Dictiornary-Farsi | ترافیک سنگین است. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (2 milliseconds)

English	Persian
There is heavy traffic.	ترافیک سنگین است.
The traffic is heavy.	ترافیک سنگین است.


Search result with all words

automatic terminal information service	ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
heavy traffic	ترافیک سنگین
dense traffic	ترافیک سنگین
Other Matches

road traffic	ترافیک جاده ترافیک خیابان
trafficking	ترافیک
trafficked	ترافیک
traffic	ترافیک
traffics	ترافیک
through traffic	ترافیک ترانزیتی
traffic induit	ترافیک القایی
traffic flow	کشش ترافیک
traffic control	کنترل ترافیک
density of traffic	تراکم ترافیک
frequency of calls	تراکم ترافیک
induced traffic	ترافیک القایی
single lane [file] traffic	ترافیک تک خطی
telephone traffic recorder	ثبات ترافیک
high speed traffic	ترافیک سریع
telecommunication traffic	ترافیک ارتباطات
telecommunication traffic	ترافیک مخابرات
traffic on public roads	ترافیک [جاده]
telephone traffic	ترافیک تلفنی
street traffic	ترافیک [جاده]
rush-hour traffic	ساعت شلوغی ترافیک
average daily traffic [ADT]	متوسط ترافیک روزانه
to bring traffic to a standstill	ترافیک را متوقف کردن
to block [hold up] (the) traffic	ترافیک را نگه داشتن
in normal situations on public roads	در ترافیک معمولی خیابان
to divert [British E] / detour [American E] [the] traffic	منحرف کردن ترافیک
to obstruct [tie up] (the) traffic	مانع ترافیک شدن
moving traffic	ترافیک در حال حرکت
commercial road traffic	ترافیک جاده تجاری
turning traffic	ترافیک پیچ دار
to direct traffic through	ترافیک را از طریق...هدایت کردن
to regulate the traffic	[جریان] ترافیک را کنترل کرن
to regulate the flow of traffic	[جریان] ترافیک را کنترل کرن
During the rush hours.	درساعات شلوغی [پر رفت وآمد پر ترافیک]
road capacity	کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
Is there a road with little traffic?	آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
air traffic control radar system	راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
to be closed to [all] traffic	برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
to open something to [the] traffic	چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
stabling siding	دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway]	دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding	دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding	دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway]	دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding	دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
serials	روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
serial	روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
slips	روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slipped	روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip	روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
crosstalk	سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
heavy lift	حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
lumpy	سنگین
stodgy	سنگین
hulky	سنگین
logy	سنگین
burdensome	سنگین
saturnine	سنگین
cloggy	سنگین
largo a	سنگین
carking	سنگین
loggy	سنگین
cumbersome	سنگین
high proof	سنگین
lumpiest	سنگین
lumpier	سنگین
heft	سنگین
heavy water	اب سنگین
weighted	سنگین
unwieldy	سنگین
staid	سنگین
heftier	سنگین
heftiest	سنگین
hefty	سنگین
heavy footed	دل سنگین
ponderous	سنگین
hard water	اب سنگین
lumberingly	سنگین
lumpish	سنگین
weightiest	سنگین
heavier	سنگین
heavier	دل سنگین
heavies	سنگین
heavies	دل سنگین
heaviest	سنگین
heaviest	دل سنگین
exacting	سنگین
weighty	سنگین
laden	سنگین پر
pressured	سنگین
pressures	سنگین
pressuring	سنگین
onerous	سنگین
massively	سنگین
weightier	سنگین
massive	سنگین
overweight	سنگین تر از حد
waterlogged	سنگین
extensive	سنگین
navol	اب سنگین
heavy	دل سنگین
weight ton	تن سنگین
mim	سنگین
heavy	سنگین
pressure	سنگین
overburdensome	زیاد سنگین
to sit heavy on the stomach	سنگین بودن
grand opera	اپرای سنگین
emcumber	سنگین کردن
gravity abutment	گرانپایه سنگین
behave prettily	سنگین باش
heavy particle	ذره سنگین
to pound a long	سنگین رفتن
be off hand with someone <idiom>	سر سنگین بودن
heavy petroleum	نفتخام سنگین
centrosphere	سنگین کره
heavyweights	سنگین وزن
colored crystal	بلور سنگین
heavyweights	بزرگ و سنگین
traffic congestion	راهبندان سنگین
heavyweight	سنگین وزن
d. of hearing	سنگین گوش
deep mourning	عزاداری سنگین
heavyweight	بزرگ و سنگین
to weigh heavy	سنگین بودن
tie-up	راهبندان سنگین
titan crane	جرثقیل سنگین
hard colors	رنگهای سنگین
high dollar value	سنگین قیمت
high interest	بهره سنگین
high polymer	بسپار سنگین
mackinaw	کت کوتاه و سنگین
high proof spirit	عرق سنگین
slugfest	مسابقه سنگین
sadiron	اتوی سنگین
profound sleep	خواب سنگین
preponderate	سنگین تر بودن
overweigh	سنگین تر بودن از
overpoise	سنگین تر بودن از
light heavy	نیم سنگین
light heavyweight	نیم سنگین
outbalance	سنگین تر بودن از
heavyish	سنبته سنگین
heavyish	کمی سنگین
heavy weight	سنگین وزن
heavy goods	کالاهای سنگین
heavy alloy	الیاژ سنگین
heavy arm	سلاح سنگین
heavy armed	سنگین اسلحه
heavy artillery	توپخانه سنگین
heavy concrete	بتن سنگین
heavy drop	بارریزی سنگین
incumber	سنگین کردن
heavy hended	سنگین دست
heavy hydrogen	هیدروژن سنگین
heavy oil	روغن سنگین
heavy shapes	پروفیلهای سنگین
heavy soil	خاک سنگین
loggy	سنگین در فکروحرکت
loads	سنگین کردن
dull	کند سنگین
sledgehammer	چکش سنگین
sledgehammers	چکش سنگین
sober	سنگین موقر
soberly	سنگین موقر
grave	موقر سنگین
gravest	موقر سنگین
hard of hearing	سنگین گوش
dullest	کند سنگین
gravitate	سنگین کردن
gravitated	سنگین کردن
gravitates	سنگین کردن
gravitating	سنگین کردن
graves	موقر سنگین
heavy metal	فلز سنگین
millstone	بار سنگین
laden	سنگین بار
load	سنگین کردن
dulls	کند سنگین
dulling	کند سنگین
duller	کند سنگین
encumber	سنگین کردن
dulled	کند سنگین
encumbered	سنگین کردن
fuller	سنگین کننده
burdens	سنگین بارکردن
encumbering	سنگین کردن
encumbers	سنگین کردن
slam	ضربت سنگین
slammed	ضربت سنگین
slamming	ضربت سنگین
slams	ضربت سنگین
burden	سنگین بارکردن
millstones	بار سنگین
overbalanced	سنگین تر بودن از
ham handed	سنگین دست
clumps	ضربه سنگین
clumping	ضربه سنگین
clumped	ضربه سنگین
overbalancing	سنگین تر بودن از