Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
to be masked
تدیل هیئت دادن
Other Matches
transmute
تغییر هیئت دادن
transmuted
تغییر هیئت دادن
transmutes
تغییر هیئت دادن
transmuting
تغییر هیئت دادن
presidium
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
to vote somebody on the board of directors
رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
boardroom
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boarded
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
judicature
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury
هیئت داوری هیئت قضات
panelist
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
panel
هیئت
configuration
هیئت
guize
هیئت
commissioning
هیئت
attitude
هیئت
attitudes
هیئت
corps
هیئت
committees
هیئت
confranternity
هیئت
commission
هیئت
astronomy
هیئت
committee
هیئت
panels
هیئت
commissions
هیئت
configurations
هیئت
council ot ministers
هیئت وزراء
commissioning
هیئت مامورین
petty jury
هیئت منصفه
commissions
هیئت مامورین
hue
هیئت منظر
political mission
هیئت سیاسی
hues
هیئت منظر
instituting
هیئت شورا
executives
هیئت رئیسه
executive
هیئت رئیسه
legislatures
هیئت مقننه
trial jury
هیئت منصفه
legislature
هیئت مقننه
astronomy
علم هیئت
astronomy
هیئت استرونومی
expedition
هیئت اعزامی
expeditions
هیئت اعزامی
committee
هیئت یا کمیته
deputations
هیئت نمایندگی
bureaus
هیئت اداری
diplomatic mission
هیئت سیاسی
governing bodies
هیئت حاکمه
staff
اعضاء هیئت
staffed
اعضاء هیئت
staffs
اعضاء هیئت
governing body
هیئت حاکمه
faculties
هیئت علمی
faculty
هیئت علمی
commissioner
عضو هیئت
commissioners
عضو هیئت
department
قسمت هیئت
departments
قسمت هیئت
commission
هیئت مامورین
deputation
هیئت نمایندگی
bureau
هیئت اداری
professoriat
هیئت استادان
boarded
هیئت کمیسیون
economic commission
هیئت اقتصادی
boarded
هیئت ژوری
board
هیئت کمیسیون
board
هیئت ژوری
bars
هیئت وکلاء
committees
هیئت یا کمیته
directorates
هیئت رئیسه
directorate
هیئت رئیسه
board of direcotors
هیئت مدیره
astronomically
مطابق هیئت
juries
هیئت منصفه
jury
هیئت منصفه
jury
هیئت داوران
knightage
هیئت شوالیه ها
bar
هیئت وکلاء
legislative body or assembly
هیئت مققنه
constituencies
هیئت موسسان
military comission
هیئت نظامی
constituency
هیئت موسسان
board of directers
هیئت مدیره
institute
هیئت شورا
board of directors
هیئت مدیره
formats
قالب هیئت
configurations
هیئت پذیری
military body
هیئت نظامی
board of trade
هیئت بازرگانی
collegium
هیئت یا کمیته
configuration
هیئت پذیری
physique
ترکیب هیئت
top drawer
هیئت حاکمه
instituted
هیئت شورا
physiques
ترکیب هیئت
institutes
هیئت شورا
juries
هیئت داوران
format
قالب هیئت
companies
دسته هیئت بازیگران
assembly
هیئت قانون گذاری
astronomically
از روی علم هیئت
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
assize
هیئت قضات یا منصفه
cabinet
هیئت وزرا اطاقک
cabinets
کابینه هیئت دولت
electorates
هیئت انتخاب کنندگان
electorate
هیئت انتخاب کنندگان
grand jury
هیئت منصفه عالی
juror
عضو هیئت منصفه
constellation
هیئت صورت فلکی
chairman of the board
[of directors/managers]
رئیس هیئت مدیره
jurors
عضو هیئت منصفه
masked balls
رقص با هیئت مبدل
delegacy
نماینده هیئت نمایندگان
constellations
هیئت صورت فلکی
company
دسته هیئت بازیگران
masked ball
رقص با هیئت مبدل
the f.
اعضای هیئت پزشکی
cabinets
هیئت وزرا اطاقک
military assistance advisory group (maag
هیئت مستشاری نظامی
directors
عضو هیئت مدیره
chief executive officer
[CEO]
[American E]
رئیس هیئت مدیره
directorate
هیئت مدیره ستادی
president of the board
[ American E]
رئیس هیئت مدیره
military body
هیئت رئیسه نظامی
directorates
هیئت مدیره ستادی
missionaries
وابسته به هیئت اعزامی
missionary
وابسته به هیئت اعزامی
grand juries
هیئت منصفه عالی
special jury
هیئت منصفه مخصوص
director
عضو هیئت مدیره
panel
هیئت تشک پالان
backbenchers
عضو هیئت قانونگذاری
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
backbencher
عضو هیئت قانونگذاری
panels
هیئت تشک پالان
cabinet
کابینه هیئت دولت
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
astronomical
بیشمار وابسته به علم هیئت
secretariats
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
privy councillor
عضو هیئت رایزنان سلطنتی
discipline and adjustment board
هیئت تدوین مقررات انضباطی
transfiguration
تبدیل هیئت تغییر شکل
astronomic
بیشمار وابسته به علم هیئت
petit jury
هیئت منصفه دوازده نفری
directorates
مقام ریاست هیئت مدیره
uranological
وابسته به هیئت و اجرام سماوی
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
secretariat
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
verdicts
رای هیئت منصفه فتوی
directorate
مقام ریاست هیئت مدیره
Soviets
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviet
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
verdict
رای هیئت منصفه فتوی
assignees in bankruptcy
هیئت تصفیه امور ورشکسته
chairmen
مدیر رئیس هیئت مدیره
cryptoboard
هیئت کشف رمز پیامها
chairman
مدیر رئیس هیئت مدیره
electoral college
هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
committee
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
directorate
[of a company]
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
directorate
[of a company]
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
committees
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
board of
[executive]
directors
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
board of inspection and survey
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
governments
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board of
[executive]
directors
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
boarded
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
combined communication board
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
government
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
air transport allocations board
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
mission
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
missions
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
authoritarians
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
combined communication board
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
authoritarian
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
embracery
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
boxman
عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
award
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
commitment board
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com