Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
federalization
تشکیل کشورهای متحد
Search result with all words
federate
تشکیل کشورهای متحد دادن
federated
تشکیل کشورهای متحد دادن
federates
تشکیل کشورهای متحد دادن
federating
تشکیل کشورهای متحد دادن
Other Matches
federative
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
federating
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federated
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federates
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federate
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
developed countries
کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
advanced countries
کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
rio treaty
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
developing countries
کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
free world
کشورهای غیرکمونیست
poor countries
کشورهای فقیر
overseas
کشورهای بیگانه
uncomitted countries
کشورهای غیرمتعهد
developed market economy countries
کشورهای مرفه
less developed contries
کشورهای کم رشد
allied
کشورهای هم پیمان
industrial nations
کشورهای صنعتی
The English speaking-countries.
کشورهای انگلیسی زبان
third world countries
کشورهای جهان سوم
the united states of america
ایالات یا کشورهای متحدامریکا
internationals
مربوط به کشورهای مختلف
international
مربوط به کشورهای مختلف
retarded countries
کشورهای عقب مانده
underdeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته
allied headquarters
قرارگاه کشورهای هم پیمان
capitalist countries
کشورهای سرمایه داری
development countries
کشورهای قابل توسعه
developing countries
کشورهای در حال توسعه
backward countries
کشورهای عقب مانده
Underdeveloped ( backward) countries .
کشورهای عقب افتاده
third world economies
اقتصاد کشورهای جهان سوم
orient
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
OAS
مخفف سازمان کشورهای امریکایی
pan americanism
طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
orients
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orienting
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
reactions from abroad
واکنش مردم در کشورهای خارجی
commonwealth
کشورهای مشترک المنافع جمهور
OPEC
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
organization of petroleum exporting cont
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
commonwealths
کشورهای مشترک المنافع جمهور
commonwealth games
جام کشورهای مشترک المنافع
overseas income
درامد از کشور یا کشورهای خارجی
unicef (= united nations international
یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
isolationist
طرفدارعدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر
country file
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
trade follows the flag
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
developed market economy countries
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
oil rich countries
کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
allied
متحد
married
متحد
in league
متحد
associate
متحد
associated
متحد
federating
متحد
federates
متحد
confederate
متحد
confederates
متحد
federated
متحد
conjunct
متحد
federate
متحد
ones
متحد
associates
متحد
associating
متحد
corporate
متحد
federal
متحد
united
متحد
one
متحد
unified
متحد
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
e r p
جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
pax britannica
اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
federated
متحد کردن
realigned
متحد شدن
federates
متحد کردن
uniforms
متحد الشکل
realigns
متحد شدن
realign
متحد شدن
running mate
متحد انتخاباتی
running mates
متحد انتخاباتی
federating
متحد کردن
close-knit
صمیمی و متحد
federate
متحد کردن
uniform
متحد الشکل
unite
متحد کردن
unites
متحد کردن
uniting
متحد کردن
unifying
متحد کردن
unify
متحد کردن
unifies
متحد کردن
unified
متحد شده
bands
متحد شدن
bands
متحد کردن
band
متحد شدن
allying
متحد کردن
band
متحد کردن
nexus
گروه متحد
unitive
متحد کننده
unified command
فرماندهی متحد
accrete
متحد کردن
unifier
متحد کننده
ally
متحد کردن
to make common cause
متحد شدن
realigning
متحد شدن
feudist
متحد دشمن
concentric
متحد المرکز
first world
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
the big four
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
satellites
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
Comparison with other countries is extremely interesting.
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
satellite
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
league
اتحاد متحد کردن
herds
متحد کردن گروه
herd
متحد کردن گروه
herded
متحد کردن گروه
consociate
متحد کردن پیوستن
realigns
مجددا متحد شدن
joined
گراییدن متحد کردن
charter of the united nations
منشور ملل متحد
reassociate
دوباره متحد کردن
joins
گراییدن متحد کردن
realigning
مجددا متحد شدن
herding
متحد کردن گروه
realigned
مجددا متحد شدن
leagues
اتحاد متحد کردن
realign
مجددا متحد شدن
join
گراییدن متحد کردن
trigraph
سه حرف متحد التلفظ
united nations organization
سازمان ملل متحد
unified
یکپارچه فرماندهی متحد
u.n.
سازمان ملل متحد
United Nations
سازمان ملل متحد
christian era
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
dumping
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
to unionise
[British E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
to unionize
[American E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
enclaves
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclave
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
unionized
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionization
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionises
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionised
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
league
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
general assmbly of the united nations
مجمع عمومی سازمان ملل متحد
annulus
فضای بین دوایر متحد المرکز
leagues
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
security council
شورای امنیت سازمان ملل متحد
nordic council
فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
united nations high commissioner
مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
homage
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
united court of customs
appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
trust territory
ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
dumbarton oaks conference
شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
e f t a (european free trade association
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
characteristics of underdeveloping
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
endomorphism
تشکیل
establishments
تشکیل
establishment
تشکیل
endomorphy
تشکیل
entelechy
تشکیل
incorporation
تشکیل
safflower
گل رنگ
[این گیاه صورت وحشی در کشورهای مختلف رشد می کند. در ایران در خراسان و تبریز وجود دارد. از گلبرگ ها رنگینه زرد استخراج می کنند.]
constituting
تشکیل دادن
foetation
تشکیل جنین
flagellation
تشکیل تاژک
annulation
تشکیل حلقه
constitutes
تشکیل دادن
former
تشکیل دهنده
bonding
تشکیل پیوند
formation constant
ثابت تشکیل
argillaceous
تشکیل شده از رس
constitute
تشکیل دادن
constituted
تشکیل دادن
formative
تشکیل دهنده
osteogenesis
تشکیل استخوان
capital formation
تشکیل سرمایه
tournament
تشکیل مسابقات
forms
تشکیل دادن
formed
تشکیل دادن
form
تشکیل دادن
preformation
تشکیل قبلی
umbilication
تشکیل ناف
antitrust
مخالف تشکیل
tournaments
تشکیل مسابقات
antidim
مایع ضد تشکیل مه
placentation
تشکیل جفت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com