Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
rearrngement
ترتیب دوم باره
Other Matches
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
in relation to
در باره
ter
سه باره
one-off
یک باره
in regard to
در باره
rampire
باره
rampart
باره
lake rampart
اب باره
one-offs
یک باره
one-night stands
برنامهی یک باره
one-night stand
برنامهی یک باره
regards
باره نسبت
tartar
باره دندان
tartars
باره دندان
herein
در این باره
regards
بابت باره
on
بالای در باره
here
در این باره
to sputter
[about]
تف پراندن
[در باره ]
regarded
باره نسبت
regarded
بابت باره
regard
باره نسبت
regard
بابت باره
Impressionism
در باره ادراک
to speak
[about]
صحبت کردن
[در باره]
It deals with ...
موضوع در باره ... است.
countermark
انگ دوم باره
with relation to
نسبت به راجع به در باره
aftercrop
حاصل دوم باره
tartarous
دارای باره دندان
you do me injustice
در باره من بی عدالتی می کنید
re order
سفارش دوم باره
reapparition
فهور دوم باره
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
سخن گفتن در باره چیزی
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
to sputter
[about]
با خشم سخن گفتن
[در باره ]
information
[on]
about somebody]
[something]
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
for the rest
اما در باره باقی مطالب
he is an a. on that
سخن او دراین باره است
information
[on]
about somebody]
[something]
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
i assured him of that
به او در این باره اطمینان دادم
what say you to a cinema?
در باره سینما چه عقیده دارید
what do you think of him?
عقیده شما در باره او چیست
with regard to
نسبت به در باره راجع به در خصوص
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
to theorise
[about something]
[British E]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
to theorize
[about something]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
convention
باره مسائل حزبی ناحیهای
conventions
باره مسائل حزبی ناحیهای
prejudicate
بی رسیدگی رای دادن در باره
disclosure
عمل بیان در باره چیزی
disclosures
عمل بیان در باره چیزی
deuterogamy
عروسی دوم باره تجدیدفراش
to meditate on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
to ruminate on something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
argument
بحث در باره چیزی بدون توافق
arguments
بحث در باره چیزی بدون توافق
to pry into a person affairs
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
vallum
بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
to theorise
[about something]
[British E]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to consult with somebody about something
با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to have a different view of
[ opinion about]
something
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
to make of something
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
What do you make of this
[it]
?
نظر شما در باره این چه است؟
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
اظهار نظر دادن در باره چیزی
monographist
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
to theorize
[about something]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to do one right
عدالت در باره کسی بجا اوردن
to sputter
[about]
تند ومغشوش سخن گفتن
[در باره ]
arguing
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argue
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
I don't want to say anything about that.
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
There is nothing I can do about it.
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
to talk something over with somebody
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
to get an overview
[of something]
دید کلی
[در باره چیزی]
دست یافتن
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
argues
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
Allow me to chew it over in my mind .
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
to talk out a bill
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
genetics
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
On the recent developments he had nothing to say.
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
urology
رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
Thinking of it still gives me a pang.
[Colloquial]
هنوز من را آزار می دهد
[اذیت می کند]
وقتی که در باره آن فکر می کنم.
urological
رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
What does Main Street think of this policy?
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
urologic
رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
geostrategy
شاخهای از فیزیک سیاسی که در باره علم لشکر کشی بحس میکند
off print
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
permanent income hypothesis
مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
glaciology
علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
randomly
بی ترتیب
configuration
ترتیب
respectively
به ترتیب
regvlarity
ترتیب
to order
<idiom>
به ترتیب
management
ترتیب
managements
ترتیب
random
بی ترتیب
anomaly
بی ترتیب
anomalies
بی ترتیب
ordering
ترتیب
orderliness
ترتیب
arrangement
ترتیب
disorderly
بی ترتیب
organisations
ترتیب
ataxic
بی ترتیب
organization
ترتیب
arrangements
ترتیب
organizations
ترتیب
pial
بی ترتیب
arrangment
ترتیب
arramgement
ترتیب
assortment
ترتیب
catenation
ترتیب
assortments
ترتیب
arr
ترتیب
collocation
ترتیب
to make an arrangement
ترتیب
irregular
بی ترتیب
configurations
ترتیب
serialization
ترتیب
set up
ترتیب
lay out
ترتیب
kelter
ترتیب
kelter or kilter
ترتیب
regularity
ترتیب
system
ترتیب
in series
به ترتیب
systems
ترتیب
out of kelter
بی ترتیب
ordonnance
ترتیب
orderless
بی ترتیب
regularities
ترتیب
order
ترتیب
sequences
ترتیب
sequence
ترتیب
immethodical
بی ترتیب
indue order
به ترتیب صحیح
fifo
به ترتیب ورود
random fill
خاکریز بی ترتیب
alphabetical order
ترتیب رکوردها
arrengement
ترتیب دادن
in chronological order
به ترتیب تاریخ
ascending order
ترتیب صعودی
control sequence
ترتیب کنترل
relative location
ترتیب نسبی
gradational
به ترتیب درجه
to map out
ترتیب دادن
sequencing
ترتیب گذاری
sort key
کلید ترتیب
firing order
ترتیب احتراق
first in first out
به ترتیب ورود
sequence check
مقابله ترتیب
In this order. In this way.
باین ترتیب
sequence control
کنترل ترتیب
sequence counter
ترتیب شمار
sequencer
ترتیب سنج
word order
ترتیب واژه ها
compose sequence
ترتیب ساختگی
connecting arrangement
ترتیب پیوسته
descending sort
ترتیب نزولی
connecting arrangement
ترتیب متصل
partial order
ترتیب جزئی
partial order
پاره ترتیب
decreasing order
ترتیب کاهنده
data set
ترتیب داده
curialism
ترتیب دربارپاپ
order of battle
ترتیب نیرو
collating sequence
ترتیب تلفیقی
desultorily
بطور بی ترتیب
kelter
بی ترتیب مختل
expandede order
ترتیب مبسوط
birth order
ترتیب ولادت
untune
بی ترتیب کردن
sequence number
شماره ترتیب
lighting scheme
ترتیب روشنایی
sort order
نظم ترتیب
rearrngement
ترتیب مجد د
calling sequence
ترتیب فراخوانی
castrametation
فن ترتیب اردو
march order
ترتیب راهپیمایی
sequencing
ترتیب دهی
critical assembly
ترتیب بحرانی
by the same token
<adv.>
به ترتیب دیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com