English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (15 milliseconds)
English Persian
secretionary ترشح کننده
Search result with all words
endocrine غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
gland هر عضو ترشح کننده دشبل
glands هر عضو ترشح کننده دشبل
actescent ترشح کننده شیر
liquefacient عامل موجب ترشح ترشح کننده
liquefacient مایع ترشح کننده
vaginicolous ترشح کننده یاساکن نیام
Other Matches
suppuration ترشح ریم ترشح چرک
spluttered ترشح
splashes ترشح
sprinkled ترشح
spray ترشح
spluttering ترشح
spraying ترشح
sprinkles ترشح
sprays ترشح
sprinkle ترشح
splashing ترشح
splutters ترشح
sprayed ترشح
splash ترشح
spatters ترشح
transudation ترشح
leakages ترشح
spattering ترشح
transudate ترشح
spattered ترشح
splutter ترشح
transpiration ترشح
flux ترشح
leakage ترشح
secretion ترشح
spatter ترشح
sprinkled ترشح کردن
splash صدای ترشح
anuria قطع ترشح
actescence ترشح شیر
sprinkles ترشح کردن
internal secretion ترشح درونی
secrete ترشح کردن
secreted ترشح کردن
jakes ترشح مدفوع
sprinkle ترشح کردن
secretes ترشح کردن
splashes ترشح کردن
plash ترشح کردن
splashes دارای ترشح
splatter ترشح کردن
spoondrift ترشح امواج
splattered ترشح کردن
splattering ترشح کردن
splash دارای ترشح
splatters ترشح کردن
splashing صدای ترشح
splashing ترشح کردن
splashing دارای ترشح
splash ترشح کردن
secreting ترشح کردن
splashes صدای ترشح
galactopoiesis ترشح شیر
spatters ترشح کردن
spattering ترشح کردن
splutter ترشح کردن
splutters ترشح کردن
spattered ترشح کردن
spluttered ترشح کردن
he was splashed all over سرتا پا ترشح شد
spatter ترشح کردن
salivation ترشح بزاق
spluttering ترشح کردن
brights disease ترشح بول
discharges انفصال ترشح
splashy دارای ترشح
discharges ترشح کردن
discharge ترشح کردن
discharge انفصال ترشح
lactogenic موجب ترشح شیر
salivate بزاق ترشح کردن
agalaxy قلت ترشح شیر
salivated بزاق ترشح کردن
agalactia قلت ترشح شیر
pyosis ترشح ریم چرک
salivates بزاق ترشح کردن
salivating بزاق ترشح کردن
anuria نقص در ترشح ادرار
lactate شیر ترشح کردن
sprinkled پاشیدن افشاندن ترشح کردن
sprinkle پاشیدن افشاندن ترشح کردن
sprinkles پاشیدن افشاندن ترشح کردن
exudate ترشح التهابی برون نشست
paracholia ترشح غیر عادی زرداب
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
tuberculotoxin مواد سمی که از باسیل کخ ترشح میشود
spray ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprays ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
transpirable قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
gastrin هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
sprayed ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
phlegm [secretion in the airway during inflammation] بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
mucus [secretion of the mucous membranes] خلط [بلغم] [ماده لزج] [ترشح غشا مخاطی] [پزشکی]
acromegaly رشد بیش ازاندازهء سرو دست و پا در اثر ترشح زیاد غدهء
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
divider جدا کننده تقسیم کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com