Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
dictionary sort |
ترتیب واژه نامهای |
|
|
Other Matches |
|
word order |
ترتیب واژه ها |
recredential |
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است |
random processing |
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده |
scheduled |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
schedule |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
schedules |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
collocation |
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران |
portmanteaux |
واژه مرکب از دو واژه |
portmanteau |
واژه مرکب از دو واژه |
portmanteaus |
واژه مرکب از دو واژه |
epistolary |
نامهای |
chain |
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند |
chains |
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند |
letter-bomb |
بمب نامهای |
i had a lettr from him |
نامهای از او داشتم |
letter-bombs |
بمب نامهای |
send a letter |
نامهای بفرستید |
the underwritten names |
نامهای زیرین |
acknowledges |
وصول نامهای را اشعار داشتن |
acknowledging |
وصول نامهای را اشعار داشتن |
to readdress a letter |
عنوان نامهای را عوض کردن |
firing order |
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح |
to prove a will |
درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن |
blind letter |
نامهای که نام ونشان روشن ندارد |
an open letter |
نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود |
pasquinade |
جرشفت هجو نامهای که درجایگاه عمومی بزنند |
book message |
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود |
p sanction |
حکم سلطنتی یاتصویب نامهای که صورت قانون راپیدامیکند |
officinal names of drugs |
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است |
open cover |
بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود |
open policy |
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود |
round robin (letter) <idiom> |
نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی) |
batting order |
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت |
consular convention |
عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود |
note |
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire |
notes |
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire |
noting |
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire |
letter de chancellerie |
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد |
letters patent |
نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند |
letters patent |
نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند |
wild card |
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد |
bill of health |
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود |
onomasticon |
فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم |
open policy |
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود |
standard |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
standards |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
neologisms |
نو واژه |
neologism |
نو واژه |
mosul |
واژه |
term |
واژه |
word |
واژه |
termed |
واژه |
terming |
واژه |
worded |
واژه |
returns |
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند |
returned |
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند |
returning |
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند |
return |
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند |
glossaries |
واژه نامه |
stimulus word |
واژه محرک |
score out that word |
ان واژه را خط بزنید |
punctuation for reference |
زیر واژه |
the root of a word |
ریشه واژه |
loanword |
واژه عاریه |
wordbook |
واژه نامه |
word count |
واژه شماری |
cognate |
واژه هم ریشه |
buzz word |
رمز واژه |
buzz words |
رمز واژه |
word book |
واژه نامه |
word-blindness |
واژه کوری |
coinage |
ابداع واژه |
word blindness |
واژه کوری |
pejorative |
واژه تحقیری |
word deafness |
واژه کری |
philologist |
واژه شناس |
paronym |
واژه هم ریشه |
loanword |
واژه بیگانه |
synonyms |
واژه هم معنی |
neologism |
واژه تراشی |
dictionary |
واژه نامه |
glossary |
واژه نامه |
synonym |
واژه مترادف |
neologism |
واژه جدید |
wordbook |
واژه نامه |
lexicology |
واژه شناسی |
neologisms |
واژه جدید |
neologisms |
واژه تراشی |
keyword |
واژه کلیدی |
synonym |
واژه هم معنی |
intercalation |
واژه افزایی |
glossary |
واژه نامه |
worded |
واژه سخن |
lexicon [dictionary] |
واژه نامه |
word |
واژه سخن |
synonyms |
واژه مترادف |
neolalia |
واژه تراشی |
dissylable |
واژه دوهجائی |
an inseparable prefix |
سر واژه جدا نشدنی |
this word means a dog |
این واژه یعنی سگ |
score out that word |
روی ان واژه خط بکشید |
english words |
واژه ها یا لغات انگلیسی |
pentasyllable |
واژه پنج هجائی |
post fix |
در پایان واژه چسباندن |
prandial |
واژه شوخی امیز |
homely [British E] <adj.> |
خفه [واژه تحقیری] |
octosyllable |
واژه هشت هجائی |
lexicons |
واژه نامه دیکسیونر |
septisyllable |
واژه هفت هجائی |
teragram |
واژه چهار حرفی |
that word is obsolescent |
ان واژه کم کم دارد مهجور |
logomachy |
بازی واژه پردازی |
lexicon |
واژه نامه دیکسیونر |
polysllable |
واژه جند هجائی |
word building test |
ازمون واژه سازی |
homely [British E] <adj.> |
بیمزه [واژه تحقیری] |
homely [British E] <adj.> |
سنگین [واژه تحقیری] |
word choice test |
ازمون واژه گزینی |
word span test |
ازمون فراخنای واژه ها |
wordage |
کلمات واژه بندی |
wordprocessing program |
برنامه واژه پردازی |
syncopation |
کوتاه سازی واژه |
word association test |
ازمون تداعی واژه ها |
glossary |
واژه نامه ضمیمه کتاب |
spicery |
انباری ادویه [واژه قدیمی] |
glossaries |
واژه نامه ضمیمه کتاب |
nomenclature |
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن |
a word with a pejorative connotation |
واژه ای با معنای ضمنی منفی |
God bless [you] ! |
خدا حافظ [واژه کهنه] |
lexicography |
فرهنگ نویسی واژه نگاری |
slang |
واژه عامیانه وغیر ادبی |
malaprop |
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد |
neology |
استعمال واژه یااصطلاح جدید |
periphrasis |
استعمال واژه ها وعبارات زائد |
rebus |
نشاندادن واژه ها بصورت مصور |
purism |
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح |
dictionaries |
کتاب لغت واژه نامه |
dictionary |
کتاب لغت واژه نامه |
envelope |
نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است |
envelopes |
نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است |
lexigraphy |
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست |
homely [British E] <adj.> |
عادی و خسته کننده [واژه تحقیری] |
catch-phrase |
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند |
catch-phrases |
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند |
bawdry |
زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی] |
How do you pronounce [say] that [this] word? |
این واژه چه جور تلفظ می شود؟ |
cantoria |
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون] |
letter of recall |
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند |
to inspan oxen |
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند |
sanshifter |
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی |
anglo-chinois |
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ] |
Genius Loci |
نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی] |
parathesis |
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد |
alinik design |
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی |
this word occurs in gulistan p |
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود |
logogram |
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد |
logograph |
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد |
kpsi |
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع] |
to purify the person language |
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن |
is intervocalic |
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است |
poetaster is pejorative word |
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود |
split infinitive |
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to |
split infinitives |
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to |
worid |
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف |
paragram |
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف |
Chrismon |
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح] |
the word is sanctioned by use |
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است |
Cinquecento |
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.] |
electrographic architecture |
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.] |
Pronoia |
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد |
orderless |
بی ترتیب |
ordonnance |
ترتیب |
regularity |
ترتیب |
ordering |
ترتیب |
regularities |
ترتیب |
anomalies |
بی ترتیب |
anomaly |
بی ترتیب |
arrangements |
ترتیب |
pial |
بی ترتیب |
regvlarity |
ترتیب |
systems |
ترتیب |
system |
ترتیب |
arrangement |
ترتیب |
respectively |
به ترتیب |
organisations |
ترتیب |
catenation |
ترتیب |
kelter or kilter |
ترتیب |
kelter |
ترتیب |
in series |
به ترتیب |
immethodical |
بی ترتیب |
lay out |
ترتیب |
organization |
ترتیب |
organizations |
ترتیب |
arramgement |
ترتیب |
configurations |
ترتیب |
configuration |
ترتیب |
randomly |
بی ترتیب |
ataxic |
بی ترتیب |
random |
بی ترتیب |
out of kelter |
بی ترتیب |