English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
extra bed تخت خواب اضافه
additional bed [accommodation of persons] تخت خواب اضافه
Other Matches
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
somnambulist کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
hypnoid نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoidal نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
dreamiest خواب مانند خواب الود
somnific خواب اور خواب الود
dogsleep خواب زودبر خواب دروغی
dreamier خواب مانند خواب الود
morpheus الهه خواب خواب پرور
dreamy خواب مانند خواب الود
hypnogogic خواب اور خواب کننده
hypnagogic خواب اور خواب کننده
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
He is fast asleep. خواب خواب است
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
in addition to <prep.> به اضافه
in a. to به اضافه
extra- اضافه
extras اضافه
excess اضافه
excesses اضافه
addition اضافه
plussage اضافه
overplus اضافه
plusage اضافه
increscent اضافه
extra اضافه
surpluses اضافه
surplus اضافه
spared اضافه
spare اضافه
increases اضافه
increased اضافه
increase اضافه
augmentation اضافه
special <adj.> اضافه
extra <adj.> اضافه
additions اضافه
excesses اضافه مازاد
added to that اضافه بران
salary increase اضافه حقوق
service charge اضافه کار
preposition حرف اضافه
excess اضافه مازاد
genitive حالت اضافه
surtax اضافه مالیات
prepositions حرف اضافه
add اضافه کردن
premium اضافه ارزش
premiums اضافه ارزش
gen حالت اضافه
added اضافه شده
overcharging اضافه هزینه
overcharges اضافه هزینه
superimposable اضافه شدنی
per حروف اضافه
superimposable قابل اضافه
step up اضافه کردن
overcharged اضافه هزینه
overcharge اضافه هزینه
adding اضافه کردن
overvoltage اضافه ولتاژ
overtimer اضافه کار کن
affixes اضافه نمودن
affixing اضافه نمودن
eke اضافه کردن بر
overload اضافه بار
overload اضافه فرفیت
overloads اضافه فرفیت
overloads اضافه بار
overloaded اضافه بار
overloaded اضافه فرفیت
affixed اضافه نمودن
affix اضافه نمودن
overproduction اضافه تولید
overpotential اضافه ولتاژ
possessives حالت اضافه
over load اضافه بار
possessive حالت اضافه
budget surplus اضافه بودجه
confession and avoidance به ان اضافه میکند
excess luggage اضافه بار
margin product اضافه محصول
excess price اضافه قیمت
exeed اضافه شدن از
imburse اضافه کردن
widening اضافه پهنا
additionally <adv.> اضافه بر این
also [moreover] <adv.> اضافه بر این
aside from that <adv.> اضافه بر این
besides <adv.> اضافه بر این
overshooting اضافه جهش
forby <adv.> اضافه بر این
furthermore <adv.> اضافه بر این
further [moreover] <adv.> اضافه بر این
overshoots اضافه جهش
in addition <adv.> اضافه بر این
moreover <adv.> اضافه بر این
overtime اضافه کاری
subjoin اضافه کردن
adds اضافه کردن
accessing الحاق اضافه
accesses الحاق اضافه
accessed الحاق اضافه
access الحاق اضافه
overtime اضافه کار
overshoot اضافه جهش
overdrafts اضافه برداشت
overpopulation اضافه جمعیت
on top of this <adv.> اضافه بر این
surcharges اضافه بار
append اضافه کردن
surcharges اضافه بها
add اضافه کردن
surcharge اضافه بار
surcharge اضافه بها
on to <adv.> اضافه بر این
on top of that <adv.> اضافه بر این
overloading اضافه بار
overdraft اضافه برداشت
overloading بارگذاری اضافه
over and above <adv.> اضافه بر این
overloading اضافه بارگذاری
what is more <adv.> اضافه بر این
beyond that <adv.> اضافه بر این
overloading اضافه فرفیت
postpositive preposition حرف اضافه الحاقی
prepositionally بطور حرف اضافه
gerunds اسمی که از اضافه کردن
gerund اسمی که از اضافه کردن
over time pay مزد اضافه کاری
repositional مانند حرف اضافه
overload circuit switch فیوز اضافه بار
overload circuit breaker فیوز اضافه بار
overdraw اضافه برداشت کردن
overbreak خاکبرداری اضافه برنیمرخ
play down بازی در وقت اضافه
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
over time pay پول اضافه کار
overload principle اصل اضافه باری
over reinforcement اضافه ارماتورگذاری شده
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
perquisites عایدی اضافه برحقوق
perquisite عایدی اضافه برحقوق
throw in <idiom> اضافه دادن یا گذاشتن
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
add in memory اضافه کردن به حافظه
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
run up <idiom> به مقدارچیزی اضافه کردن
effusions اضافه جریان بزور
capital gains اضافه ارزش سرمایه
effusion اضافه جریان بزور
asleep خواب
napped خواب
watchfulness بی خواب
isocline هم خواب
shut-eye خواب
nap خواب
naps خواب
noctambulism خواب
noctambulation خواب
napping خواب
post dormitum پس خواب
sleeps خواب
bedfellow هم خواب
dreams خواب
dreaming خواب
dreamed خواب
dream خواب
floor gully کف خواب
sleep خواب
bedfellows هم خواب
sleepless بی خواب
sleeping خواب
spare ذخیره اضافه براحتیاج انی
raises ترقی دادن اضافه حقوق
spared ذخیره اضافه براحتیاج انی
raise ترقی دادن اضافه حقوق
leap day روز اضافه در سال کبیسه
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
forfeiture of premiums ضرر اضافه ارزش سهام
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
inseparable preposition حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
height money اضافه بهای کار در ارتفاع
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
accession شیی ء اضافه یا الحاق شده
net worth tax مالیات بر اضافه ارزش دارائی
premium statement صورت اضافه ارزش سهام
toincrease any one's salary اضافه حقوق بکسی دادن
overtime pay مزد یا حقوق اضافه کاری
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
ad حرف اضافه لاتینی بمعنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com