Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
replenish
تدارک مجدد
replenished
تدارک مجدد
replenishes
تدارک مجدد
replenishing
تدارک مجدد
Other Matches
throughput
تدارک مستقیم اماد تدارک بیواسطه
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
preparation
تدارک
purvey
تدارک
purveying
تدارک
preparations
تدارک
purveyed
تدارک
purveys
تدارک
water supply
تدارک اب
water supplies
تدارک اب
provision
تدارک
in the pipeline
[Colloquial]
در تدارک
supply
تدارک کردن
provide
تدارک دیدن
provides
تدارک دیدن
make arrangements
تدارک دیدن
procure
تدارک کردن
make preparations
تدارک دیدن
logistics
تدارک کردن
make provisions
تدارک دیدن
permanent oppropriation
تدارک دایمی
supplied
تدارک دیدن
procures
تدارک کردن
procured
تدارک کردن
procuring
تدارک کردن
preparation
تدارک دیدن
supplying
تدارک دیدن
supplied
تدارک کردن
supplying
تدارک کردن
preparations
تدارک دیدن
supply
تدارک دیدن
logistic route
تدارک کردن
logistics
عمل تدارک یکانها
prepared variation
واریاسیون تدارک شده
ammunition depot
محل تدارک مهمات
to prepare for war
تدارک جنگ دیدن
provided scheme
برنامه تدارک شده
prepare
تدارک دیدن پستاکردن
prepares
تدارک دیدن پستاکردن
preparing
تدارک دیدن پستاکردن
accomodation
تدارک جا اثاثیه تطابق
supply
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplied
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplying
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
obligated stocks
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
into plane service
تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
procurement
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
controlled airspace
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
shop supply
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
further
مجدد
furthered
مجدد
furthers
مجدد
furthering
مجدد
renewed
مجدد
reflorescence
مجدد
further on
مجدد
seconded
مجدد
seconds
مجدد
seconding
مجدد
second
مجدد
furthermore
مجدد
local procurement
تدارک محلی فراورده محلی
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
recurrences
رویدادن مجدد
reissuing
چاپ مجدد
reinforcement
وضع مجدد
reissues
چاپ مجدد
reproduction
تولید مجدد
reproductions
تولید مجدد
reissued
چاپ مجدد
reassurance
اطمینان مجدد
recurrence
رویدادن مجدد
restatements
بیان مجدد
replenishing
پرکردن مجدد
replenishes
پرکردن مجدد
replenished
پرکردن مجدد
reissue
چاپ مجدد
replenish
پرکردن مجدد
subdivisions
تقسیم مجدد
subdivision
تقسیم مجدد
remands
بازداشت مجدد
reconditioning
تعمیر مجدد
recreation
خلق مجدد
recreations
خلق مجدد
remanding
بازداشت مجدد
reassurances
اطمینان مجدد
remanded
بازداشت مجدد
remand
بازداشت مجدد
restatement
بیان مجدد
reentrance
دخول مجدد
after shrinkage
انقباض مجدد
retaking
گرفتن مجدد
restart
شروع مجدد
resorption
مکیدن مجدد
resale
حراج مجدد
resale
فروس مجدد
rerun
اجرای مجدد
republication
انتشار مجدد
reporduce
تولید مجدد
reoccur
فهور مجدد
renegotiation
مذاکره مجدد
renascence
زندگی مجدد
remotion
حرکت مجدد
reinterpretation
تفسیر مجدد
resupply
اماد مجدد
resurvey
بررسی مجدد
retakes
گرفتن مجدد
retaken
گرفتن مجدد
retake
گرفتن مجدد
re-runs
نمایش مجدد
re-running
نمایش مجدد
re-run
نمایش مجدد
re-ran
نمایش مجدد
comebacks
دستیابی مجدد
comeback
دستیابی مجدد
retread process
تعمیر مجدد
retransmission
ارسال مجدد
retransmission
مخابره مجدد
reintegration
استقرار مجدد
reinsurance
بیمه مجدد
reconviction
محکومیت مجدد
reconveyance
اعاده مجدد
reconversion
گرایش مجدد
recompile
کامپایل مجدد
recaption
توقیف مجدد
reapparition
فهور مجدد
reallocation
تخصیص مجدد
reactivation
فعالیت مجدد
re establishment
تاسیس مجدد
re claim
تقاضای مجدد
re attachment
توقیف مجدد
reshipment
حمل مجدد
recoupment
کسب مجدد
recrystallization
تبلور مجدد
rededication
اهدا مجدد
reinfection
عفونت مجدد
regeneracy
تولید مجدد
regelation
انجماد مجدد
reformat
فرمت مجدد
reexport
صادرات مجدد
reenlistment
سربازگیری مجدد
reeducation
تربیت مجدد
reebtry
تملک مجدد
reebtry
دخول مجدد
reebtry
ورود مجدد
redirection
راهنمایی مجدد
rededication
تقدیم مجدد
crossecheck
مقابله مجدد
regenerated
تولید مجدد
redrew
رسم مجدد
repaint
رسم مجدد
redistribution
توزیع مجدد
reorganize
تشکیلات مجدد
remarriages
ازدواج مجدد
remarriage
ازدواج مجدد
resurgence
طغیان مجدد
restoration
استقرار مجدد
reorganizes
سازماندهی مجدد
reload
پر کردن مجدد
reload
بارکردن مجدد
redraws
رسم مجدد
redrawn
رسم مجدد
reorganization
سازماندهی مجدد
rally
اجتماع مجدد
rallies
اجتماع مجدد
rallied
اجتماع مجدد
regenerates
تولید مجدد
regenerating
تولید مجدد
rehearsal
تکرار مجدد
rehearsals
تکرار مجدد
redraw
رسم مجدد
redrawing
رسم مجدد
reloaded
پر کردن مجدد
reloaded
بارکردن مجدد
retrial
محاکمه مجدد
reorganize
سازماندهی مجدد
reorganising
سازماندهی مجدد
retrial
ازمایش مجدد
reorganising
تشکیلات مجدد
reorganises
سازماندهی مجدد
reorganises
تشکیلات مجدد
reorganised
سازماندهی مجدد
reorganised
تشکیلات مجدد
revaluation
ارزیابی مجدد
revaluation
بهاگذاری مجدد
retrials
محاکمه مجدد
reorganized
تشکیلات مجدد
reorganized
سازماندهی مجدد
reloading
پر کردن مجدد
reloading
بارکردن مجدد
re-examination
بازپرسی مجدد
reloads
پر کردن مجدد
re examination
بازپرسی مجدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com