Dictiornary-Farsi | ترتیب صعودی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7 milliseconds)

English	Persian
ascending order	ترتیب صعودی


Other Matches

random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
ascendant	صعودی
ascending	صعودی
ascensional	صعودی
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
ascending chromatography	کروماتوگرافی صعودی
ascending sort	جورکردن صعودی
hoisting power	نیروی صعودی
scansorial	صعودی بالارونده
increasing function	تابع صعودی
increasing cost	هزینههای صعودی
upward tendency	گرایش صعودی
upward mobility	تحرک صعودی
upward trend	روند صعودی
ascending sort	مرتب سازی صعودی
law of increasing return	قانون بازده صعودی
upswing	سیر صعودی داشتن
acroscopic	متوجه به بالا صعودی
ascending reticular activating system	دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
aras	system reticularactivating ascendingدستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
giffen good	نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
cobb doglas production function	ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
assortments	ترتیب
irregular	بی ترتیب
collocation	ترتیب
kelter	ترتیب
in series	به ترتیب
assortment	ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
lay out	ترتیب
orderless	بی ترتیب
ordonnance	ترتیب
disorderly	بی ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
immethodical	بی ترتیب
orderliness	ترتیب
pial	بی ترتیب
sequence	ترتیب
systems	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
arramgement	ترتیب
regularity	ترتیب
catenation	ترتیب
arrangment	ترتیب
ordering	ترتیب
order	ترتیب
anomalies	بی ترتیب
regularities	ترتیب
sequences	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
system	ترتیب
serialization	ترتیب
set up	ترتیب
arr	ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
configurations	ترتیب
arrangement	ترتیب
configuration	ترتیب
randomly	بی ترتیب
respectively	به ترتیب
managements	ترتیب
regvlarity	ترتیب
organisations	ترتیب
organization	ترتیب
organizations	ترتیب
arrangements	ترتیب
random	بی ترتیب
management	ترتیب
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
partial order	ترتیب جزئی
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
alphabetical order	ترتیب رکوردها
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
arrengement	ترتیب دادن
ordaining	ترتیب دادن
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
hereto <adv.>	به این ترتیب
hereunto <adv.>	به این ترتیب
runs	ترتیب محوطه
run	ترتیب محوطه
ordains	ترتیب دادن
ordained	ترتیب دادن
ordain	ترتیب دادن
disciplining	تادیب ترتیب
disciplines	تادیب ترتیب
discipline	تادیب ترتیب
dresses	ترتیب دادن
disordered	بی ترتیب اشفته
make-up	ترتیب گریم
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
orchestration	ترتیب هم اهنگی
schemes	ترتیب رویه
schemed	ترتیب رویه
scheme	ترتیب رویه
permanency	ترتیب همیشگی
permanencies	ترتیب همیشگی
as to that <adv.>	به این ترتیب
concerning this <adv.>	به این ترتیب
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
dress	ترتیب دادن
random fill	خاکریز بی ترتیب
sequencing	ترتیب گذاری
indue order	به ترتیب صحیح
sequencing	ترتیب دهی
sort key	کلید ترتیب
sort order	نظم ترتیب
in chronological order	به ترتیب تاریخ
gradational	به ترتیب درجه
to map out	ترتیب دادن
first in first out	به ترتیب ورود
firing order	ترتیب احتراق
kelter	بی ترتیب مختل
sequencer	ترتیب سنج
rearrngement	ترتیب مجد د
partial order	پاره ترتیب
relative location	ترتیب نسبی
sequence check	مقابله ترتیب
sequence control	کنترل ترتیب
order of battle	ترتیب نیرو
march order	ترتیب راهپیمایی
lighting scheme	ترتیب روشنایی
sequence counter	ترتیب شمار
sequence number	شماره ترتیب
on this <adv.>	به این ترتیب
untune	بی ترتیب کردن
connecting arrangement	ترتیب متصل
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
compose sequence	ترتیب ساختگی
collating sequence	ترتیب تلفیقی
castrametation	فن ترتیب اردو
calling sequence	ترتیب فراخوانی
data set	ترتیب داده
control sequence	ترتیب کنترل
critical assembly	ترتیب بحرانی
word order	ترتیب واژه ها
fifo	به ترتیب ورود
expandede order	ترتیب مبسوط
desultorily	بطور بی ترتیب
descending sort	ترتیب نزولی
In this order. In this way.	باین ترتیب
descending order	ترتیب نزولی
decreasing order	ترتیب کاهنده
curialism	ترتیب دربارپاپ
birth order	ترتیب ولادت
rearrangement	ترتیب مجدد
ratings	ترتیب تقدم
sequences	رشته ترتیب
sequences	ترتیب دادن
line-up	به ترتیب ایستادن
chronological	به ترتیب تاریخ
line up	به ترتیب ایستادن
instrumentation	ترتیب اهنگ
tactics	نظم و ترتیب
sequence	ترتیب دادن
rearrangements	ترتیب مجدد
trains	نظم ترتیب
formation	ترتیب قرارگرفتن
sequence	رشته ترتیب
trained	نظم ترتیب
train	نظم ترتیب
rating	ترتیب تقدم
layouts	ترتیب وسایل
layout	ترتیب وسایل
line-ups	به ترتیب ایستادن
arrangements	ترتیب تنظیم
arrangement	ترتیب تنظیم
arrangement	ترتیب اصلاح
system	نظم ترتیب
systems	نظم ترتیب
arrangements	ترتیب اصلاح
precedence	ترتیب تقدم
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
input output order	ترتیب ورودی- خروجی
issue priority	ترتیب تقدم توزیع
marshaled	به ترتیب نشان دادن
queues	که به ترتیب بررسی می شوند
heterotaxy	ترتیب خلاف قاعده
last but not least	اخر از حیث ترتیب
marshal	به ترتیب نشان دادن
heterotaxis	ترتیب خلاف قاعده
dictionary sort	ترتیب واژه نامهای
order	ترتیب انجام کار
data access arangement	ترتیب دستیابی داده ها
daa	ترتیب دستیابی داده ها
phase in	به ترتیب داخل شدن
flow cycle	مدار ترتیب کار
force designator	شماره ترتیب یکان
coarse adjustment	نظم و ترتیب دانهای
fifo	خروج به ترتیب ورود