English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
levied تحمیل نام نویسی
levies تحمیل نام نویسی
levy تحمیل نام نویسی
levying تحمیل نام نویسی
Other Matches
pascal زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
forth نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
possibly تحمیل
exaction تحمیل
imposition تحمیل
protrusion تحمیل
protrusions تحمیل
coercion تحمیل
incurrence تحمیل
modulation تحمیل
infliction تحمیل
modular programming برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
unmodulated تحمیل ناشده
impose تحمیل کردن
fm , f.m. تحمیل بسامدی
imponent تحمیل کننده
put-upon تحمیل کردن بر
exactor تحمیل کننده
inflict تحمیل کردن
negative modulation تحمیل منفی
exactable قابل تحمیل
imposes تحمیل کردن
put upon تحمیل کردن بر
horn in تحمیل کردن
inflicted تحمیل کردن
inflicts تحمیل کردن
inflicting تحمیل کردن
imposing تحمیل کننده
pushier تحمیل کنننده
pushiest تحمیل کنننده
demodulator تحمیل زدا
exacting تحمیل کننده
demodulation تحمیل زدایی
superimposition تحمیل زائد
saddle تحمیل کردن
saddled تحمیل کردن
saddles تحمیل کردن
superimposable قابل تحمیل
protruding تحمیل کردن
positive modulation تحمیل مثبت
density modulation تحمیل تکاثفی
procrustean تحمیل کننده
dictate تحمیل کردن
pushy تحمیل کنننده
amplitude modulation تحمیل دامنهای
dictating تحمیل کردن
burden تحمیل کردن
burdens تحمیل کردن
force تحمیل کردن
forces تحمیل کردن
forcing تحمیل کردن
dictates تحمیل کردن
dictated تحمیل کردن
cark تحمیل کردن
imposable قابل تحمیل
protrudes تحمیل کردن
inflictable تحمیل کردنی
modulator electrode الکترد تحمیل گر
frequency modulation تحمیل بسامدی
leviable قابل تحمیل
protruded تحمیل کردن
protrude تحمیل کردن
dictate تحمیل کردن
velocity modulation تحمیل سرعتی
modulator مرحله تحمیل گر
modulated wave موج تحمیل شده
synchrocyclotron سیکلوترون تحمیل بسامدی
frequency modulated cyclotron سیکلوترون تحمیل بسامدی
lobby تحمیل گری کردن
exact تحمیل کردن بر درست
f m cyclotron سیکلوترون تحمیل بسامدی
demodulation کشف تحمیل زدایی
put قراردادن تحمیل کردن بر
puts قراردادن تحمیل کردن بر
drift tunnel تونل تبدیل تحمیل
put on : تحمیل کردن گذاردن
q demodulator تحمیل زدای کیو
exacts تحمیل کردن بر درست
exacted تحمیل کردن بر درست
burdens بارکردن تحمیل کردن
burden بارکردن تحمیل کردن
lobbies تحمیل گری کردن
putting قراردادن تحمیل کردن بر
drift space فضای تبدیل تحمیل
self sustained تحمیل شده بنفس
taxes تحمیل تقاضای سنگین
spark gap modulator تحمیل گر دهانه جرقهای
velocity modulated tube لامپ تحمیل سرعتی
buncher space فضای تحمیل سرعتی
tax تحمیل تقاضای سنگین
self-imposed برخود تحمیل شده
self imposed برخود تحمیل شده
taxed تحمیل تقاضای سنگین
lobbied تحمیل گری کردن
force بازور جلو رفتن تحمیل
to lay on بستن مالیات تحمیل کردن
hazing تحمیل کار سخت یا زیاد
forces بازور جلو رفتن تحمیل
tasks تهمت زدن تحمیل کردن
forcing بازور جلو رفتن تحمیل
task تهمت زدن تحمیل کردن
he paid through the nose زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
self charging تحمیل شونده بنفس خود خودکار
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
impose تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
imposes تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
constrains بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrain بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constraining بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
to put on شرط بندی کردن تحمیل کردن
chirography خط نویسی
shorthand مختصر نویسی
countersign فهر نویسی
subscription پذیره نویسی
lexicography فرهنگ نویسی
automatic writing ناهشیار نویسی
precipitousness work خلاصه نویسی
brachygraphy مختصر نویسی
countersigning فهر نویسی
shorthand تند نویسی
lexicography لغت نویسی
countersigned فهر نویسی
typing ماشین نویسی
prescriptions نسخه نویسی
countersigns فهر نویسی
brachygraphy تند نویسی
rewrite دوباره نویسی
rewrites دوباره نویسی
rewriting دوباره نویسی
rewritten دوباره نویسی
rewrote دوباره نویسی
annotations حاشیه نویسی
prosaism مبتذل نویسی
annotation حاشیه نویسی
coding برنامه نویسی
calligraphy خوش نویسی
callings خوش نویسی
prosaism نثر نویسی
annotations فهر نویسی
subscriptions پذیره نویسی
endorsement فهر نویسی
endorsement پشت نویسی
enlistments نام نویسی
allegorization تمثیل نویسی
acceeptance قبولی نویسی
endorsements فهر نویسی
report writer گزارش نویسی
endorsements پشت نویسی
enlistment نام نویسی
prolixity دراز نویسی
prescription نسخه نویسی
grandiloquence قلنبه نویسی
laconism کوته نویسی
programming برنامه نویسی
graphorrhea بی ربط نویسی
leetter writing کاغذ نویسی
letter paper کاغذ نویسی
tachygraphy تند نویسی
dramaturgy فن درام نویسی
laconicism کوته نویسی
enrollment اسم نویسی
conveyancing قباله نویسی
registration نام نویسی
mythography افسانه نویسی
indorsement فهر نویسی
annotation فهر نویسی
listings فهرست نویسی
listings اسم نویسی
note paper کاغذ نویسی
listing فهرست نویسی
listing اسم نویسی
orthography درست نویسی
macrography درشت نویسی
synonymy مترادف نویسی
stenography تند نویسی
dactyliography نگین نویسی
cryptography رمز نویسی
palingraphia وارونه نویسی
mirror writing وارونه نویسی
commentation تقریظ نویسی
microcoding ریزبرنامه نویسی
enter نام نویسی
entered نام نویسی
enters نام نویسی
codification قانون نویسی
microprogramming ریزبرنامه نویسی
pindaric مغلق نویسی
duplication دونسخه نویسی
leetter writing نامه نویسی انشا
logic programming برنامه نویسی منطقی
modular coding برنامه نویسی پیمانهای
microprograming ریز برنامه نویسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com