English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
improver ترقی کننده بهبودی دهنده
Other Matches
sanative علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory علاج کننده بهبودی دهنده
promoter ترقی دهنده ترویج کننده
promoters ترقی دهنده ترویج کننده
promotor ترقی دهنده
assistant بردست ترقی دهنده
assistants بردست ترقی دهنده
booster حامی ترقی دهنده
boosters حامی ترقی دهنده
better بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
flourishing ترقی کننده
self rising بخودی خود ترقی کننده
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
emitter منتشر کننده پس دهنده امواج
adulterant پست تر کننده استحاله دهنده
assignor واگذار کننده انتقال دهنده
incorporator تشکیل دهنده ترکیب کننده
assigner واگذار کننده انتقال دهنده
prolonger تاخیر دهنده طولانی کننده
assentient قبول کننده رضایت دهنده
intoxicating کیف دهنده ازخودبیخود کننده
mover پیشنهاد کننده تکان دهنده
tractarian چاپ کننده ویاانتشار دهنده
admissive داخل کننده اجازه دهنده
consummative تکمیل کننده انجام دهنده
polarizer متضاد کننده قطبش دهنده
truster نسیه دهنده توکل کننده
indicative خبر دهنده اشاره کننده
multiplier افزایش دهنده چند برابر کننده
developers فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developer فاهر کننده عکس توسعه دهنده
abstergent شستشو دهنده ماده پاک کننده
intercurrent مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
deictic بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
laborsaving تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
colminator تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
well-being بهبودی
recvery بهبودی
melioration بهبودی
amendment بهبودی
recruital بهبودی
health بهبودی
recuperation بهبودی
betterment بهبودی
mend بهبودی
amelioration بهبودی
mending بهبودی
recovering بهبودی یافتن
convalescent در حال بهبودی
recovers بهبودی یافتن
recuperating بهبودی یافتن
recvperate بهبودی یافتن
recover بهبودی یافتن
recuperative بهبودی بخش
meliorator بهبودی بخش
recuperates بهبودی یافتن
recoveries بهبودی بازیافت
recovery بهبودی بازیافت
to pull round بهبودی یافتن
to grow better بهبودی یافتن
to gain in nealth بهبودی یافتن
to bring through بهبودی دادن
remission بهبودی بیماری
snapback بهبودی سریع
pickup بهبودی یافتن
improve بهبودی دادن
improved بهبودی دادن
recuperated بهبودی یافتن
recuperate بهبودی یافتن
pull round بهبودی یافتن
improving بهبودی دادن
to get back on one's feet بهبودی یافتن
improves بهبودی دادن
incurable بهبودی ناپذیر
settling rounds گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
gain بهبودی یافتن رسیدن
gains بهبودی یافتن رسیدن
gained بهبودی یافتن رسیدن
snapback سریعا بهبودی یافتن
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
mended رفو کردن بهبودی یافتن
improves بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorated بهتر شدن بهبودی یافتن
improve بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorating بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate بهتر شدن بهبودی یافتن
amended بهتر کردن بهبودی یافتن
incorrigible بهبودی ناپذیر درست نشدنی
improving بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amend بهتر کردن بهبودی یافتن
mends رفو کردن بهبودی یافتن
mend رفو کردن بهبودی یافتن
amending بهتر کردن بهبودی یافتن
convalescing بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesce بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
an incorrigible person کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
prognosis بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognoses بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
increments ترقی
increment ترقی
jumps ترقی
jumped ترقی
progress ترقی
jump ترقی
progressed ترقی
promotions ترقی
increases ترقی
rise ترقی
increased ترقی
progresses ترقی
progressing ترقی
betterment ترقی
increase ترقی
advancement ترقی
rises ترقی
up-and-coming رو به ترقی
pickup ترقی
processions ترقی
appreciations ترقی
aggrantizement ترقی
boost ترقی
delelopment ترقی
boosted ترقی
boosting ترقی
boosts ترقی
procession ترقی
upswing ترقی
promotion ترقی
improvements ترقی
improvement ترقی
appreciation ترقی
Mts ترقی کردن
promoting ترقی دادن
grows ترقی کردن
upped ترقی کردن
upping ترقی کردن
promote ترقی دادن
promotes ترقی دادن
upwell ترقی کردن
meliorate ترقی دادن
promoted ترقی دادن
up ترقی کردن
Mt ترقی کردن
boomed ترقی ناگهانی
boom ترقی کردن
progressed ترقی جریان
boom ترقی ناگهانی
progress ترقی جریان
processions ترقی تصاعدی
procession ترقی تصاعدی
steepen ترقی کردن
grow ترقی کردن
progresses ترقی جریان
boomed ترقی کردن
booming ترقی ناگهانی
lift سرقت ترقی
frozen بدون ترقی
lifted سرقت ترقی
lifts سرقت ترقی
booms ترقی کردن
booms ترقی ناگهانی
booming ترقی کردن
progressing ترقی جریان
developments ترقی نمو
ne plus ultra حداعلای ترقی
climb ترقی کردن
climbed ترقی کردن
climbing ترقی کردن
growth افزایش ترقی
growths افزایش ترقی
upswing ترقی کردن
fluctuation ترقی و تنزیل
price increase ترقی قیمت
increase رشد ترقی
ascents ترقی عروج
climbs ترقی کردن
ascent ترقی عروج
progressive ترقی خواه
increases رشد ترقی
appreciations ترقی قیمت
appreciation ترقی قیمت
boost ترقی کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com