English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
English Persian
yea and nay تردید رای داشتن
Search result with all words
vacillate دل دل کردن تردید داشتن
vacillated دل دل کردن تردید داشتن
vacillates دل دل کردن تردید داشتن
vacillating دل دل کردن تردید داشتن
dubitation تردید داشتن
scruple تردید داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
Other Matches
acatalepsy تردید
irresolution تردید
querying تردید
query تردید
queries تردید
stickle تردید
swither تردید
skepticism تردید
vibration تردید
indecision تردید
uncertainties تردید
uncertainty تردید
waveringly با تردید
vibrational تردید
doubt تردید
vibratility تردید
doubtless بی تردید
unerring بی تردید
hesitation تردید
queried تردید
questionless بی تردید
incertiude شک تردید
doubting تردید
dubitation تردید
doubted تردید
hertzprung russel diagram تردید
qualm تردید
qualms تردید
doubts تردید
dubitate تردید
indecisiveness تردید
shilly shally تردید
unassailable بی تردید
dubiety تردید
dubiosity تردید
scruple تردید
indubitable بدون تردید
suspicion [about somebody] تردید [به کسی]
totter تردید کردن
tottered تردید کردن
irresolution تردید رای
irresolutely دودلانه با تردید
doubted تردید کردن
doubt تردید کردن
indecision تردید رای
totters تردید کردن
doubtfulness حالت تردید
dubitable قابل تردید
hesitancy دودلی تردید
doubtfully از روی تردید
hesitatively از روی تردید
hesitantly از روی تردید
undoubted بدون تردید
questionable قابل تردید
no doubt بدون تردید
fishy مورد تردید
diffidently با ترس یا تردید
doubts تردید کردن
doubting تردید کردن
call in question تردید کردن در
demurring تردید رای
questioned تردید کردن در
hang تردید تمایل
querying تردید کردن
query تردید کردن
queries تردید کردن
queried تردید کردن
hangs تردید تمایل
question تردید پرسش
demurred تردید رای
question تردید کردن در
impeachable قاب تردید
demurs تردید رای
questions تردید پرسش
questions تردید کردن در
demur تردید رای
questioned تردید پرسش
hesitater تردید کننده
hesitance دودلی تردید
indubious تردید ناپذیر
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
with a grain of salt بقیداحتیاط بااندک تردید
questionably بطور قابل تردید
suspicion تردید مظنون بودن
indubitably بطور غیرقابل تردید
suspicions تردید مظنون بودن
unquestionable غیر قابل تردید
There is no room for doubt. جای تردید نیست
there is no place for doubt جای هیچگونه تردید نیست
To give way to doubt. To waver. بخود تردید راه دادن
to exclude doubt جای تردید باقی نگذاشتن
contests مورد تردید یا اعتراض قراردادن
doubtful ترکش مشکوک مورد تردید
contesting مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contest مورد تردید یا اعتراض قراردادن
indubious غیر قابل تردید بی شبهه
contested مورد تردید یا اعتراض قراردادن
waver تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering تردید پیدا کردن تبصره قانون
without question بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
unmistakably خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
unmistakable خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
He accepted the job, albeit with some hesitation. هرچند که با تردید، او [مرد ] این کار را پذیرفت.
impeached هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeach هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaches هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaching هدی به علت شهود معارض تردید کردن
From your lips to God's ears! <idiom> امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
mean مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
challenges مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
impeaching عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaches عیب جویی کردن تردید کردن در
impeached عیب جویی کردن تردید کردن در
impeach عیب جویی کردن تردید کردن در
lacks کم داشتن
redolence بو داشتن
bear داشتن
having داشتن
to be feverish تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
to have f. تب داشتن
monogyny داشتن یک زن
relieves داشتن
have داشتن
bear در بر داشتن
bears داشتن
bears در بر داشتن
to go hot تب داشتن
possess داشتن
possesses داشتن
lack کم داشتن
want کم داشتن
to hold a meeting داشتن
lacked کم داشتن
possessing داشتن
wanted کم داشتن
intercommon داشتن
to have possession of داشتن
owned داشتن
own داشتن
doubts شک داشتن
relieving داشتن
to have داشتن
owning داشتن
to hold داشتن
owns داشتن
doubted شک داشتن
lackvt کم داشتن
to possess داشتن
relieve داشتن
doubting شک داشتن
doubt شک داشتن
stink تعفن داشتن
figure on اطمینان داشتن
exists وجود داشتن
existed وجود داشتن
exist وجود داشتن
resembling شباهت داشتن
resembles شباهت داشتن
stinks تعفن داشتن
attend حضور داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com