Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
thromboplastic
تسریع کننده انعقاد خون
Other Matches
accelerator
تسریع کننده
acceletor
تسریع کننده
accelerunt
تسریع کننده
accelerators
تسریع کننده
accelerative
تسریع کننده
expeditor
تسریع کننده
accelerating agent
ماده تسریع کننده
accelerant
ماده تسریع کننده
precipitator
تعجیل یا تسریع کننده
anticoagulant
مانع انعقاد خون داروی ضد انعقاد خون
conclusion
انعقاد
conclusions
انعقاد
gelation
انعقاد
ligation
انعقاد
ratification
انعقاد
coagulation
انعقاد
coalescence
انعقاد
coagulability
قابلیت انعقاد
conclusion of a treaty
انعقاد معاهده
session
دوره انعقاد اجلاس
conceptions
رای انعقاد نطفه
conception
رای انعقاد نطفه
casus fofderis
سبب انعقاد پیمان
casus fofderis
هدف انعقاد پیمان
sessions
دوره انعقاد اجلاس
coagulability
دلمه شدنی انعقاد پذیری
hemagglutinate
باعث انعقاد خون شدن
drive a hard bargain
<idiom>
انعقاد معامله بودن هیچ سودی
expeditions
تسریع
acceleration
تسریع
expediting
تسریع
expedition
تسریع
speed up
تسریع
speedup
تسریع
hotfoot
تسریع کردن
hastens
تسریع ردن
hastening
تسریع ردن
speeds
تسریع کردن
speeding
تسریع کردن
speed
تسریع کردن
stepped up
تسریع شده
stepped-up
تسریع شده
advancing
تسریع کردن
hastened
تسریع ردن
advances
تسریع کردن
hasten
تسریع ردن
advance
تسریع کردن
accelerate
تسریع کردن
precipitation
تسریع بارش
accelerator board
تخته تسریع
accelerates
تسریع کردن
precipitated
تسریع کردن
expedite
تسریع کردن در
expedite
تسریع کردن
expedited
تسریع کردن در
precipitate
تسریع کردن
expedited
تسریع کردن
expedites
تسریع کردن در
expedites
تسریع کردن
accelerating
تسریع کردن
precipitates
تسریع کردن
precipitating
تسریع کردن
accelerated
تسریع کردن
quickens
تسریع شدن تخمیرکردن
quickened
تسریع شدن تخمیرکردن
agio
تفاوت هزینه تسریع
quicken
تسریع شدن تخمیرکردن
acid precipitation
تسریع بارش اسیدی
urging
تسریع شدن ابرام کردن
vernalize
میوه اوری را تسریع کردن
urge
تسریع شدن ابرام کردن
accelerator board
برد تسریع تخته شتابنده
urged
تسریع شدن ابرام کردن
urges
تسریع شدن ابرام کردن
thiaminase
انزیمی که از بین بردن تیامین را تسریع میکند
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
drier
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
procedendo
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
accelerators
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
whisperer
پچ پچ کننده
percutient
دق کننده
tracker
پی کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com