Total search result: 202 (31 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
exhaust |
تخلیه کردن خروج |
exhausts |
تخلیه کردن خروج |
|
|
Other Matches |
|
cargo outturn message |
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی |
evacuation |
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی |
to shut in |
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن |
clearings |
تخلیه محل تخلیه بیماران |
clearing |
تخلیه محل تخلیه بیماران |
to take off one |
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن |
evacuating |
تخلیه کردن |
drain |
تخلیه کردن |
evacuates |
تخلیه کردن |
evacuated |
تخلیه کردن |
to offload |
تخلیه کردن |
drains |
تخلیه کردن |
draining |
تخلیه کردن |
drained |
تخلیه کردن |
evacuate |
تخلیه کردن |
disembark |
تخلیه کردن |
vacating |
تخلیه کردن |
unloads |
تخلیه کردن |
unloaded |
تخلیه کردن |
unload |
تخلیه کردن |
vacated |
تخلیه کردن |
disembarked |
تخلیه کردن |
disembarking |
تخلیه کردن |
disembarks |
تخلیه کردن |
vacate |
تخلیه کردن |
disembarkation |
تخلیه کردن |
vacates |
تخلیه کردن |
to block and bleed [valve] |
مسدود کردن و تخلیه کردن [دریچه] [مهندسی] |
to discharge goods |
کالا را تخلیه کردن |
defecated |
تخلیه کردن شکم |
diffusion |
تخلیه کردن بافشار |
defecate |
تخلیه کردن شکم |
road clearance |
تخلیه کردن جاده |
defecating |
تخلیه کردن شکم |
defecates |
تخلیه کردن شکم |
degasify |
تخلیه کردن گاز |
evacuates |
تخلیه مزاج کردن |
evacuated |
تخلیه مزاج کردن |
evacuating |
تخلیه مزاج کردن |
evacuate |
تخلیه مزاج کردن |
diffusion |
کم کردن از قدرت تخلیه فشار |
debarkation |
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات |
clearance |
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن |
priming |
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان |
honey combing |
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای |
aeromedical unit |
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی |
beach gear |
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله |
corona |
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود |
coronas |
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود |
exit |
خروج |
emersion |
خروج |
egression |
خروج |
egress |
خروج |
outgo |
خروج |
exhaust |
خروج |
leakage or breakage |
خروج |
prolapsus |
خروج |
emission |
خروج |
propulsion |
خروج |
exits |
خروج |
exodus |
خروج |
exhausts |
خروج |
emissions |
خروج |
order off |
حکم خروج |
electron affinity |
انرژی خروج |
ejaculating |
خروج منی |
spurted |
خروج ناگهانی |
eccentricity |
خروج از مرکز |
spurt |
خروج ناگهانی |
spermatism |
خروج منی |
log off |
خروج از سیستم |
order off the field |
حکم خروج |
eccentricities |
خروج از مرکز |
eccentricities |
خروج از مرکزیت |
debouch |
راه خروج |
debouchment |
خروج ازتنگنا |
eccentricity |
خروج از مرکزیت |
defecation |
خروج مدفوع |
transpiration |
خروج نفوذ |
ejaculates |
خروج منی |
spurting |
خروج ناگهانی |
ejaculated |
خروج منی |
dump valve |
شیر خروج |
ejaculate |
خروج منی |
angle of emergence |
زاویه خروج |
light spill |
خروج نور |
log out |
خروج از سیستم |
work function |
انرژی خروج |
outlet |
مجرای خروج |
prolapse of the uterus |
خروج سیبک |
emission |
صدور خروج |
exhaust valve |
شیر خروج |
emissions |
صدور خروج |
exeat |
اجازهء خروج |
emergency exit |
در خروج اضطراری |
exhaust velosity |
سرعت خروج |
exit point |
نقطه خروج |
capital outflow |
خروج سرمایه |
out flow of capital |
خروج سرمایه |
outages |
راه خروج |
outage |
راه خروج |
ingress and egress |
دخول و خروج |
outlets |
مجرای خروج |
spurts |
خروج ناگهانی |
emergency exit |
خروج اضطراری |
blow out |
خروج ناگهانی |
logout |
خروج از سیستم |
cargo outturn report |
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو |
gas tight |
مانع خروج گاز |
shells |
برنامه خروج موقت |
exhausts |
خروج گاز یابخار |
exophthalmos |
خروج تخم چشم |
eccentricity |
گریز یا خروج از مرکز |
shell |
برنامه خروج موقت |
inner work function |
انرژی خروج درونی |
eccentricities |
گریز یا خروج از مرکز |
infinite |
حلقهای که خروج ندارد. |
fifo |
خروج به ترتیب ورود |
freedom of entry and exit |
ازادی ورود و خروج |
primer leak |
خروج گازاز ته چاشنی |
shelling |
برنامه خروج موقت |
clearing outwards |
اعلامیه خروج کشتی |
clearance outwards |
مجوز خروج کشتی |
out flow of labor |
خروج نیروی کار |
Where is the emergency exit? |
در خروج اضطراری کجاست؟ |
eccentricity of the load |
خروج از مرکزیت بار |
exhaust |
خروج گاز یابخار |
undoubling |
خروج از دوبلگی شطرنج |
outer work function |
انرژی خروج بیرونی |
steam tight |
مانع خروج بخار |
exhaust pipe |
لوله خروج بخار یا دود |
choke ring |
حلقه مانع خروج گاز |
gangway |
محل ورود و خروج از ناو |
break cover |
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه |
clearance outwards |
مجور خروج کشتی پس ازبارگیری |
obturator |
الات مانع خروج گاز |
Please show me the way out I'll show you ! |
لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید |
gangways |
محل ورود و خروج از ناو |
ne exeat regno |
دستور عدم خروج از مملکت |
clearance papers |
اسناد خروج کشتی از بندر |
trap house |
محل خروج هدفهای متحرک |
spermatorrhoea |
خروج منی بدون اراده احتلام |
port of exit |
مرز خروج کالا یا فرد ازکشور |
jet |
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت |
jetting |
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت |
exit road |
راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود |
exits |
خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو |
exit |
خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو |
jets |
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت |
blowing |
خروج هوا با فشار و سرعت زیاد |
jetted |
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت |
lithotomy |
برش مثانه برای خروج سنگ |
muzzle energy |
نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله |
blasts |
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم |
blowdown |
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز |
valve |
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی |
valves |
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی |
blast |
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم |
photoemission |
خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره |
devices |
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود |
device |
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود |
extravasattion |
خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن |
jet propulsion |
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز |
deflation port |
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن |
unstuffing |
تخلیه |
evacuation |
تخلیه |
depletion |
تخلیه |
LSD |
تخلیه |
discharged |
تخلیه |
discharges |
تخلیه |
discharge |
تخلیه |
unloading |
تخلیه |
disembarkation |
تخلیه |
exhausts |
تخلیه |
stripping |
تخلیه |
exhaust |
تخلیه |
landing, storage, delivery |
تخلیه |
evacuating |
تخلیه |
evacuated |
تخلیه |
emptying |
تخلیه |
evacuates |
تخلیه |
evacuate |
تخلیه |
turbostarter |
استارتر موتوراصلی که توسط توربینی میچرخد که خودتوسط خروج گاز به حرکت درامده |
i/o |
دستور برنامه نویسی کامپیوتری که امکان ورود یا خروج داده از پردازنده را میدهد |
discharge voltage |
ولتاژ تخلیه |
rotary discharger |
تخلیه گر گردان |
discharger of a capacitor |
تخلیه خازن |
discharging berth |
اسکله تخلیه |
discharging wharf |
اسکله تخلیه |
exhaust stroke |
مرحله تخلیه |
undulatory discharge |
تخلیه مواج |
flaming discharge |
تخلیه مشتعل |
defecation |
تخلیه شکم |
discharge gate |
دریچه تخلیه |
depletion area |
ناحیه تخلیه |
discharge velocity |
سرعت تخلیه |
neural discharge |
تخلیه عصبی |
catharsis |
تخلیه هیجانی |
discharge of chips |
تخلیه براده ها |
discharge opening |
راهگاه تخلیه |