English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
undisiplined تربیت نشده
Search result with all words
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
Other Matches
well-bred با تربیت تربیت شده
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete انجام نشده پر نشده
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
grossing بی تربیت
mannerless بی تربیت
upbringing تربیت
lowbred بی تربیت
gross بی تربیت
grossed بی تربیت
grosser بی تربیت
grosses بی تربیت
grossest بی تربیت
barbarous بی تربیت
chuff بی تربیت
blowzed بی تربیت
bearish بی تربیت
education تربیت
pedagogy تربیت
well bred با تربیت
gentle با تربیت
randy بی تربیت
impolite بی تربیت
gentlest با تربیت
caddish بی تربیت
churl بی تربیت
unmannerly بی تربیت
ill mannered بی تربیت
ill bred بی تربیت
half bred بی تربیت
good breeding تربیت
gentrice تربیت
genteelness تربیت
unpolished بی تربیت
ill-bred بی تربیت
gentler با تربیت
nurturing تربیت
cultivation تربیت
mannerliness تربیت
uncivil بی تربیت
nurtured تربیت
true bred با تربیت
manner تربیت
gentry تربیت
nurtures تربیت
low bred بی تربیت
nurture تربیت
uncivilly بی تربیت
accomplished تربیت شده
to bring up تربیت کردن
steerage اداره تربیت
rearing تربیت کردن
reared تربیت کردن
carl ادم بی تربیت
rear تربیت کردن
train [teach] تربیت کردن
education تعلیم و تربیت
school تربیت اسب
instruct تربیت کردن
genteel تربیت شده
made تربیت شده
give lessons تربیت کردن
cultured تربیت شده
cad ادم بی تربیت
educate تربیت کردن
cads ادم بی تربیت
an a woman زن تربیت شده
educating تربیت کردن
teach تربیت کردن
rears تربیت کردن
teacher training تربیت معلم
schools تربیت اسب
physical education تربیت بدنی
schooling تربیت اسب
rudesby ادم بی تربیت
reeducation تربیت مجدد
educate تربیت کردن
trains تربیت کردن
trained تربیت کردن
train تربیت کردن
abetting تربیت کردن
abetted تربیت کردن
fish culture تربیت ماهی
educates تربیت کردن
genteely از روی تربیت
trainable تربیت پذیر
educative تربیت امیز
boors ادم بی تربیت
boor ادم بی تربیت
hoyden روستایی بی تربیت
abet تربیت کردن
abets تربیت کردن
disciplinary تادیبی وابسته به تربیت
school تادیب یا تربیت کردن
schools تادیب یا تربیت کردن
correctional institution کانون اصلاح و تربیت
culture of bees پرورش یا تربیت زنبور
housebroken حیوان تربیت شده
ineducable غیر قابل تربیت
underbred نااصل زاده بی تربیت
motor education تعلیم و تربیت حرکتی
educationally از راه تعلیم و تربیت
computer based training تربیت مبتنی بر کامپیوتر
manege محل تربیت اسب
zootechnical وابسته به فن تربیت حیوانات
aviculture تربیت مرغ مرغداری
civility نجابت ورفتار خوب تربیت
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
gentry مردمان محترم و با تربیت اصالت
ill bred غیر متمدن بد تربیت شده
highbred دارای تربیت یانجابت خانوادگی
carle شخص پست ادم بی تربیت
zootechny روش تربیت و رام کردن جانوران
manege مانژ میدان تربیت اسب یاسوارکاری
zootechnics روش تربیت ورام کردن جانوران
trainable mentally retarded عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
thorough paced بهمه جور قدم تربیت شده
wcce کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
espalier چوب بندی برای تربیت نهال میوه
the churach built him up کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
falconry تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
water dog سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
espalir چوب بندی جهت تربیت نهال میوه
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
dressage حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
halterbreak کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
probation کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unbowed خم نشده
uncharged پر نشده
custom uncleared ترخیص نشده
unevaluated <adj.> ممیزی نشده
unsaturate اشباع نشده
uninspected <adj.> ارزیابی نشده
unpolished پرداخت نشده
unchecked <adj.> ممیزی نشده
unpremediated تصور نشده
unaudited <adj.> ممیزی نشده
untested <adj.> ارزیابی نشده
unexamined <adj.> ممیزی نشده
uncircumcised ختنه نشده
unnormalized هنجار نشده
untested <adj.> ممیزی نشده
uninspected <adj.> ممیزی نشده
unread خوانده نشده
unsaturated اشباع نشده
unthickened تغلیظ نشده
uninspected <adj.> امتحان نشده
unwashed شسته نشده
unexamined <adj.> بررسی نشده
unworn کهنه نشده
unworn استعمال نشده
uncounted شمرده نشده
unexamined <adj.> امتحان نشده
autochthonous جابجا نشده
unevaluated <adj.> امتحان نشده
unchecked <adj.> امتحان نشده
unaudited <adj.> امتحان نشده
unstudied مطالعه نشده
unsocialized اجتماعی نشده
unexamined <adj.> ارزیابی نشده
virgin استفاده نشده
unsaved پس انداز نشده
unset ثابت نشده
unevaluated <adj.> ارزیابی نشده
virgins استفاده نشده
unchecked <adj.> ارزیابی نشده
unaudited <adj.> ارزیابی نشده
unshod نعل نشده
untested <adj.> امتحان نشده
unsight دیده نشده
wound less زخمی نشده
unbowed سر کوب نشده
unverified <adj.> بازرسی نشده
unverified <adj.> تست نشده
uncleared ترخیص نشده
uncoditioned قطعی نشده
uncoditioned شرط نشده
undeeded در سندقید نشده
undefined تعریف نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com