English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
air evacuation تخلیه هوایی
Search result with all words
aeromedical evacuation تخلیه پزشکی هوایی
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
Other Matches
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
clearing تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings تخلیه محل تخلیه بیماران
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
air scoop چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air pilots خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
notice to airmen اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
airs هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
air material ماتریل هوایی وسایل هوایی
air هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air scout هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air photographic شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
airlift capacity مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
air search attack unit تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
channel airlift سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
trimetrogon عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
air survey photography عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
evacuates تخلیه
discharged تخلیه
landing, storage, delivery تخلیه
evacuated تخلیه
stripping تخلیه
evacuate تخلیه
evacuation تخلیه
LSD تخلیه
disembarkation تخلیه
depletion تخلیه
exhausts تخلیه
unstuffing تخلیه
unloading تخلیه
evacuating تخلیه
emptying تخلیه
discharge تخلیه
discharges تخلیه
exhaust تخلیه
evacuated تخلیه کردن
electrical discharge تخلیه برقی
unloads تخلیه کردن
unloaded تخلیه کردن
electron discharge تخلیه الکترونها
glow discharge تخلیه تابناک
glow discharge تخلیه تابنده
vacating تخلیه کردن
evacuating تخلیه کردن
vacates تخلیه کردن
vacated تخلیه کردن
to offload تخلیه کردن
evacuates تخلیه کردن
electrostatic discharge تخلیه الکتروستاتیکی
escape channel مجرای تخلیه اب
evacuant تخلیه کننده
exhaust chute ناودان تخلیه
exhaust stroke مرحله تخلیه
flaming discharge تخلیه مشتعل
vacate تخلیه کردن
cooling water discharge تخلیه اب سرد
corollary discharge تخلیه تبعی
corona discharge تخلیه الکتریکی
corona discharge تخلیه کورونا
tipper تخلیه کننده
debarkation net تور تخلیه
defecation تخلیه شکم
dejecta تخلیه مدفوع
depletion area ناحیه تخلیه
depletion barrier ناحیه تخلیه
depletion zone ناحیه تخلیه
depletion layer ناحیه تخلیه
coefficient of discharge ضریب تخلیه
chain of evacuation سیستم تخلیه
discharge nozzle فواره تخلیه
abreaction تخلیه هیجانی
area evacuation تخلیه منطقهای
bank sluice دریچه تخلیه
battlefield evacuation تخلیه پزشکی
blow off شیر تخلیه
brush discharge تخلیه جارویی
discahrge pipe لوله تخلیه
drain cock لوله تخلیه
discharge spout ناودانه ی تخلیه
discharge valve سوپاپ تخلیه
discharge velocity سرعت تخلیه
discharge voltage ولتاژ تخلیه
discharger of a capacitor تخلیه خازن
discharging berth اسکله تخلیه
discharging wharf اسکله تخلیه
disruptive discharge تخلیه جرقهای
drain plug پیچ تخلیه
catharsis تخلیه هیجانی
education pipe لوله تخلیه
electric discharge تخلیه الکتریکی
discharge resistance مقاومت تخلیه
discharge recorder تخلیه نگار
discharge pressure فشار تخلیه
disembarkation تخلیه کردن
discharge chute سرسره تخلیه
discharge cock شیر تخلیه
discharge conveyor نوار تخلیه
discharge currect جریان تخلیه
discharge end سمت تخلیه
discharge end محل تخلیه
discharge gate دریچه تخلیه
discharge head ارتفاع تخلیه
discharge of chips تخلیه براده ها
discharge opening راهگاه تخلیه
discharge opening مجرای تخلیه
site clearance تخلیه کارگاه
residual discharge تخلیه مانده
relief well چاه تخلیه
high rate discharge تخلیه شدید
medical evacuation تخلیه بیماران
draining تخلیه کردن
drained تخلیه کردن
drain تخلیه کردن
clearing out [of a place] تخلیه [فضایی]
self maintained discharge تخلیه ناوابسته
lightning discharge تخلیه اتمسفری
medical recovery تخلیه پزشکی
ozone depletion تخلیه اوزون
neural discharge تخلیه عصبی
rotary discharger تخلیه گر گردان
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
oscillating discharge تخلیه مواج
undulatory discharge تخلیه مواج
non self maintained discharge تخلیه وابسته
impulse discharge تخلیه ضربهای
surging discharge تخلیه نوشی
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
road clearance تخلیه جاده
lightning discharge current جریان تخلیه
discharge تخلیه الکتریکی
quitting تخلیه خانه
sluices دریچه تخلیه
sluiced دریچه تخلیه
sluice دریچه تخلیه
discharges تخلیه الکتریکی
drains تخلیه کردن
unload تخلیه کردن
discharges تخلیه بار
disembark تخلیه کردن
disembarked تخلیه کردن
disembarking تخلیه کردن
internal discharge تخلیه داخلی
disembarks تخلیه کردن
evacuate تخلیه کردن
medical evacuation تخلیه بهداری
quit تخلیه خانه
main discharge تخلیه اصلی
depopulation تخلیه جمعیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com