incorruption	فساد ناپذیری
nonadditivity	جمع ناپذیری
achromatism	رنگ ناپذیری
acoria	سیری ناپذیری
insuperability	شکست ناپذیری
imperviousness	نفوذ ناپذیری
immutability	تغییر ناپذیری
untouchability	لمس ناپذیری
impermeability	نشت ناپذیری
inseparability	تجزیه ناپذیری
impenetrableness	خلول ناپذیری
impenetrableness	سرایت ناپذیری
chalktest	ازمایش اب ناپذیری با گچ
impenetrability	نفوذ ناپذیری
impassiveness	تالم ناپذیری
elastance	برق ناپذیری
immiscibility	امتزاج ناپذیری
immeusurableness	پیمایش ناپذیری
immeasurability	پیمایش ناپذیری
imperviousness	سرایت ناپذیری
inaccessibility	دسترسی ناپذیری
incommutability	تخفیف ناپذیری
inalterability	تغییر ناپذیری
incomparability	مقایسه ناپذیری
incompressibility	تراکم ناپذیری
impossibility	امکان ناپذیری
abclution	فرهنگ ناپذیری
incondensability	انقباض ناپذیری
permeability	نفود ناپذیری
irrevocability	برگشت ناپذیری
achromatization	رنگ ناپذیری
achromatisation	رنگ ناپذیری
incommutability	تبدیل ناپذیری
mortmain	انتقال ناپذیری
elastivity	واحد برق ناپذیری
rigidity of prices	انعطاف ناپذیری قیمت ها
factorial invariance	تغییر ناپذیری عاملی
indispensability	چاره ناپذیری اقتضا
price rigidity	انعطاف ناپذیری قیمت
rigidity of wages	انعطاف ناپذیری مزدها
modulus of incompressibility	ضریب فشار ناپذیری
wage rigidity	انعطاف ناپذیری مزد
impermeability	نفوذناپذیری تراوش ناپذیری
impermeability	نفوذ ناپذیری ناتراوایی
implacability	تسکین ناپذیری کینه توزی
impalpability	دارای خصوصیات لمس ناپذیری
incommensurability	عدم تقارن سنجش ناپذیری
unattainbility of absolute zero	دسترس ناپذیری صفر مطلق
imperturbableness	خون سردی تشویش ناپذیری
impenitence	بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
impassablility	امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
undisputed	بی چون وچرابی بحث ناپذیری مسلم بودن
hydraulic fluid	سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
enduringness	تحمل
tolerance	تحمل
longanimity	تحمل
passiveness	تحمل
endurance	تحمل
good humor	تحمل
toleration	تحمل
tolerances	تحمل
anoxia	فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
put up with	تحمل کردن
vasbyt	تحمل کردن
support	تحمل کردن
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
intolerancy	عدم تحمل
keep up	تحمل کردن
lie down under	تحمل کردن
sit down under	تحمل کردن
supportable	قابل تحمل
thole	تحمل کردن
to bear out	تحمل کردن
to give support to	تحمل کردن
tolerator	تحمل کننده
take it <idiom>	تحمل مشکلات
intolerableness	تحمل نا پذیری
good humouredly	با صبر و تحمل
tolerable	قابل تحمل
toll	تحمل خسارت
suffer	تحمل کردن
suffered	تحمل کردن
bide	تحمل کردن
sustain	تحمل کردن
sustains	تحمل کردن
undergo	تحمل کردن
undergoes	تحمل کردن
undergoing	تحمل کردن
undergone	تحمل کردن
weather	تحمل یابرگزارکردن
weathered	تحمل یابرگزارکردن
weathers	تحمل یابرگزارکردن
tolling	تحمل خسارت
tolls	تحمل خسارت
withstood	تحمل کردن
tolerable	تحمل پذیر
stand	تحمل کردن
forbearance	تحمل امساک
bearable	تحمل پذیر
tolerate	تحمل کردن
tolerated	تحمل کردن
tolerates	تحمل کردن
tolerating	تحمل کردن
endure	تحمل کردن
endured	تحمل کردن
endures	تحمل کردن
withstand	تحمل کردن
withstanding	تحمل کردن
unbearable	تحمل ناپذیر
withstands	تحمل کردن
experience	تحمل کردن
sustained	تحمل کردن
bearing capacity	قدرت تحمل
bearing capacity	فرفیت تحمل
bearing capacity	گنجایش تحمل
fault tolerance	تحمل نقص
beyond bearing	تحمل ناپذیر
beyond bearing	غیرقابل تحمل
defrayal	تحمل هزینه
dree	تحمل کردن
dure	تحمل کردن
endurable	تحمل پذیر
sufferable	تحمل پذیر
expected time	زمان تحمل
suffers	تحمل کردن
frustration tolerance	تحمل ناکامی
abhide	تحمل کردن
unbearably	تحمل ناپذیر
experiencing	تحمل کردن
intolerance	عدم تحمل
forbore	تحمل کرد
sustainable	قابل تحمل
intolerable	تحمل ناپذیر
experiences	تحمل کردن
insupportable	تحمل ناپذیر
insufferable	تحمل ناپذیر
abiding	تحمل کننده
taxpaying capacity	تحمل کل بار مالیات
insupportably	بطور تحمل ناپذیر
intolerably	بطور تحمل ناپذیر
to live through something	چیزی را تحمل کردن
stress tolerance	تحمل فشار روانی
gameness	طاقت تحمل مصائب
insufferably	بطور تحمل ناپذیر
unsustainable <adj.>	غیر قابل تحمل
tolerably	بطور قابل تحمل
intolerable	غیر قابل تحمل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com