English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
Other Matches
infringement on others rights تخطی به حقوق دیگران
infringer متخطی به حقوق دیگران
breached تجاوز به حقوق دیگران
breaches تجاوز به حقوق دیگران
breach تجاوز به حقوق دیگران
rest دیگران
rests دیگران
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
et al مخفف و دیگران
asides جدااز دیگران
regard for others واهمه از دیگران
regard for others رعایت دیگران
regrad for others ملاحظه دیگران
aside جدااز دیگران
regard for others ملاحظه دیگران
mind reader کاشف افکار دیگران
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
to live at the expense of society بار دیگران شدن
mind readers کاشف افکار دیگران
draw away دیگران را پست سرگذاشتن
spoiler محل عیش دیگران
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
prepotent نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance توجه باحتیاجات دیگران
spoilsman محل عیش دیگران
individualises از دیگران جدا کردن
individualizing از دیگران جدا کردن
steal one's thunder <idiom> قاپیدن کلام دیگران
under one's belt <idiom> استفاده از تجارب دیگران
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
take after <idiom> مثل دیگران رفتارکردن
individualised از دیگران جدا کردن
as a warning to others برای عبرت دیگران
individualising از دیگران جدا کردن
mind reading کشف افکار دیگران
individualize از دیگران جدا کردن
individualized از دیگران جدا کردن
individualizes از دیگران جدا کردن
dummy الت دست دیگران
dummies الت دست دیگران
an outrage upon justice پایمال سازی حق دیگران
run away with <idiom> سربودن ،بهتراز دیگران بودن
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
proportion اندازه چیزی در برابر با دیگران
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
to break the ice دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
splurging ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
splurged ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurge ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoats کسی راقربانی دیگران کردن
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
Pry not into the affair of others. <proverb> در کار دیگران مداخله مکن .
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
i do not know;try the others من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
interlope پادرمیان کار دیگران گذاردن
john aleay jones جان که نام دیگران جوتراست
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
have a way with <idiom> تحت نفوذ قرار دادن دیگران
upstaging توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
upstages توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged توجه دیگران را به خود جلب کردن
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
oddball <idiom> کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
swim against the tide/current <idiom> کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
poke سکه زدن فضولی در کار دیگران
poked سکه زدن فضولی در کار دیگران
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
pokes سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking سکه زدن فضولی در کار دیگران
go (someone) one better <idiom> کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
you said it/you can say that again <idiom> نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
To lay one self open to ridicule . خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
sadistically کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
to put in a piece of work بخشی از کار دیگران را انجام دادن
to interject a remark سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports کسی که عیش دیگران را منغص میکند
peeping Tom <idiom> کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
claptrap سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
to throw one's lot با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
to herd with other people با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
Schadenfreude لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
cats paw الت دست دیگران گره پنجه گربهای
His happiness consists in helping others. خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
exclucivism بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
parrotry بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
bohemian که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
sport پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
totaquine داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignore تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
noctule یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
ignores تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
sports پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
ignored تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
sported پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
totaquina داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
These pants do not look any different than the others. به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
fast talker <idiom> گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
interlopers کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interloper کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
livery stable اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
to pound the filed غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
to bring somebody into line زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
conspicuious consumption مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
Baldenfreude [حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
link برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
public international law حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
violation تخطی
trepass تخطی
trespassed تخطی
encroachment تخطی
aggression تخطی
trespass تخطی
offending تخطی
outraging تخطی
outrage تخطی
outraged تخطی
outrages تخطی
trespassing تخطی
encroachments تخطی
trespasses تخطی
terren سرزمین
terrain سرزمین
clime سرزمین
climes سرزمین
mainland سرزمین
territory سرزمین
region سرزمین
regions سرزمین
eldorado سرزمین زر
land سرزمین
land n سرزمین
territories سرزمین
transgresses تخطی کردن از
encroached تخطی کردن
encroaches تخطی کردن
transgress تخطی کردن از
transgressed تخطی کردن از
exceeds تخطی کردن از
exceeded تخطی کردن از
exceed تخطی کردن از
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com