English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
headboards تختهی بالا تختی
Other Matches
headboards تختهی سر
diving board تختهی شیرجه
diving boards تختهی شیرجه
sailings سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sail سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
window-sill تختهی زیر پنجره
bread-boards تختهی نان بری
window-sills تختهی زیر پنجره
bread-board تختهی نان بری
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-boards تختهی آمادهی مدار سازی
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
up بالا
high بالا
outreach بالا
galleries لژ بالا
gallery لژ بالا
upping بالا
highest بالا
lever bridge پل بالا رو
up stairs بالا
on high در بالا
uppermost از بالا
overhead بالا
balcony لژ بالا
overhead سر بالا
upper بالا
highs بالا
up رو به بالا
upped بالا
balconies لژ بالا
upping رو به بالا
ascendency بالا
upped رو به بالا
over- بالا
top بالا
upper limit حد بالا
superincumbent از بالا
at a great age در سن بالا یی
ascendancy بالا
upside بالا
headwater بالا اب
over بالا
in old age [in great age] در سن بالا
up there ان بالا
overtone بالا تن
aweigh بالا
overtones بالا تن
above در بالا
atop بالا
aloft بالا
the upper storey اشکوب بالا
embezzle بالا کشیدن
soars بالا رفتن
top pour ریختن از بالا
the above figures ارقام بالا
soared بالا رفتن
to set in بالا امدن
raising بالا اوردن
to puff up بالا امدن
top carriage قنداق بالا
promoted بالا بردن
to puff out بالا امدن
to fetch up بالا اوردن
to cast the g. بالا اوردن
top cast ریختن از بالا
to bring up بالا اوردن
they were filfty at the outsid دست بالا
soar بالا رفتن
topmast دکل بالا
lifting device ابزار بالا بر
upgrade بالا بردن
upgrade از درجه بالا
upgrade بطرف بالا
upgraded بالا بردن
upgraded از درجه بالا
upgraded بطرف بالا
uplifter بالا برنده
upwards بطرف بالا
upward motion حرکت رو به بالا
upward flow جریان رو به بالا
upward compatible همساز رو به بالا
upriser بالا رونده
uprear بالا بردن
upraise بالا بردن
upper bound کران بالا
upper beam تیر بالا
upgrades بالا بردن
up and down بالا و پایین
unfield میدان بالا
toss your oars پارو بالا
topsides قسمت بالا
topside قسمت بالا
shoot forth بالا جستن
shoot out بالا جستن
shoot-out بالا جستن
upgrades از درجه بالا
rally بالا بردن قی مت
upgrades بطرف بالا
upgrading بالا بردن
upgrading از درجه بالا
upgrading بطرف بالا
rallied بالا بردن قی مت
rallies بالا بردن قی مت
upward rotation چرخش رو به بالا
high storage انباره بالا
hoist بالا بردن
hoist بالا کشیدن
hoisted بالا بردن
hoisted بالا کشیدن
hoists بالا بردن
high impedance امپدانس بالا
high grown بلند بالا
hoists بالا کشیدن
uplift بالا بردن
atop بطرف بالا
high order رتبه بالا
high resolution وضوح بالا
top down از بالا به پایین
top-down از بالا به پایین
spec مشخصات بالا
high precison دقت بالا
toss بالا انداختن
tossed بالا انداختن
tosses بالا انداختن
tossing بالا انداختن
uplifts بالا بردن
heave بالا کشیدن
heave away بالا بکشید
abovestairs طبقه بالا
head piece قسمت بالا
h.f. فرکانس بالا
face up feed خورد رو به بالا
ascendance بالا رفتن
ascendent بالا رونده
ascensive بالا رونده
at the utmost دست بالا
heave in بالا کشیدن
boosters بالا برنده
radius زند بالا
high frequency alternator ژنراتورفرکانس بالا
high frequency فرکانس بالا
high frequency بسامد بالا
high efficiency راندمان بالا
high contrast تغایر بالا
high burst ترکش بالا
ascending بالا رونده
booster بالا برنده
bottom up از پایین به بالا
embezzled بالا کشیدن
elevate بالا بردن
elevates بالا بردن
elevating بالا بردن
promote بالا بردن
heaved بالا کشیدن
promotes بالا بردن
promoting بالا بردن
scandent بالا رونده
upheaval بالا امدن
Mts بالا رفتن
Mt بالا رفتن
embezzles بالا کشیدن
embezzling بالا کشیدن
talll بلند بالا
surmountable بالا قرارگرفتنی
spoke bone زند بالا
aspire بالا رفتن
aspired بالا رفتن
aspires بالا رفتن
aspiring بالا رفتن
upheavals بالا امدن
res noitaloseR بالا
raises بالا بردن
raises بالا کشیدن
long precision با دقت بالا
joo chin pyon soon koot کف دست بالا
jack up بالا بردن
it comes from above از بالا می آید
intumesce بالا امدن
high wing بال بالا
high voltage ولتاژ بالا
raise بالا کشیدن
raise بالا بردن
regorge بالا اوردن
radio frequency فرکانس بالا
pushup بالا فشردنی
plan view نمای بالا
plan view دید از بالا
jack بالا بردن
jacks بالا بردن
on stilts بالا ایستاده بل
mountant بالا رونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com