English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
question تردید پرسش
questioned تردید پرسش
questions تردید پرسش
Other Matches
interrogatively بشکل پرسش بطور پرسش
test item پرسش
querying پرسش
questions پرسش
items پرسش
item پرسش
query پرسش
question پرسش
queries پرسش
queried پرسش
questioned پرسش
catechize از راه پرسش
catechist ازراه پرسش
floorer پرسش سخت
in an interrogatory tone با لحن پرسش
interrogarive pronoun ضمیر پرسش
indirect question پرسش غیرمستقیم
oblique question پرسش غیرمستقیم
point of interrogation نشان پرسش
interogation mark نشان پرسش
catechise از راه پرسش
interrogators پرسش کننده
interrogator پرسش کننده
inquiries پرسش بازجویی
inquiry پرسش بازجویی
cross-examine پرسش کردن از
posers پرسش دشوار
poser پرسش دشوار
poseurs پرسش دشوار
poseur پرسش دشوار
cross-examination پرسش و مقابله
cross-examinations پرسش و مقابله
cross-examines پرسش کردن از
cross-examined پرسش کردن از
questioningly پرسش کنان
question marks پرسش نشان
question mark پرسش نشان
debriefs پرسش کردن
debriefed پرسش کردن
questtioningly پرسش کنل
debrief پرسش کردن
questionary پرسش نامه
cross-examining پرسش کردن از
leadingquestion پرسش راهنما
item difficulty دشواری پرسش
item analysis تحلیل پرسش
interrogatively ازراه پرسش
item selection پرسش گزینی
item validity اعتبار پرسش
vibrational تردید
vibratility تردید
waveringly با تردید
swither تردید
stickle تردید
incertiude شک تردید
hertzprung russel diagram تردید
dubitation تردید
dubitate تردید
dubiosity تردید
dubiety تردید
acatalepsy تردید
unassailable بی تردید
questionless بی تردید
indecision تردید
scruple تردید
shilly shally تردید
skepticism تردید
indecisiveness تردید
irresolution تردید
qualms تردید
queries تردید
doubted تردید
doubt تردید
query تردید
qualm تردید
uncertainty تردید
uncertainties تردید
vibration تردید
doubting تردید
querying تردید
unerring بی تردید
hesitation تردید
doubtless بی تردید
queried تردید
doubts تردید
leading questions پرسش راهنمایی کننده
catechism پرسش نامه مذهبی
catechise از راه پرسش یاددادن
status enquiry پرسش نامه وضعیت
open ended question پرسش باز پاسخ
multiple choice item پرسش چند گزینهای
leap frog test آزمایش پرسش قورباغه
interrogator responsor دستگاه پرسش- پاسخ
leading question پرسش راهنمایی کننده
circularize پرسش نامه فرستادن
catechize از راه پرسش یاددادن
inquiry system سیستم پرسش- پاسخ
item discrimination index ضریب افتراق پرسش
catechisms پرسش نامه مذهبی
this very question دقیقا همین پرسش
to overwhelm with questions غرق پرسش کردن
quiz شوخی پرسش و ازمون
quizzes شوخی پرسش و ازمون
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
undoubted بدون تردید
queried تردید کردن
questionable قابل تردید
diffidently با ترس یا تردید
indubious تردید ناپذیر
hesitantly از روی تردید
hesitance دودلی تردید
hesitater تردید کننده
doubtfully از روی تردید
hangs تردید تمایل
hesitatively از روی تردید
dubitation تردید داشتن
irresolutely دودلانه با تردید
demurred تردید رای
demur تردید رای
suspicion [about somebody] تردید [به کسی]
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
scruple تردید داشتن
demurring تردید رای
demurs تردید رای
querying تردید کردن
irresolution تردید رای
queries تردید کردن
query تردید کردن
no doubt بدون تردید
hang تردید تمایل
totter تردید کردن
doubts تردید کردن
call in question تردید کردن در
questions تردید کردن در
indecision تردید رای
question تردید کردن در
impeachable قاب تردید
questioned تردید کردن در
doubting تردید کردن
tottered تردید کردن
fishy مورد تردید
hesitancy دودلی تردید
dubitable قابل تردید
doubted تردید کردن
totters تردید کردن
doubtfulness حالت تردید
doubt تردید کردن
indubitable بدون تردید
resolveme this این پرسش را پاسخ دهید
inquires پرسش کردن جویا شدن
inquisitorial مقرون به سخت گیری در پرسش
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
enquired پرسش کردن جویا شدن
enquires پرسش کردن جویا شدن
inquire پرسش کردن جویا شدن
inquired پرسش کردن جویا شدن
with a grain of salt بقیداحتیاط بااندک تردید
yea and nay تردید رای داشتن
There is no room for doubt. جای تردید نیست
vacillating دل دل کردن تردید داشتن
vacillates دل دل کردن تردید داشتن
questionably بطور قابل تردید
indubitably بطور غیرقابل تردید
vacillate دل دل کردن تردید داشتن
vacillated دل دل کردن تردید داشتن
suspicions تردید مظنون بودن
suspicion تردید مظنون بودن
unquestionable غیر قابل تردید
this act provoked my inquiry این کار موجب پرسش من است
to p angone with questions با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
... if you don't mind my asking ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
to p any one with question کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to pry into a person affairs فضولانه در باره کسی پرسش کردن
contested مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contest مورد تردید یا اعتراض قراردادن
To give way to doubt. To waver. بخود تردید راه دادن
contesting مورد تردید یا اعتراض قراردادن
to exclude doubt جای تردید باقی نگذاشتن
there is no place for doubt جای هیچگونه تردید نیست
contests مورد تردید یا اعتراض قراردادن
indubious غیر قابل تردید بی شبهه
doubtful ترکش مشکوک مورد تردید
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
wavered تردید پیدا کردن تبصره قانون
unmistakably خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
unmistakable خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
waver تردید پیدا کردن تبصره قانون
without question بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
wavering تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers تردید پیدا کردن تبصره قانون
catechetics فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com