English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
military occupational speciality تخصص شغلی نظامی
Other Matches
profession of arms تخصص نظامی گری
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
proficiency تخصص
specialization تخصص
expert knowledge تخصص
specialty تخصص
specialities تخصص
speciality تخصص
inexpert بی تخصص
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
specialize تخصص داشتن
careers تخصص رستهای
technologies تخصص شناسی
specialises تخصص داشتن
specialises تخصص یافتن
health nursing تخصص پرستاری
specializes تخصص یافتن
specialising تخصص داشتن
specialize تخصص یافتن
specialising تخصص یافتن
specialization تخصص یافتن
specializing تخصص داشتن
proficiency مهارت تخصص
technology تخصص شناسی
career تخصص رستهای
specializes تخصص داشتن
specializing تخصص یافتن
careered تخصص رستهای
careering تخصص رستهای
civilian occupational specialty تخصص غیر ارتشی
underemployed دارای شغل کم تخصص و کم پاداش
analysts شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analyst شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
residency اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
laboratorian کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
vocational شغلی
inoccupation بی شغلی
occupational شغلی
trade tests ازمونهای شغلی
occupational hazard صدمه شغلی
vocational adjustment سازگاری شغلی
fringe benefit مزایای شغلی
vocational guidance راهنمایی شغلی
job security امنیت شغلی
job specification مشخصات شغلی
job specification ویژگیهای شغلی
occupational hazard سانحه شغلی
vocational selection گزینش شغلی
job training اموزش شغلی
job satisfaction رضایت شغلی
job description توصیف شغلی
job analysis تحلیل شغلی
occupational mobility تحرک شغلی
job elements عناصر شغلی
job enlargement گسترش شغلی
occupational hazards صدمه شغلی
dead-end job شغلی بی آینده
duty position محل شغلی
vocational maladjustment ناسازگاری شغلی
job evaluation ارزشیابی شغلی
occupational hazards سانحه شغلی
vocational counseling مشاوره شغلی
occupational test ازمون شغلی
occupational psychology روانشناسی شغلی
occupational family گروه شغلی
occupational stability ثبات شغلی
occupational interests رغبتهای شغلی
occupational aptitude استعداد شغلی
packets گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
job classification طبقه بندی شغلی
to follow a profession شغلی راپیشه کردن
vacancy موقعیت شغلی آزاد
job description شرح وفایف شغلی
runner اداره کننده شغلی
jobs پست شغلی و کار
dictionary of occupational titles واژگان عنوانهای شغلی
job پست شغلی و کار
occupational hierarchy سلسله مراتب شغلی
vocational aptitude test ازمون استعداد شغلی
But not just any job . ولی البته نه هر شغلی
vocational interest blank پرسشنامه علائق شغلی
vocational rehabilitation توان بخشی شغلی
to accept a job کاری [شغلی] را پذیرفتن
professional liability insurance بیمه تعهدات شغلی
runners اداره کننده شغلی
comparative cost اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
to promote somebody به کسی در شغلی درجه دادن
to upgrade somebody به کسی در شغلی درجه دادن
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
test protectors بازرس ازمایشات کارایی شغلی
strong vocational interest blank رغبت سنج شغلی استرانگ
svib رغبت سنج شغلی استرانگ
tied down <idiom> مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
kuder occupational interest survey رغبت سنج شغلی کودر
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
test examiner مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
inexpertly ازروی عدم تخصص یا عدم خبرگی
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fringe benefits مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
occupational disease امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
soldier نظامی
military نظامی
soldiers نظامی
martial نظامی
serviced نظامی
service نظامی
warlike نظامی
fort دژ نظامی
martin نظامی
mil نظامی
attache وابسته نظامی
military services قسمتهای نظامی
military specifications خصوصیات نظامی
articles of war قانون نظامی
military testament وصیتنامه نظامی
military specifications کدتخصصی نظامی
military spending مخارج نظامی
the sabre حکومت نظامی
saluting احترام نظامی
salutes احترام نظامی
saluted احترام نظامی
salute احترام نظامی
guest houses مهمانسرای نظامی
guest house مهمانسرای نظامی
truck vehicle خودرو نظامی
necker chief کاشکول نظامی
neck cloth کاشکول نظامی
strongholds قلعه نظامی
army staff ستاد نظامی
military strategy استراتژی نظامی
military training اموزش نظامی
army attache وابسته نظامی
military training تعلیم نظامی
the military profession کار نظامی
the sabre نیروی نظامی
tunc پیراهن نظامی
military resources منابع نظامی
martial spirit روح نظامی
military convention اتحاد نظامی
military court دادگاه نظامی
military courtesy احترامات نظامی
military courtesy شئونات نظامی
military crest خط الراس نظامی
military doctorine دکترین نظامی
military doctorine مقررات نظامی
military expenditure مخارج نظامی
military funds اعتبار نظامی
military funds بودجه نظامی
military government دولت نظامی
military government حکومت نظامی
military comission هیئت نظامی
military body هیئت نظامی
military attache وابسته نظامی
martial rule حکومت نظامی
military tribunal دادگاه نظامی
martial court دادگاه نظامی
maneuver تمرین نظامی
prisidio قلعه نظامی
provost marshal قاضی نظامی
militarization نظامی کردن
militarize نظامی کردن
military adviser مستشار نظامی
military advisor مستشار نظامی
military area منطقه نظامی
military assistance کمک نظامی
military governor فرمانداری نظامی
military governor حاکم نظامی
military grid شبکه نظامی
spirit de corps غرور نظامی
court material دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com