Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (27 milliseconds)
English
Persian
circlet
تشکیل دایره کوچک دادن
circlets
تشکیل دایره کوچک دادن
Other Matches
semicircle
نیم دایره تشکیل دادن
semicircles
نیم دایره تشکیل دادن
circlets
دایره کوچک
cirque
دایره کوچک
circlet
دایره کوچک
jewelled
[هر نوع تزئین تشکیل شده از نوارهای باریک و مهره های نیمه دایره و لوزی شکل]
face off circle
هرکدام از پنج دایره کوچک مخصوص رویارویی
formation
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
mosaic
حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
ball printer
چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
selections
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selection
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
to erect into
تشکیل دادن از
organizing
تشکیل دادن
forms
تشکیل دادن
organize
تشکیل دادن
organizes
تشکیل دادن
organising
تشکیل دادن
formed
تشکیل دادن
constituting
تشکیل دادن
form
تشکیل دادن
constitute
تشکیل دادن
organises
تشکیل دادن
constituted
تشکیل دادن
constitutes
تشکیل دادن
colonised
تشکیل مستعمره دادن
colonises
تشکیل مستعمره دادن
to form a habit
تشکیل عادت دادن
colonising
تشکیل مستعمره دادن
colonize
تشکیل مستعمره دادن
convene
تشکیل جلسه دادن
colonizing
تشکیل مستعمره دادن
pods
تشکیل نیام دادن
pod
تشکیل نیام دادن
nucleate
تشکیل هسته دادن
differentiating
دیفرانسیل تشکیل دادن
colonized
تشکیل مستعمره دادن
colonizes
تشکیل مستعمره دادن
preform
قبلا تشکیل دادن
differentiate
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiates
دیفرانسیل تشکیل دادن
convened
تشکیل جلسه دادن
convenes
تشکیل جلسه دادن
syndicates
تشکیل اتحادیه دادن
bed
تشکیل طبقه دادن
beds
تشکیل طبقه دادن
formed
تشکیل دادن ساختن
syndicate
اتحادیه تشکیل دادن
forms
تشکیل دادن ساختن
gangs
جمعیت تشکیل دادن
syndicate
تشکیل اتحادیه دادن
form
تشکیل دادن ساختن
gang
جمعیت تشکیل دادن
syndicates
اتحادیه تشکیل دادن
convening
تشکیل جلسه دادن
federates
تشکیل کشورهای متحد دادن
federate
تشکیل کشورهای متحد دادن
federating
تشکیل کشورهای متحد دادن
vocalize
تلفظ کردن تشکیل دادن
federated
تشکیل کشورهای متحد دادن
reshape handle
دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
federate
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federated
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
high light
تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
to crust
[snow]
تشکیل دادن به پوسته سخت
[برف]
federating
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federates
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
club
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubs
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
raises
بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
surged
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
raise
بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
surge
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
clubbing
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
surges
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
clubbed
:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
epicycloid
منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
figural rug
[pictorial]
فرش تصویری
[در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
quadrant
ربع دایره یک چهارم طول قوس دایره
polymerize
باهم ترکیب وجمع شدن وذره بزرگتری تشکیل دادن
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
constitute
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituted
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constituting
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
constitutes
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
epicycle
دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
incrust
با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
playdown
تنزل دادن کوچک کردن
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
pawn broker
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
silicon
ماشین تولید کریستال سیلیکون و پس برش دادن آن قط عات باریک و کوچک
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
packing
قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
crunching
متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
litotes
کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
quadrant
ربع دایره ربع محیط دایره
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
hinting
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
circled
دایره
circling
دایره
recurring curve
دایره
agencies
دایره
agency
دایره
subdivision
دایره
Dingbat
دایره
fields
دایره
circle
دایره
roundle
دایره
roundel
دایره
circles
دایره
rondelle
دایره
rondel
دایره
field
دایره
fielded
دایره
division
دایره
disks
دایره
circuits
دایره
sphere
دایره
circuit
دایره
compass
دایره
departments
دایره
spheres
دایره
divisions
دایره
department
دایره
tambourine
دایره
tambourines
دایره
rhomb
دایره
disk
دایره
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
discobolus
دایره انداز
circulars
دایره وار
circles
محیط دایره
stress circle
دایره تنش
branch
دایره قسمت
great circle
دایره عظیمه
circling
محیط دایره
circular
دایره وار
turning circle
دایره گردش
vertical circle
دایره قائم
adjutant general
دایره پرسنل
fascia
دایره زنگی
fascias
دایره زنگی
circumferences
محیط دایره
cyclometer
دایره سنج
circle
محیط دایره
circumference
محیط دایره
tambourines
دایره زنگی
spheral
بشکل دایره
circled
محیط دایره
cycloidal
وابسته به دایره
diallist
دایره ساز
encyclopedias
دایره المعارف
absolute
دایره نامحدود
equinoctial colure
دایره اعتدال
hemicycle
نیم دایره
compass
وسعت دایره
section
گروه دایره
cash office
دایره صندوق
diffusion circle
دایره پخش
absolutes
دایره نامحدود
radius
شعاع دایره
encyclopedia
دایره المعارف
encyclopaedias
دایره المعارف
encyclopedic
دایره المعارفی
limbs
دایره مدرج
hour circle
دایره ساعتی
sector
قطاع دایره
sectors
قطاع دایره
timbrel
دایره زنگی
azimuth circle
دایره سمتیه
tactile circle
دایره بساوشی
eclipic
دایره البروج
sections
گروه دایره
color circle
دایره رنگها
growth ring
دایره سالیانه
chord
وتر دایره
colure
دایره متقاطعه
tambourine
دایره زنگی
ecliptic
دایره البروج
growth ring
دایره رشد
branches
دایره قسمت
half round
نیم دایره
gyre
گردش دایره
encyclopaedia
دایره المعارف
center circle
دایره میانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com