English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (7 milliseconds)
English Persian
to bid beads تسبیح گرداندن
to tell ones beads تسبیح گرداندن
Other Matches
strain harden سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
hallelujah تسبیح
prayer beads تسبیح
gloria تسبیح
rosary تسبیح
rosaries تسبیح
rosarian اهل تسبیح
lesser rosary تسبیح 55 دانهای
beads دانه تسبیح
prayer beads دانههای تسبیح
bead دانه تسبیح
rosaries ذکر با تسبیح
rosary ذکر با تسبیح
beadwork تسبیح سازی
moniliform مثل دانههای تسبیح
beadroll فهرست اسامی تسبیح
greater rosary تسبیح 561 دانهای
hymn سرود خواندن تسبیح وتمجید گفتن
hymns سرود خواندن تسبیح وتمجید گفتن
bead-and-reel [دانه تسبیح گرد شبیه قرقره یا ماسوره]
chaplet حلقه گل که بگردن میاویزند تسبیح یا گردن بند
rebutted بر گرداندن
rebuts بر گرداندن
rebut بر گرداندن
revolves گرداندن
revolved گرداندن
revolve گرداندن
wheels گرداندن
to turn about گرداندن
wield گرداندن
wheeling گرداندن
wheel گرداندن
rotation گرداندن
repaying بر گرداندن
repay بر گرداندن
maintain گرداندن
manage گرداندن
repays بر گرداندن
wields گرداندن
wielding گرداندن
wielded گرداندن
rebutting بر گرداندن
managing گرداندن
wrested گرداندن
wresting گرداندن
wrests گرداندن
dialed گرداندن
dialled گرداندن
dials گرداندن
operation گرداندن
operated گرداندن
dial گرداندن
wrest گرداندن
operates گرداندن
manages گرداندن
managed گرداندن
mans گرداندن
turns گرداندن
manage گرداندن
operate گرداندن
man گرداندن
turn گرداندن
shirks روی گرداندن از
refracts بر گرداندن شکستن
refracting بر گرداندن شکستن
refracted بر گرداندن شکستن
refract بر گرداندن شکستن
goggle چشم گرداندن
goggled چشم گرداندن
goggling چشم گرداندن
shirking روی گرداندن از
shirked روی گرداندن از
shirk روی گرداندن از
pronation درون گرداندن
He turned away from me . ازمن روی گرداندن
carburize سخت گرداندن سطحی
trolls چرخیدن چرخاندن گرداندن
troll چرخیدن چرخاندن گرداندن
inflect منحنی کردن گرداندن
drive راندن گرداندن گرداننده
drives راندن گرداندن گرداننده
inflected منحنی کردن گرداندن
inflecting منحنی کردن گرداندن
inflects منحنی کردن گرداندن
round about دور سر گرداندن مطلب
cranked میل لنگ گرداندن چرخاندن
MIDI sequencer ویرایش و جلوههای ویژه و گرداندن
cranks میل لنگ گرداندن چرخاندن
crank میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranking میل لنگ گرداندن چرخاندن
hotwalker متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
cranks هندل زدن گرداندن میل لنگ
cranking هندل زدن گرداندن میل لنگ
cranked هندل زدن گرداندن میل لنگ
crank هندل زدن گرداندن میل لنگ
lynches درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynched درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
lynch درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن
to face somebody [something] چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
filigree تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
recall بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
reconvey بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
pronate بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
recalled بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
recalls بر گرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی
starter وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
deblock باز گرداندن بلاک ذخیره شده داده به حالت اصلی
starters وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
to show one round کسیرا دور گرداندن وجاهای تماشایی راباو نشان دادن
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com