Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
English
Persian
exhaust
تخلیه کردن خروج
exhausts
تخلیه کردن خروج
Other Matches
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
to shut in
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
clearings
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing
تخلیه محل تخلیه بیماران
to take off one
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
evacuating
تخلیه کردن
drain
تخلیه کردن
evacuates
تخلیه کردن
evacuated
تخلیه کردن
to offload
تخلیه کردن
drains
تخلیه کردن
draining
تخلیه کردن
drained
تخلیه کردن
evacuate
تخلیه کردن
disembark
تخلیه کردن
vacating
تخلیه کردن
unloads
تخلیه کردن
unloaded
تخلیه کردن
unload
تخلیه کردن
vacated
تخلیه کردن
disembarked
تخلیه کردن
disembarking
تخلیه کردن
disembarks
تخلیه کردن
vacate
تخلیه کردن
disembarkation
تخلیه کردن
vacates
تخلیه کردن
to block and bleed
[valve]
مسدود کردن و تخلیه کردن
[دریچه]
[مهندسی]
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
defecated
تخلیه کردن شکم
diffusion
تخلیه کردن بافشار
defecate
تخلیه کردن شکم
road clearance
تخلیه کردن جاده
defecating
تخلیه کردن شکم
defecates
تخلیه کردن شکم
degasify
تخلیه کردن گاز
evacuates
تخلیه مزاج کردن
evacuated
تخلیه مزاج کردن
evacuating
تخلیه مزاج کردن
evacuate
تخلیه مزاج کردن
diffusion
کم کردن از قدرت تخلیه فشار
debarkation
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
clearance
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
honey combing
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
corona
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
coronas
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
exit
خروج
emersion
خروج
egression
خروج
egress
خروج
outgo
خروج
exhaust
خروج
leakage or breakage
خروج
prolapsus
خروج
emission
خروج
propulsion
خروج
exits
خروج
exodus
خروج
exhausts
خروج
emissions
خروج
order off
حکم خروج
electron affinity
انرژی خروج
ejaculating
خروج منی
spurted
خروج ناگهانی
eccentricity
خروج از مرکز
spurt
خروج ناگهانی
spermatism
خروج منی
log off
خروج از سیستم
order off the field
حکم خروج
eccentricities
خروج از مرکز
eccentricities
خروج از مرکزیت
debouch
راه خروج
debouchment
خروج ازتنگنا
eccentricity
خروج از مرکزیت
defecation
خروج مدفوع
transpiration
خروج نفوذ
ejaculates
خروج منی
spurting
خروج ناگهانی
ejaculated
خروج منی
dump valve
شیر خروج
ejaculate
خروج منی
angle of emergence
زاویه خروج
light spill
خروج نور
log out
خروج از سیستم
work function
انرژی خروج
outlet
مجرای خروج
prolapse of the uterus
خروج سیبک
emission
صدور خروج
exhaust valve
شیر خروج
emissions
صدور خروج
exeat
اجازهء خروج
emergency exit
در خروج اضطراری
exhaust velosity
سرعت خروج
exit point
نقطه خروج
capital outflow
خروج سرمایه
out flow of capital
خروج سرمایه
outages
راه خروج
outage
راه خروج
ingress and egress
دخول و خروج
outlets
مجرای خروج
spurts
خروج ناگهانی
emergency exit
خروج اضطراری
blow out
خروج ناگهانی
logout
خروج از سیستم
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
gas tight
مانع خروج گاز
shells
برنامه خروج موقت
exhausts
خروج گاز یابخار
exophthalmos
خروج تخم چشم
eccentricity
گریز یا خروج از مرکز
shell
برنامه خروج موقت
inner work function
انرژی خروج درونی
eccentricities
گریز یا خروج از مرکز
infinite
حلقهای که خروج ندارد.
fifo
خروج به ترتیب ورود
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
primer leak
خروج گازاز ته چاشنی
shelling
برنامه خروج موقت
clearing outwards
اعلامیه خروج کشتی
clearance outwards
مجوز خروج کشتی
out flow of labor
خروج نیروی کار
Where is the emergency exit?
در خروج اضطراری کجاست؟
eccentricity of the load
خروج از مرکزیت بار
exhaust
خروج گاز یابخار
undoubling
خروج از دوبلگی شطرنج
outer work function
انرژی خروج بیرونی
steam tight
مانع خروج بخار
exhaust pipe
لوله خروج بخار یا دود
choke ring
حلقه مانع خروج گاز
gangway
محل ورود و خروج از ناو
break cover
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
clearance outwards
مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
obturator
الات مانع خروج گاز
Please show me the way out I'll show you !
لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
gangways
محل ورود و خروج از ناو
ne exeat regno
دستور عدم خروج از مملکت
clearance papers
اسناد خروج کشتی از بندر
trap house
محل خروج هدفهای متحرک
spermatorrhoea
خروج منی بدون اراده احتلام
port of exit
مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
jet
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jetting
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
exit road
راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود
exits
خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
exit
خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
jets
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
blowing
خروج هوا با فشار و سرعت زیاد
jetted
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
lithotomy
برش مثانه برای خروج سنگ
muzzle energy
نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
blasts
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
blowdown
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
valve
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
valves
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
blast
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
photoemission
خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
devices
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
extravasattion
خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
jet propulsion
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
unstuffing
تخلیه
evacuation
تخلیه
depletion
تخلیه
LSD
تخلیه
discharged
تخلیه
discharges
تخلیه
discharge
تخلیه
unloading
تخلیه
disembarkation
تخلیه
exhausts
تخلیه
stripping
تخلیه
exhaust
تخلیه
landing, storage, delivery
تخلیه
evacuating
تخلیه
evacuated
تخلیه
emptying
تخلیه
evacuates
تخلیه
evacuate
تخلیه
turbostarter
استارتر موتوراصلی که توسط توربینی میچرخد که خودتوسط خروج گاز به حرکت درامده
i/o
دستور برنامه نویسی کامپیوتری که امکان ورود یا خروج داده از پردازنده را میدهد
discharge voltage
ولتاژ تخلیه
rotary discharger
تخلیه گر گردان
discharger of a capacitor
تخلیه خازن
discharging berth
اسکله تخلیه
discharging wharf
اسکله تخلیه
exhaust stroke
مرحله تخلیه
undulatory discharge
تخلیه مواج
flaming discharge
تخلیه مشتعل
defecation
تخلیه شکم
discharge gate
دریچه تخلیه
depletion area
ناحیه تخلیه
discharge velocity
سرعت تخلیه
neural discharge
تخلیه عصبی
catharsis
تخلیه هیجانی
discharge of chips
تخلیه براده ها
discharge opening
راهگاه تخلیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com