Dictiornary-Farsi | ترکیب کننده الیاژ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (17 milliseconds)

English	Persian
alloying constituent	ترکیب کننده الیاژ


Other Matches

amalgams	الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam	الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
lohmannizing	غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
constitutive	ترکیب کننده
synthesisers	ترکیب کننده
mixer	ترکیب کننده
concoctor	ترکیب کننده
synthesizer	ترکیب کننده
mixers	ترکیب کننده
combinative	ترکیب کننده
component	ترکیب کننده
synthesizers	ترکیب کننده
components	ترکیب کننده
compositive	ترکیب کننده
oxidizer	ترکیب کننده کاتالیزور
pencil mixer	ترکیب کننده مدادی
formative	ترکیب کننده سازنده
speech synthesizer	ترکیب کننده گفتاری
voder	یک ترکیب کننده کلمات
voice synthesizer	ترکیب کننده صدا
components	جسمهای ترکیب کننده
crystal mixer	ترکیب کننده دیودی
component	جسمهای ترکیب کننده
constituent	جزء ترکیب کننده
constituents	جزء ترکیب کننده
frequency synthesizer	ترکیب یا تلفیق کننده فرکانس
incorporator	تشکیل دهنده ترکیب کننده
absorption compound	ترکیب شیمیایی جذب کننده
systems analysis	ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
harmonic motion	اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomerous	جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer	جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
copper alloy	الیاژ مس
alloy	الیاژ
alloys	الیاژ
composition	ترکیب یکان ترکیب رزمی
compositions	ترکیب یکان ترکیب رزمی
gun metal	الیاژ مس و قلع
ternary alloy	الیاژ سه تایی
alloys	الیاژ همبسته
bronzes	الیاژ مس و قلع
brass	برنج الیاژ
unalloyed	بدون الیاژ
free cutting alloy	الیاژ اتومات
alloy	الیاژ همبسته
nickel alloy	الیاژ نیکل
metal alloy	الیاژ فلز
hypereutectoid alloy	الیاژ هیپراوتکتوئیدی
aluminum alloy	الیاژ الومینیوم
light alloy	الیاژ سبک
binary alloy	الیاژ دوتایی
lead base alloy	الیاژ سرب
steel aloy	الیاژ فولاد
ferro alloy	الیاژ فرو
iron alloy	الیاژ اهن
stainless alloy	الیاژ ضد زنگ
alloy steel	الیاژ فولاد
alloy treated steel	فولاد کم الیاژ
alloying element	عنصر الیاژ
heavy alloy	الیاژ سنگین
magnetic alloy	الیاژ مغناطیسی
bronze	الیاژ مس و قلع
unalloyed	الیاژ نشده
superalloy	فوق الیاژ
alloys	الیاژ فلز مرکب
ferroalloy	الیاژ اهن دار
wrought alloy	الیاژ غیر ریختنی
pearlite	الیاژ اهن وکربن
alloy	الیاژ فلز مرکب
platinum iridium alloy	الیاژ پلاتین- ایریدیم
iron carbon alloy	الیاژ اهن و کربن
circuitry	شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
building up alloy	الیاژ مخصوص روکش کاری
alclad	نوعی ورقه از الیاژ الومینیوم
hard facing alloy	الیاژ سخت گردانی سطحی
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
high temperature alloy	الیاژ درجه حرارت بالا
binary alloy	الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
alodine	نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold	متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder	ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor	کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller	هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling	کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor	گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer	وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers	وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network	یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere	وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive	گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter	نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor	اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors	هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi	نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer	دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor	هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator	منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators	منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer	تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
blends	ترکیب
makes	ترکیب
blend	ترکیب
featuring	ترکیب
composition of compo	ترکیب
features	ترکیب
make	ترکیب
constructions	ترکیب
accoutrement [British]	ترکیب
construction	ترکیب
feature	ترکیب
constellation	ترکیب
configuration	ترکیب
set-up	ترکیب
featured	ترکیب
compositions	ترکیب
get-up	ترکیب
configuration	ترکیب
configurations	ترکیب
syntheses	ترکیب
composition	ترکیب
color	ترکیب
commixture	ترکیب
synthesis	ترکیب
get-ups	ترکیب
undercompounded	کم ترکیب
melange	ترکیب
mergence	ترکیب
conformation	ترکیب
layout	ترکیب
décor	ترکیب
art direction	ترکیب
accouterment [American]	ترکیب
built	ترکیب
arrangement	ترکیب
arrangements	ترکیب
syntax	ترکیب
make-up	ترکیب
making	ترکیب
contexture	ترکیب
anabolism	ترکیب
isomeric	هم ترکیب
forms	ترکیب
formed	ترکیب
form	ترکیب
compounding	ترکیب
admixture	ترکیب
admixtion	ترکیب
make up	ترکیب
texture	ترکیب
comp	ترکیب
textures	ترکیب
compound	ترکیب
concoctions	ترکیب
combination	ترکیب
compounded	ترکیب
concoction	ترکیب
compounds	ترکیب
fusions	ترکیب وامتزاج
synthesize	ترکیب کردن
combined	ترکیب شده
synthesising	ترکیب کردن
combinability	ترکیب پذیری
synthesises	ترکیب کردن
synthesised	ترکیب شدن
zygosis	ترکیب پیوستگی
unsturated compound	ترکیب سیرنشده
vertical combines	ترکیب عمودی
make	ساخت ترکیب
volatile compound	ترکیب فرار
voice synthesis	ترکیب صدا
recombination coefficient	ضریب ترکیب
synthesizing	ترکیب شدن
additions	ترکیب چندماده با هم
synthesizes	ترکیب شدن
synthesizes	ترکیب کردن
synthesized	ترکیب شدن
texture	ترکیب بافت
synthesises	ترکیب شدن
speech synthesis	ترکیب گفتاری
synthesized	ترکیب کردن
voice synthesis	ترکیب صوتی
synthesize	ترکیب شدن
fusion	ترکیب وامتزاج
combinability	قابلیت ترکیب
combinable	قابل ترکیب
tetroxide	ترکیب چهاراکسیژنی
comproportionation	ترکیب متناسب
combine	ترکیب شدن
oxidation	ترکیب با اکسیژن
composition of forces	ترکیب نیروها
combines	ترکیب با یکدیگر
mixture	ترکیب امیزش
duad	ترکیب دوتایی
combining	ترکیب با یکدیگر
piece	ترکیب کردن
combine	ترکیب با یکدیگر
combines	ترکیب شدن
pieces	ترکیب کردن
mixtures	ترکیب امیزش