Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 132 (8 milliseconds)
English	Persian
salivation	ترشح بزاق
Search result with all words
salivate	بزاق ترشح کردن
salivated	بزاق ترشح کردن
salivates	بزاق ترشح کردن
salivating	بزاق ترشح کردن
slaver	گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
Other Matches
liquefacient	عامل موجب ترشح ترشح کننده
suppuration	ترشح ریم ترشح چرک
spits	بزاق
saliva	بزاق
sputum	بزاق
spit	بزاق
salivated	بزاق ایجادکردن
slobber	بزاق گلیز
slobber	بزاق زدن به
slobbered	بزاق گلیز
slobbering	بزاق گلیز
slobbering	بزاق زدن به
salivating	بزاق ایجادکردن
salivates	بزاق ایجادکردن
slobbers	بزاق زدن به
salivate	بزاق ایجادکردن
slobbers	بزاق گلیز
insalivation	اختلاط با بزاق
sialagogic	بزاق اور
sialagogue	مدر بزاق
slobbered	بزاق زدن به
ptyalism	سیلان بزاق
salivation	بزاق اوری
salivation	ایجاد بزاق
ptyalin	ماده تخمیری بزاق
insalivate	با خدو اغشتن با بزاق امیختن
saliva test	ازمایش بزاق دهان اسب
parotid	وابسته بغده بزاق زیرگوش
sprinkles	ترشح
transudation	ترشح
sprinkled	ترشح
secretion	ترشح
splashing	ترشح
splashes	ترشح
transpiration	ترشح
splash	ترشح
transudate	ترشح
sprinkle	ترشح
spattering	ترشح
spluttering	ترشح
sprayed	ترشح
spluttered	ترشح
spraying	ترشح
sprays	ترشح
spatter	ترشح
splutter	ترشح
flux	ترشح
spattered	ترشح
spatters	ترشح
spray	ترشح
splutters	ترشح
leakage	ترشح
leakages	ترشح
spoondrift	ترشح امواج
jakes	ترشح مدفوع
internal secretion	ترشح درونی
discharge	ترشح کردن
spattering	ترشح کردن
he was splashed all over	سرتا پا ترشح شد
discharges	ترشح کردن
galactopoiesis	ترشح شیر
brights disease	ترشح بول
anuria	قطع ترشح
spattered	ترشح کردن
discharges	انفصال ترشح
plash	ترشح کردن
splashy	دارای ترشح
splatters	ترشح کردن
splattering	ترشح کردن
splattered	ترشح کردن
splatter	ترشح کردن
secretionary	ترشح کننده
spatter	ترشح کردن
discharge	انفصال ترشح
splashing	دارای ترشح
spatters	ترشح کردن
secreting	ترشح کردن
spluttered	ترشح کردن
splutter	ترشح کردن
splashes	دارای ترشح
splashes	ترشح کردن
splash	صدای ترشح
splash	دارای ترشح
secreted	ترشح کردن
splashing	صدای ترشح
splashing	ترشح کردن
sprinkles	ترشح کردن
secrete	ترشح کردن
sprinkled	ترشح کردن
actescence	ترشح شیر
splashes	صدای ترشح
splutters	ترشح کردن
secretes	ترشح کردن
sprinkle	ترشح کردن
spluttering	ترشح کردن
splash	ترشح کردن
pyosis	ترشح ریم چرک
agalactia	قلت ترشح شیر
agalaxy	قلت ترشح شیر
liquefacient	مایع ترشح کننده
anuria	نقص در ترشح ادرار
lactogenic	موجب ترشح شیر
actescent	ترشح کننده شیر
lactate	شیر ترشح کردن
sprinkles	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
glands	هر عضو ترشح کننده دشبل
exudate	ترشح التهابی برون نشست
sprinkle	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
gland	هر عضو ترشح کننده دشبل
sprinkled	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
paracholia	ترشح غیر عادی زرداب
vaginicolous	ترشح کننده یاساکن نیام
tuberculotoxin	مواد سمی که از باسیل کخ ترشح میشود
adrenal	مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
sprayed	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
gastrin	هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
transpirable	قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
sprays	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
phlegm [secretion in the airway during inflammation]	بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
mucus [secretion of the mucous membranes]	خلط [بلغم] [ماده لزج] [ترشح غشا مخاطی] [پزشکی]
acromegaly	رشد بیش ازاندازهء سرو دست و پا در اثر ترشح زیاد غدهء
yellow bile	مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
endocrine	غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com