English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
Other Matches
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
deoxidize از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
hexahydrate ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
monoxide اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
chloramine هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
aces رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
demand oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
polymer جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymers جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
large model مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
oxygen convertor مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
precatory words عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
minimum range حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
contra preferentum rule درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
oxygenize با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
merry dancers شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary بین ذرات در داخل ذرات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
maximal oxygen consumption per minute حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
deoxygenate اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
max min system سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
oxybiont اکسیژن زی
oxygen carrier اکسیژن بر
oxygen اکسیژن
empyreal air اکسیژن
minimum حداقل
minims حداقل
minim حداقل
min حداقل
minimally حداقل
minimum stock level حداقل
minimal حداقل
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
ingredients ذرات
ingredient ذرات
oxygenation ترکیب با اکسیژن
oxygen extraction جذب اکسیژن
deoxygenation اکسیژن زدایی
oxygenation اکسیژن زنی
oxygenation امیزش با اکسیژن
oxygenization اکسیژن دهی
oxygen deficit کسر اکسیژن
atmospheric oxygen اکسیژن هوا
oxyacetylene welding جوش اکسیژن
oxygen cylinder مخزن اکسیژن
oxygen cylinder سیلندر اکسیژن
oxygen debt بدهی اکسیژن
oxidation ترکیب با اکسیژن
acidic oxide اکسیژن اسیدی
oxygen debt وام اکسیژن
oxygen گاز اکسیژن
oxygen deficit کمبود اکسیژن
lox اکسیژن مایع
deoxidize بی اکسیژن کردن
oxygenates اکسیژن زدن
oxygenated اکسیژن امیختن
acidity coefficient نسبت اکسیژن
oxygen ration نسبت اکسیژن
oxygenated اکسیژن زدن
oxygenate اکسیژن امیختن
oxygenate اکسیژن زدن
liquid oxygen اکسیژن مایع
liquid exygen اکسیژن مایع
oxygenates اکسیژن امیختن
oxygenating اکسیژن زدن
deoxidation اکسیژن گیری
deoxidate بی اکسیژن کردن
oxygenize با اکسیژن امیختن
oxygen اکسیژن دار
oxidization ترکیب با اکسیژن
steno oxibiant اکسیژن کم تاب
anoxia کمبود اکسیژن
oxygenating اکسیژن امیختن
trivalence سه ترکیبی
trivalency سه ترکیبی
synthetical ترکیبی
ingradient جز جز ترکیبی
synthesic ترکیبی
synthetic ترکیبی
combinative ترکیبی
combinatorial ترکیبی
combinational ترکیبی
combinatory ترکیبی
agglutinative ترکیبی
composite casting ترکیبی
minimises به حداقل رساندن
minimum charge حداقل هزینه
minimum range حداقل برد
minim وابسته به حداقل
minimizing به حداقل رساندن
minimum حداقل کمینه
bottom price حداقل قیمت
minims وابسته به حداقل
neap tide جذر و مد حداقل اب
minimizes به حداقل رساندن
minimum charge حداقل قیمت
minimised به حداقل رساندن
trough حداقل موج
troughs حداقل موج
minimum wage حداقل دستمزد
relative minimum حداقل نسبی
minimising به حداقل رساندن
minimize به حداقل رساندن
minimized به حداقل رساندن
danger warning level حداقل موجودی
minimum size اندازه حداقل
least price حداقل قیمت
minimum price حداقل قیمت
price floor حداقل قیمت
least cost حداقل هزینه
minimum elevation حداقل درجه
minimization به حداقل رسانیدن
global minimum حداقل مطلق
base wage rate حداقل دستمزد
elementary particles ذرات بنیادی
denseness تراکم ذرات
cosmic particles ذرات کیهانی
roily پر از ذرات رسوبی
metal foulings ذرات فلز
planetesimal ذرات سیارهای
sand blasting ذرات سنگ
particle physics فیزیک ذرات
intermolecular بین ذرات
molecular attracticm جاده ذرات
barrier penetration by particles نفوذ ذرات در سد
fundamental particles ذرات بنیادی
radioactive rays ذرات رادیواکتیو
weight of solids وزن ذرات
blood corpuscles ذرات خون
intermolecular در داخل ذرات
allergen ذرات الرژی زا
oxidises با اکسیژن ترکیب کردن
oxidising با اکسیژن ترکیب کردن
oxidised با اکسیژن ترکیب کردن
oxygen acid اسید اکسیژن دار
rebreather سیستم اکسیژن مداربسته
maxvo بیشینه اکسیژن مصرفی
maxvo حداکثر اکسیژن مصرفی
oxyacid اسید اکسیژن دار
acetylene oxygen flame شعله استیلن اکسیژن
oxidize با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizes با اکسیژن ترکیب کردن
hypoxemia کاهش اکسیژن بافت
chemical oxygen demand نیاز شیمیایی اکسیژن
aqualungs دستگاه تنفس اکسیژن
aqualung دستگاه تنفس اکسیژن
oxides ماده شیمیایی از اکسیژن
oxide ماده شیمیایی از اکسیژن
oxyhydrogen اکسیژن امیخته به ایدروژن
hypoxia کاهش اکسیژن بافت
eudiometry سنجش اکسیژن هوا
volcanize جوش اکسیژن زدن
oxidizing با اکسیژن ترکیب کردن
c.o.d نیاز شیمیایی به اکسیژن
composite metal فلز ترکیبی
combinational circuit مدار ترکیبی
mixed strategy استراتژی ترکیبی
composite video تصویر ترکیبی
turboramjet ترکیبی از توربوجت و رم جت
affinity میل ترکیبی
parathesis ترکیبی بی تغییر
mixes مخلوط ترکیبی
mix مخلوط ترکیبی
ordinal number عدد ترکیبی
affinities میل ترکیبی
composite symbol علامت ترکیبی
diphthong صدای ترکیبی
diphthongs صدای ترکیبی
mixed glue چسب ترکیبی
combination bands نوارهای ترکیبی
mixed cell refernce ارجاع سل ترکیبی
syntactical analysis تحلیل ترکیبی
synthetic method روش ترکیبی
syntax error اشتباه ترکیبی
semisynthetic نیمه ترکیبی
sequential storage انباره ترکیبی
shapeliness خوش ترکیبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com