English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
to be masked تدیل هیئت دادن
Other Matches
transmute تغییر هیئت دادن
transmuted تغییر هیئت دادن
transmutes تغییر هیئت دادن
transmuting تغییر هیئت دادن
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
to vote somebody on the board of directors رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
boardroom اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boarded هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
judicature هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury هیئت داوری هیئت قضات
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
panel هیئت
configuration هیئت
guize هیئت
commissioning هیئت
attitude هیئت
attitudes هیئت
corps هیئت
committees هیئت
confranternity هیئت
commission هیئت
astronomy هیئت
committee هیئت
panels هیئت
commissions هیئت
configurations هیئت
council ot ministers هیئت وزراء
commissioning هیئت مامورین
petty jury هیئت منصفه
commissions هیئت مامورین
hue هیئت منظر
political mission هیئت سیاسی
hues هیئت منظر
instituting هیئت شورا
executives هیئت رئیسه
executive هیئت رئیسه
legislatures هیئت مقننه
trial jury هیئت منصفه
legislature هیئت مقننه
astronomy علم هیئت
astronomy هیئت استرونومی
expedition هیئت اعزامی
expeditions هیئت اعزامی
committee هیئت یا کمیته
deputations هیئت نمایندگی
bureaus هیئت اداری
diplomatic mission هیئت سیاسی
governing bodies هیئت حاکمه
staff اعضاء هیئت
staffed اعضاء هیئت
staffs اعضاء هیئت
governing body هیئت حاکمه
faculties هیئت علمی
faculty هیئت علمی
commissioner عضو هیئت
commissioners عضو هیئت
department قسمت هیئت
departments قسمت هیئت
commission هیئت مامورین
deputation هیئت نمایندگی
bureau هیئت اداری
professoriat هیئت استادان
boarded هیئت کمیسیون
economic commission هیئت اقتصادی
boarded هیئت ژوری
board هیئت کمیسیون
board هیئت ژوری
bars هیئت وکلاء
committees هیئت یا کمیته
directorates هیئت رئیسه
directorate هیئت رئیسه
board of direcotors هیئت مدیره
astronomically مطابق هیئت
juries هیئت منصفه
jury هیئت منصفه
jury هیئت داوران
knightage هیئت شوالیه ها
bar هیئت وکلاء
legislative body or assembly هیئت مققنه
constituencies هیئت موسسان
military comission هیئت نظامی
constituency هیئت موسسان
board of directers هیئت مدیره
institute هیئت شورا
board of directors هیئت مدیره
formats قالب هیئت
configurations هیئت پذیری
military body هیئت نظامی
board of trade هیئت بازرگانی
collegium هیئت یا کمیته
configuration هیئت پذیری
physique ترکیب هیئت
top drawer هیئت حاکمه
instituted هیئت شورا
physiques ترکیب هیئت
institutes هیئت شورا
juries هیئت داوران
format قالب هیئت
companies دسته هیئت بازیگران
assembly هیئت قانون گذاری
astronomically از روی علم هیئت
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
assize هیئت قضات یا منصفه
cabinet هیئت وزرا اطاقک
cabinets کابینه هیئت دولت
electorates هیئت انتخاب کنندگان
electorate هیئت انتخاب کنندگان
grand jury هیئت منصفه عالی
juror عضو هیئت منصفه
constellation هیئت صورت فلکی
chairman of the board [of directors/managers] رئیس هیئت مدیره
jurors عضو هیئت منصفه
masked balls رقص با هیئت مبدل
delegacy نماینده هیئت نمایندگان
constellations هیئت صورت فلکی
company دسته هیئت بازیگران
masked ball رقص با هیئت مبدل
the f. اعضای هیئت پزشکی
cabinets هیئت وزرا اطاقک
military assistance advisory group (maag هیئت مستشاری نظامی
directors عضو هیئت مدیره
chief executive officer [CEO] [American E] رئیس هیئت مدیره
directorate هیئت مدیره ستادی
president of the board [ American E] رئیس هیئت مدیره
military body هیئت رئیسه نظامی
directorates هیئت مدیره ستادی
missionaries وابسته به هیئت اعزامی
missionary وابسته به هیئت اعزامی
grand juries هیئت منصفه عالی
special jury هیئت منصفه مخصوص
director عضو هیئت مدیره
panel هیئت تشک پالان
backbenchers عضو هیئت قانونگذاری
white hall هیئت حاکمه انگلیس
backbencher عضو هیئت قانونگذاری
panels هیئت تشک پالان
cabinet کابینه هیئت دولت
missions ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
astronomical بیشمار وابسته به علم هیئت
secretariats هیئت دبیران وکارمندان دفتری
privy councillor عضو هیئت رایزنان سلطنتی
discipline and adjustment board هیئت تدوین مقررات انضباطی
transfiguration تبدیل هیئت تغییر شکل
astronomic بیشمار وابسته به علم هیئت
petit jury هیئت منصفه دوازده نفری
directorates مقام ریاست هیئت مدیره
uranological وابسته به هیئت و اجرام سماوی
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
secretariat هیئت دبیران وکارمندان دفتری
verdicts رای هیئت منصفه فتوی
directorate مقام ریاست هیئت مدیره
Soviets هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviet هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
verdict رای هیئت منصفه فتوی
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
chairmen مدیر رئیس هیئت مدیره
cryptoboard هیئت کشف رمز پیامها
chairman مدیر رئیس هیئت مدیره
electoral college هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
household troops هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
committee هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
directorate [of a company] هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
committees هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
board of [executive] directors هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
board of inspection and survey هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
governments فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board of [executive] directors هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
boarded هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
government فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
air transport allocations board هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
mission ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
missions ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
authoritarians طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
combined communication board هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
authoritarian طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
embracery جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
boxman عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
award مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com