English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
identification of supplies تشخیص هویت کالا
Other Matches
identification تشخیص هویت
identifies تشخیص هویت دادن یکی کردن
identified تشخیص هویت دادن یکی کردن
identify تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifying تشخیص هویت دادن یکی کردن
materiel cognizance مدیریت تشخیص کالا
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
cob web theorem ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
micr سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
shelf life مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] دادوستد کالا با کالا کردن
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
recognition 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
identities هویت
identity هویت
personalities هویت
individuality هویت
indentity هویت
entity هویت
entities هویت
personality هویت
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
point indentification هویت نقطهای
earmarks نشان هویت
earmark نشان هویت
identification احراز هویت
identification تعیین هویت
identity paper اسناد هویت
identity crisis بحران هویت
identification tag پلاک هویت
gender identity هویت جنسی
file identification هویت پرونده
indentification تعیین هویت
personal identity هویت شخصی
impersonation جعل هویت
organizational identity هویت سازمانی
identity check بررسی هویت
identity control بررسی هویت
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
impersonates جعل هویت کردن
identification problem مسئله تعیین هویت
impersonated جعل هویت کردن
impersonate جعل هویت کردن
to uncover somebody [as somebody] لو رفتن هویت کسی
impersonating جعل هویت کردن
identifies تعیین هویت کردن
identifying تعیین هویت کردن
identify تعیین هویت کردن
identified تعیین هویت کردن
to expose somebody لو رفتن هویت کسی
identifier معین کننده هویت
identification تشخیص تشخیص دادن
depersonalization توجه نکردن به هویت فردی
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
signalment تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
He has been exposed as a traitor. هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
morgues جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
morgue جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
produces کالا
mattered کالا
matters کالا
produced کالا
produce کالا
material کالا
materials کالا
traffick کالا
object of sale کالا
traffics کالا
ware کالا
trafficking کالا
mercery کالا
goods کالا
traffic کالا
wares کالا
trafficked کالا
merchandise کالا
stuffed کالا
commodity کالا
cargo کالا
articles کالا
cargoes کالا
commodities کالا
stuffs کالا
products کالا
mattering کالا
article کالا
matter کالا
product کالا
good کالا
chattel کالا
stuff کالا
on receipt of the goods بوصول کالا
commodity flow جریان کالا
storeroom انبار کالا
commodities کالا جنس
commodity market بازار کالا
commodity code شماره کالا
commodity code رمز کالا
fairs نمایشگاه کالا
on receipt of the goods برسیدن کالا
order for goods سفارش کالا
holds انبار کالا
commodity کالا جنس
commodity code علامت کالا
stock requisition درخواست کالا
commodity exchange مبادله کالا
commodity exchange بورس کالا
stock room انبار کالا
exclusion principle کالا نیستندشد
commodity broker دلال کالا
barters دادوستد کالا
barter دادوستد کالا
collection of goods دریافت کالا
inventory صورت کالا
inventory موجودی کالا
margin utility حد مطلوبیت کالا
lien on goods حق حبس کالا
bill of goods صورت کالا
copper alloy همبسته کالا
acceptance of goods پذیرفتن کالا
showrooms نمایشگاه کالا
showroom نمایشگاه کالا
fate of goods وضعیت کالا
bartered دادوستد کالا
bartering دادوستد کالا
commodity catalogue کاتالوگ کالا
commodity broker واسطه کالا
fairest نمایشگاه کالا
commodity agreement موافقتنامه کالا
commodities exchange بورس کالا
mock up مدل کالا
consignor فرستنده کالا
depot انبار کالا
depots انبار کالا
inventories موجودی کالا
samples نمونه کالا
fairer نمایشگاه کالا
handling of goods جابجایی کالا
drafts بسته کالا
interchange مبادله کالا
fair نمایشگاه کالا
sample نمونه کالا
interchanges مبادله کالا
sampled نمونه کالا
traffic مبادله کالا
trafficked مبادله کالا
trafficking مبادله کالا
traffics مبادله کالا
draft بسته کالا
drafted بسته کالا
interchanged مبادله کالا
glut وفور کالا
hold انبار کالا
gluts وفور کالا
gluts فراوانی کالا
warehouse انبار کالا
glut فراوانی کالا
warehouses انبار کالا
interchanging مبادله کالا
stowage انبار کالا
assessment تشخیص
denotation تشخیص
percipience حس تشخیص
distinction تشخیص
diagnosis تشخیص
discernment تشخیص
assessments تشخیص
diagnostics تشخیص ها
discretion تشخیص
diagnoses تشخیص
contradistinction تشخیص
indistinctively بی تشخیص
distinctions تشخیص
In my judgement. As I see it. به تشخیص من
diagnostic تشخیص
specification تشخیص
goods trains قطار حمل کالا
direct objects کالا اعتراض کردن
goods received note برگه دریافت کالا
fairing ارمغانی که از نماسشگاه کالا
goods train قطار حمل کالا
to offer عرضه کردن [ کالا]
stocked موجودی کالا ذخیره
mock up نمونه نمایشی کالا
trade channel کانال توزیع کالا
unit cost هزینه هر واحداز کالا
freight forwarder حمل کننده کالا
price ارزش پولی کالا
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com