English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
wicker ترکه یا چوب کوتاه
Other Matches
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
wattle ترکه برای ساختن سبد ترکه
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
branchlet ترکه
succession ترکه
twing ترکه
wand ترکه
patrimony ترکه
patrimonies ترکه
successions ترکه
virga ترکه
asthin as lath <idiom> ترکه ای
bequests ترکه
heirloom ترکه
heirlooms ترکه
bequest ترکه
scion ترکه نو
affshoot ترکه
scions ترکه نو
legacy ترکه
switches ترکه
rod ترکه
rods ترکه
roof batten ترکه
sprays ترکه
boughs ترکه
bough ترکه
switched ترکه
switch ترکه
estate of a deceased ترکه
twigs ترکه
legacies ترکه
sprigs ترکه
sprig ترکه
wands ترکه
spray ترکه
sprayed ترکه
twig ترکه
spraying ترکه
residue of the state باقیمانده ترکه
residuary account حساب ترکه
renouncing probate رد سمت ترکه
withy ترکه بید
one third of estate ثلث ترکه
one thrid of the estate ثلث ترکه
residue of the state مازاد ترکه
legacy ترکه موصی به
personal representative امین ترکه
offshoot ترکه فرع
offshoots ترکه فرع
adminstrator of state مدیر ترکه
twigged ترکه مانند
twiggy ترکه مانند
legacies ترکه موصی به
viminal ترکه دهنده
personal representative مدیر ترکه
administration of estate اداره ترکه
distribution of the estate تقسیم ترکه
letters of administration سند مدیریت ترکه
fiducial وابسته به امین ترکه
distribution تقسیم ترکه متوفی
distributions تقسیم ترکه متوفی
pendent lite حکم معلق امین ترکه
heritage ماترک ترکه غیر منقول
special administration اداره قسمت خاصی از ترکه
wickerwork ساخته شده از ترکه سبدسازی
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
packing sheet حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
wicker work سبد جگن بافته ترکه بافته دریچه در بچه
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
tenant by curtesy عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
pygmies کوتاه
shorter کوتاه
stocky کوتاه
pigmies قد کوتاه
pigmy قد کوتاه
pigmies کوتاه
pygmies قد کوتاه
scut دم کوتاه
short کوتاه
pygmy قد کوتاه
stockiest کوتاه
concise کوتاه
stockier کوتاه
succinct <adj.> کوتاه
short <adj.> کوتاه
stunts کوتاه
synoptic کوتاه
stunting کوتاه
low کوتاه
down کوتاه
stunt کوتاه
curtal کوتاه
pigmy کوتاه
curt <adj.> کوتاه
fleeting <adj.> کوتاه
concise <adj.> کوتاه
shortest کوتاه
pygmy کوتاه
little کوتاه
dumpy کوتاه
liliputian قد کوتاه
dwarfish کوتاه
puny قد کوتاه
succinct کوتاه
miniatures کوتاه
miniature کوتاه
bas relif کوتاه
of short duration کوتاه
easy term کوتاه مدت
curtails کوتاه کردن
short drop دراپ کوتاه
short circuit اتصال کوتاه
curtailed کوتاه کردن
epigrammatical کوتاه ونیشدار
short brittle شکننده- کوتاه
chitchat صحبت کوتاه
chiton قبای کوتاه
coatee دامن کوتاه
conte داستان کوتاه
correption کوتاه کردن
formulate کوتاه کردن
formulated کوتاه کردن
formulates کوتاه کردن
formulating کوتاه کردن
curtail کوتاه کردن
escopette قرابینه کوتاه
curtailing کوتاه کردن
escopet قرابینه کوتاه
truncate کوتاه کردن
clipping کوتاه کردن
scurried مسابقه کوتاه
cutty sark دامن کوتاه
scurries مسابقه کوتاه
draw in کوتاه شدن
scurry مسابقه کوتاه
scurrying مسابقه کوتاه
stags کوتاه کردن
stag کوتاه کردن
short blast بوق کوتاه
lie-down استراحت کوتاه
lie down استراحت کوتاه
cut off کوتاه کردن
short blast سوت کوتاه
hare sighted کوتاه بین
short burst رگبار کوتاه
razee کوتاه کردن
detruncate کوتاه کردن
detruncation کوتاه شدگی
truncated کوتاه کردن
truncates کوتاه کردن
truncating کوتاه کردن
scutter دو باگامهای کوتاه
unabridged کوتاه نشده
low frequency wave موج کوتاه
abridge کوتاه کردن
let us be brief کوتاه کنیم
knurly کوتاه قد کوتوله
mackinaw کت کوتاه و سنگین
manakin ادم کوتاه قد
manikin ادم کوتاه قد
short period دوره کوتاه
jog trot یورتمه کوتاه
narrow minded کوتاه نظر
idylls قصیده کوتاه
idylls چکامه کوتاه
idyll قصیده کوتاه
idyll چکامه کوتاه
novelet داستان کوتاه
an incomprehensive report گزارش کوتاه
lop sided کوتاه و بلند
short wave موج کوتاه
term paper رساله کوتاه
novelettes داستان کوتاه
novelette داستان کوتاه
short story داستان کوتاه
short stories داستان کوتاه
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
shuffling گام کوتاه
shuffles گام کوتاه
shuffled گام کوتاه
shuffle گام کوتاه
short-circuits اتصال کوتاه
short-circuit اتصال کوتاه
short-haul خط سیر کوتاه
short haul خط سیر کوتاه
novella رمان کوتاه
short-wave موج کوتاه
abbreviated کوتاه شده
low کوتاه دون
pigmies ادم کوتاه قد
morello گیلاس دم کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com