Dictiornary-Farsi | تخلیه هیجانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
catharsis	تخلیه هیجانی
abreaction	تخلیه هیجانی


Other Matches

cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
hypothymia	کم هیجانی
emotional	هیجانی
emotionally	هیجانی
emotional maturity	بلوغ هیجانی
emotional lability	نااستواری هیجانی
emotional insight	بینش هیجانی
emotional expression	جلوه هیجانی
emotional disturbance	اختلال هیجانی
emotional disorder	اختلال هیجانی
emotional deprivation	محرومیت هیجانی
emotional blockge	انسداد هیجانی
lability	نااستواری هیجانی
emotional responsiveness	پاسخدهی هیجانی
emotional security	ایمنی هیجانی
emotion	شور هیجانی
emotions	شور هیجانی
affective hallucination	توهم هیجانی
emotional stability	استواری هیجانی
blunted affect	افت هیجانی
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
conditioned emotional response	پاسخ هیجانی شرطی
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
cer	پاسخ هیجانی شرطی
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
landing, storage, delivery	تخلیه
evacuated	تخلیه
evacuation	تخلیه
evacuating	تخلیه
evacuate	تخلیه
depletion	تخلیه
evacuates	تخلیه
discharged	تخلیه
emptying	تخلیه
unstuffing	تخلیه
unloading	تخلیه
exhausts	تخلیه
exhaust	تخلیه
disembarkation	تخلیه
stripping	تخلیه
discharges	تخلیه
LSD	تخلیه
discharge	تخلیه
high rate discharge	تخلیه شدید
evacuant	تخلیه کننده
escape channel	مجرای تخلیه اب
medical evacuation	تخلیه بهداری
defecation	تخلیه شکم
dejecta	تخلیه مدفوع
main discharge	تخلیه اصلی
undulatory discharge	تخلیه مواج
depletion area	ناحیه تخلیه
debarkation net	تور تخلیه
exhaust chute	ناودان تخلیه
medical evacuation	تخلیه پزشکی
glow discharge	تخلیه تابناک
glow discharge	تخلیه تابنده
oscillating discharge	تخلیه مواج
chain of evacuation	سیستم تخلیه
discharge recorder	تخلیه نگار
medical recovery	تخلیه پزشکی
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
neural discharge	تخلیه عصبی
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
corollary discharge	تخلیه تبعی
corona discharge	تخلیه الکتریکی
depletion barrier	ناحیه تخلیه
exhaust stroke	مرحله تخلیه
medical evacuation	تخلیه بیماران
depletion zone	ناحیه تخلیه
depletion layer	ناحیه تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
electric discharge	تخلیه الکتریکی
discharge nozzle	فواره تخلیه
education pipe	لوله تخلیه
internal discharge	تخلیه داخلی
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge pressure	فشار تخلیه
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge valve	سوپاپ تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
drain plug	پیچ تخلیه
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
discharging wharf	اسکله تخلیه
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge end	محل تخلیه
discahrge pipe	لوله تخلیه
drain cock	لوله تخلیه
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
disembarkation	تخلیه کردن
lightning discharge current	جریان تخلیه
flaming discharge	تخلیه مشتعل
electron discharge	تخلیه الکترونها
electrical discharge	تخلیه برقی
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
impulse discharge	تخلیه ضربهای
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge cock	شیر تخلیه
discharge conveyor	نوار تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
discharge end	سمت تخلیه
discharging berth	اسکله تخلیه
evacuating	تخلیه کردن
disembark	تخلیه کردن
quitting	تخلیه خانه
quit	تخلیه خانه
disembarked	تخلیه کردن
disembarking	تخلیه کردن
evacuates	تخلیه کردن
evacuated	تخلیه کردن
evacuate	تخلیه کردن
to offload	تخلیه کردن
discharge	تخلیه بار
discharge	تخلیه الکتریکی
depopulation	تخلیه جمعیت
roll-on/roll-off	بارگیری- تخلیه
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
discharges	تخلیه الکتریکی
drains	تخلیه کردن
draining	تخلیه کردن
drained	تخلیه کردن
drain	تخلیه کردن
sluices	دریچه تخلیه
sluiced	دریچه تخلیه
sluice	دریچه تخلیه
discharges	تخلیه بار
disembarks	تخلیه کردن
point discharge	تخلیه نقطهای
brush discharge	تخلیه جارویی
blow off	شیر تخلیه
sluiceway	دهانه تخلیه
relief well	چاه تخلیه
residual discharge	تخلیه مانده
road clearance	تخلیه جاده
site clearance	تخلیه کارگاه
battlefield evacuation	تخلیه پزشکی
bank sluice	دریچه تخلیه
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
corona discharge	تخلیه کورونا
air evacuation	تخلیه هوایی
area evacuation	تخلیه منطقهای
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
tipper	تخلیه کننده
ozone depletion	تخلیه اوزون
vacate	تخلیه کردن
vacated	تخلیه کردن
vacates	تخلیه کردن
vacating	تخلیه کردن
unload	تخلیه کردن
unloaded	تخلیه کردن
rotary discharger	تخلیه گر گردان
unloads	تخلیه کردن
surging discharge	تخلیه نوشی
gas exhauster	تخلیه کننده گاز
glow discharge lamp	لامپ تخلیه کنتاکتی
gas discharge relay	رله تخلیه گازی
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
high frequency discharge	تخلیه فرکانس بالا
gas filled tube	لامپ تخلیه گازی
gas discharge lamp	لامپ تخلیه گازی
oil drain plug	توپی تخلیه روغن
unloading takes place in ...	بار در ... تخلیه می شود.
main gap	فاصله تخلیه اصلی
overdischarge of battery	تخلیه فرساینده باتری
tail escape	نهر تخلیه انتهائی
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
y valve	شیر تخلیه روغن
exhausts	تخلیه کردن خروج
local action	تخلیه موضعی باتری
oil drain cock	شیر تخلیه روغن
landing order	اجازه تخلیه بار
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
second townsend discharge	تخلیه دوم تاونزند
road clearance	تخلیه کردن جاده
sediment escape	ساختمانهای تخلیه و شستشو
semi self maintained discharge	تخلیه نیم وابسته
silt ejector	تخلیه کننده رسوب
implusive discharge	تخلیه غیر متناوب
inbound cargo	کالای تخلیه نشده
incandescent cathode discharge	تخلیه کاتد ملتهب
landing weight	وزن با هنگام تخلیه
gas discharge arrester	برقگیر تخلیه گازی
diffusion	تخلیه کردن بافشار
exhaust	تخلیه کردن خروج
evacuee	پرسنل تخلیه شده
evacuees	پرسنل تخلیه شده
discharge	شلیک عصبی تخلیه
abnormal glow discharge	تخلیه تابناک نامتعارف
aeromedical evacuation	تخلیه پزشکی هوایی
automatic tipper	تخلیه کننده خودکار