Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
prepossession	تصرف قبلی
Other Matches
presentiments	عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment	عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
provisional ball	گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
prior admission	اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
possession	ید تصرف
acquest	تصرف
aforetime	قبلی
lien	حق تصرف
possessorship	تصرف
ex-	قبلی
ex	قبلی
occupations	تصرف
occupations	حق تصرف
occupation	تصرف
occupation	حق تصرف
previous	قبلی
possession	تصرف
tenure	تصرف
predecessor	قبلی
predecessors	قبلی
seizures	تصرف
preceding	قبلی
fore	قبلی
foregone	قبلی
occupancy	تصرف
originality	تصرف
right of possession	حق تصرف
arrangement	تصرف
seizure	تصرف
arrangements	تصرف
prior	قبلی
keeping	تصرف
one-time	قبلی
modification	تصرف در معنی
premeditated	با قصد قبلی
at sight	بی مطالعه قبلی
come into	تصرف کردن
forethought	اندیشه قبلی
premonitions	اخطار قبلی
deflowered	تصرف کردن
deflowering	تصرف کردن
deflowers	تصرف کردن
chain	از کلمه قبلی
restitution	اعاده تصرف
predilection	تمایل قبلی
predilections	تمایل قبلی
re entry	اعاده تصرف
re-entry	اعاده تصرف
chains	از کلمه قبلی
forewarning	اخطار قبلی
premonition	اخطار قبلی
deflower	تصرف کردن
figuration	ترکیب تصرف
seizin	تصرف مطلق
to come into	تصرف کردن
to take possession of	تصرف کردن
premeditatedly	با اندیشه قبلی
pregiurement	احتساب قبلی
to come to	تصرف کردن
preformation	تشکیل قبلی
to get possession of	تصرف کردن
prefiguration or prefigurement	نمایش قبلی
prefiguration	تصور قبلی
tenability	قابلیت تصرف
pretreatment	معالجه قبلی
seisin	تصرف املاک
seisin	تصرف مطلق
seizin	تصرف املاک
right of lien	حق تصرف وثیقه
seizor	تصرف کننده
put in possession	تصرف کردن
take possession of	تصرف کردن
tenendum	مدت تصرف
previous work	کارهای قبلی
preexistence	موجودیت قبلی
preengagement	تعهد قبلی
predispostion	تمایل قبلی
late war	جنگ قبلی
inhabitancy	تصرف حق سکنی
glom on to	تصرف کردن
foretype	نمونه قبلی
foretoken	اعلام قبلی
foreordainment	حکم قبلی
foredoom	محکومیت قبلی
forcible entry and detainer	تصرف عدوانی
lien	حق تصرف وثیقه
predesignation	تعیین قبلی
preconidtion	شرط قبلی
vesture	تصرف اراضی
precompression	تراکم قبلی
precognition	اطلاع قبلی
pre arrengement	قرار قبلی
pre arrangement	قرار قبلی
possessory right	حق تصرف یا مالکیت
forceble entry and detainer	تصرف عدوانی
grabbed	تصرف کردن
seize	تصرف کردن
backgrounds	معلومات قبلی
preoccupation	اشغال قبلی
background	معلومات قبلی
presuppositions	فرض قبلی
seized	تصرف کردن
presupposition	فرض قبلی
seizes	تصرف کردن
possessing	در تصرف داشتن
preview	اطلاع قبلی
possesses	در تصرف داشتن
possess	در تصرف داشتن
occupy	تصرف کردن
seizing	تصرف توقیف
grabs	تصرف کردن
larceny	تصرف غیرقانونی
occupies	تصرف کردن
grab	تصرف کردن
priority	سبق تصرف
priorities	سبق تصرف
occupying	تصرف کردن
occupations	اشغال تصرف
previews	اطلاع قبلی
hold	تصرف کردن
occupation	اشغال تصرف
occupation	تصرف کردن
holds	تصرف کردن
occupations	تصرف کردن
grabbing	تصرف کردن
premeditation	قصد قبلی
preoccupations	اشغال قبلی
prelibation	ازمایش یانوشیدن قبلی
pre engaged	دارای تعهد قبلی
prior permission	اجازه قبلی پرواز
A one-month notice.	اطلاع قبلی یک ماهه
pre indexing	فهرست سازی قبلی
deforce	تصرف عدوانی کردن
deforce	تصرف غاصبانه کردن
at ten minutes notice	با ده دقیقه اخطار قبلی
off the cuff <idiom>	بدون آمادگی قبلی
tenements	هر چیز قابل تصرف
capturing	تصرف کردن ربایش
usucaption	تصرف بلا معارض
holds	جا گرفتن تصرف کردن
as you were	به حالت قبلی برگردید
hold	جا گرفتن تصرف کردن
pre indexing	شاخص گذاری قبلی
disposable income	درامد قابل تصرف
forebedement	اخبار قبلی پیشگویی
captures	تصرف کردن ربایش
biases	ولتاژ قبلی دادن
possession by title of ownership	تصرف به عنوان مالکیت
bias	ولتاژ قبلی دادن
redisseinsin	اعاده تصرف عدوانی
orinality	قوه انشا تصرف
prognostications	تشخیص قبلی مرض
mere right	حق مالکیت بدون تصرف
forcible de ainer	ضبط یا تصرف عدوانی
capture	تصرف کردن ربایش
to hold in fee	تصرف مطلق داشتن در
disseise	تصرف عدوانی کردن
leave hanging (in the air) <idiom>	بدون تصمیم قبلی
regain	دوباره تصرف کردن
prognostication	تشخیص قبلی مرض
regained	دوباره تصرف کردن
regaining	دوباره تصرف کردن
expropriator	سلب تصرف کننده
regains	دوباره تصرف کردن
malice aforethought	سوء نیت قبلی
interpolates	دخل و تصرف در سند
dispossess	از تصرف محروم کردن
dispossessed	از تصرف محروم کردن
interpolating	دخل و تصرف در سند
dispossesses	از تصرف محروم کردن
dispossessing	از تصرف محروم کردن
abating	غصب یا تصرف عدوانی
abates	غصب یا تصرف عدوانی
abated	غصب یا تصرف عدوانی
abate	غصب یا تصرف عدوانی
interpolate	دخل و تصرف در سند
interpolated	دخل و تصرف در سند
premonitory	متضمن اخطار قبلی
tenement	هر چیز قابل تصرف
prerequisites	شرط قبلی لازمه امری
prerequisite	شرط قبلی لازمه امری
personal disposable income	درامد قابل تصرف شخصی
quondam	قبلی مربوط به چندی قبل
reduction into possession	از قوه به فعل دراوردن تصرف
inherited error	خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
premisses	فرض قبلی فرضیه مقدم
sight-reads	بدون امادگی قبلی اجراکردن
lien	حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
sight-reads	بدون مطالعه قبلی خواندن
pre condition	شرط لازم الاجرای قبلی
prognosticator	تشخیص دهنده قبلی مرض
prenotion	احساس قبلی نسبت بچیزی
prefiguration or prefigurement	تشبیه از پیش تصور قبلی
premise	فرض قبلی فرضیه مقدم
prefiguration	پیش بینی احتساب قبلی
premised	فرض قبلی فرضیه مقدم
preoccupies	از پیش اشغال یا تصرف کردن
prepossession	اشغال قبلی تمایل بیجهت
preoccupy	از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying	از پیش اشغال یا تصرف کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com